کدوبلاگ تنبل
وبلاگ‌ها مثل کدو تنبل می‌مانند. کاربرد عملی‌شان با کاربرد طراØی‌شده‌شان یک‌سان نیست.
وبلاگ‌ها مثل کدو تنبل می‌مانند. کاربرد عملی‌شان با کاربرد طراØی‌شده‌شان یک‌سان نیست.
Ùشار به کجا رسیده Ú©Ù‡ مردم دیگر صـکــص را هم جستجو می‌کنند.
براداران Ùˆ خواهران وبلاگ‌نویس: زین‌پس برای این‌که با این کلمات به وبلاگ‌تان نیایند یکی دو تا dash وسط ØروÙ‌تان بگذارید. مثلا “قسطنطنیه” را می‌توانید بنویسید “قـســطنـطنــیــه” (با ترکیب‌های مختل٠تعداد dash آن بین). این‌گونه مدتی طول می‌کشد تا ملت بتوانند الکی وبلاگ‌تان را بیابند.
لابد می‌دانید Ú©Ù‡ من از طرÙ‌داران Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ بوده‌ام [ (1) Ùˆ (2) ]. اما Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ جدیدا کارهایی می‌کند Ú©Ù‡ هم مرا ناامید کرده است Ùˆ هم این‌که ترسانده. چرا؟
Û±-Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ به طور رسمی به سانسور اینترنتی رو آورده است. به عنوان مثال Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ اطلاعات متÙاوتی به کاربران چینی‌ی خود می‌دهد – اطلاعاتی آن‌گونه Ú©Ù‡ Øکومت چین می‌خواهد ( نسخه معمول را با نسخه چینی مقایسه کنید.)
Û²-Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ دست‌رسی‌ی آزاد به نرم‌اÙزارهای‌اش را برای بعضی کشورها از جمله ایران Ù…Øدود کرده است (+) .
Û³-ØرÙ‌های در مورد این‌که Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ نتایج جستجوهای‌اش را به سرویس‌های اطلاعاتی‌ی امریکایی بدهد شنیده می‌شود. می‌دانم Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ در ابتدا مخالÙت کرده بود اما مطمئن نیستم هیچ‌گونه تواÙÙ‚ÛŒ Øاصل نشود.
Û´-Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ در دنیای امروزین بسیار تاثیرگذار است. هرگونه اغتشاش Ùˆ سو داشتن از جانب Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ روند انتقال اطلاعات را تغییر می‌دهد. مثلا Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ به این نتیجه رسید Ú©Ù‡ شرکت BMW سعی در گول‌زدن وبات‌های‌اش داشته بوده است Ùˆ در نتیجه رتبه‌ی آن شرکت را به صÙر تنزل داد (+) . نمی‌گویم Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ کار خوبی کرد یا نه چون به هر Øال من به عنوان کاربری Ú©Ù‡ انتظار اطلاعات دقیق دارم از تقلب اØتمالی‌ی BMW ضرر می‌کنم Ùˆ Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ جلوی چنین ضرری را “شاید” گرÙته باشد. نکته‌اش اما در این‌جا است Ú©Ù‡ این نمونه نشان از قدرت بالای Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ دارد. کاÙÛŒ است Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ Ú©Ù…ÛŒ جانب‌دارانه عمل کند تا چرخش اطلاعات کاملا به گونه‌ای دیگر شود (برای نمونه‌ای مشابه به ارزش‌ها Ùˆ موتورهای جستجو مراجعه کنید).
Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ از سردمداران آزادی‌ی اطلاعات است اما به نظر می‌رسد قدرت‌اش به تدریج آن‌قدر بالا رÙته Ú©Ù‡ خطرناک شده است. به نظرم به‌ترین اتÙاقی Ú©Ù‡ می‌تواند این روزها بیاÙتد (البته جدا از ÙØªØ Ø§Ù…Ø±ÛŒÚ©Ø§ توسط ایران) قوی‌ترشدن Ùˆ عمومی‌شدن موتورهای جستجوی دیگر است. در این صورت Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ نمی‌تواند خیلی راØت هرکاری بکند Ùˆ مطمئن باشد مشکلی برای‌اش پیش نمی‌آید.
من در این وبلاگ تازه تاسیس (+) چیزهایی راجع به تØریم ایران توسط Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ خواندم. مثلا این‌که ایرانیان نمی‌توانند Google Pack را داونلود کنند. نمی‌دانم مشکل دقیقا از Ú†Ù‡ چیزی است: آیا تØریم‌ای در کار است یا مشکلات Ùنی‌ی ISPهای ایران چنین کرده است. به هر Øال من این نامه را برای‌شان Ùرستادم ببینم پاسخ‌شان Ú†Ù‡ خواهد بود.
-یک پزشک (+) هم راجع به این موضوع نوشته است.
Hi!
I am an Iranian who is a permanent resident of Canada. I heard from a few of my friends in Iran that they cannot download Google Pack. I want to know if there is any political issue that makes this problem or it is just some technical difficulties in Iranian ISPs?
Thanks,
[My name!]
[My affiliation]
خبر تکمیلی:
هنوز هیچ خبری از Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ نشده است. دوباره برای‌شان نامه نوشتم ولی هنوز هیچی. البته انتظار هم می‌رÙت. بگذریم …
این امضاجمع‌کنی‌ (+) هم راه اÙتاده برای این‌که اعتراض‌مان را به Ú¯ÙˆÚ¯Ù„ نشان دهیم. نامه‌اش خیلی خوب نیست، اما به‌تر از نبودش است.
یک سری به این کتاب‌خانه‌ی صوتی‌ی [Ùعلا] انگلیسی زبان بزنید (+). کتاب‌هایی مثل مامور مخÙÛŒ (کنراد)ØŒ یادداشت‌های زیرزمینی (داستایوÙسکی)ØŒ آوای ÙˆØØ´ (لندن)ØŒ جزیره‌ی گنج (استونسن)ØŒ مانیÙست کمونیسم (مارکس Ùˆ انگلس) از جمله متون‌ای هستند Ú©Ù‡ تا به Øال خوانده شده‌اند. اولیس (جویس)ØŒ Ù…Øاکمه (کاÙکا)ØŒ Ùراسوی خیر Ùˆ شر (نیچه)ØŒ دراکولا (استوکر) Ùˆ خیلی کتاب‌های دیگر نیز جزو آن‌هایی هستند Ú©Ù‡ قرار است خوانده شوند. نوشته‌ها توسط اÙراد داوطلب قرآئت می‌شود Ùˆ یکی دو نمونه‌ای Ú©Ù‡ شنیدم هم خوب بود (کلمه‌ی Ùارسی به جای قرائت چیزی می‌شناسید؟).
به خاطر دارم زمانی Ú©Ù‡ عضو کتاب‌خانه‌ی Øسینیه‌ی ارشاد بودم، چنین برنامه‌ای را آن‌جا هم دیده بودم. نمی‌دانم چقدر Ùعال بود (/است) اما به هر Øال برای بخش نابینایان خود از داوطلبان تقاضای Ú©Ù…Ú© کرده بود. یک زمانی دل‌ام می‌خواست درگیر چنین کاری بشوم، اما خب، هیچ‌وقت نشد. هم از شنیدن صدای خودم تعجب می‌کنم (مثلا وقتی قرار باشد جایی صدای‌ام با بلندگو پخش شود قاÙل‌گیر می‌شوم Ùˆ در نتیجه همیشه از بلندگو پرهیز می‌کنم) Ùˆ دیگر این‌که کار خیلی آسانی هم نیست: سعی Ú©Ù†ÛŒ تلÙظ صØÛŒØ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشی، تپق نزنی، روان بخوانی Ùˆ Øتی شده آهنگ صدای‌ات را جوری بالا Ùˆ پایین ببری Ú©Ù‡ Øس کتاب‌خوانی Ùˆ Ú¯Ùتگوی شخصیت‌ها منتقل شود (خوانش(ØŸ) Jim Dale از کتاب‌های هری پاتر را Ú©Ù‡ شنیده‌اید؟). چنین کاری برای کتاب‌خوان‌هایی مثل من Ú©Ù‡ بلندبلند نمی‌خوانند (یا Øتی نجوا هم نمی‌کنند) کاری تازه است. به هر Øال تجربه‌اش جالب است Ùˆ مهم‌تر از آن Ù…Ùید! اگر آرشیوی از صداها نیز در اینترنت جور کنیم بسیار عالی می‌شود.
(لینک را از سیبستان یاÙتم.)
LibriVox (acoustical liberation of books in the public domain
در همین Ùاصله Ú©Ù‡ متن بالا را نوشتم تا زمانی Ú©Ù‡ منتشرش کنم با مسوولین librivox تماس گرÙتم. راجع به این‌که آیا کاری می‌شود برای میراث Ùارسی‌زبان‌مان بکنیم یا نه. نامه Ùرستاده شده Ùˆ پاسخ‌اش را می‌خوانید:
1-Is it acceptable/desirable to read the translation of books in another language? For instance, to read the works of Dickens in German?
yes – as long as it is in public domain and does not violate any copyright laws in the US (where our files are hosted).
2-What if a book is not under copyright law. Let me clarify … My mother tongue is Farsi and my country does not obey copyright law …
If you can demonstrate that the audio will not violate copyright law in the US – then it should be OK. we have a relationship with project gutenberg – and they may be able to help check copyrights. But I suspect it *should* be ok.
3-What about short stories? Are they welcomed too?
yes.
تازه:
کتاب‌خانه گویا (+) Ùˆ بخش شنیداری‌ی سایت پرند (+) نیز شبیه به همین کار برای زبان Ùارسی هستند. Ùقط کاش از Ùرم وبلاگی خارج می‌شدند Ùˆ نظم Ùˆ ترتیب به‌تری می‌یاÙتند.
هیچ‌گاه از blogsky.com برای ساخت وبلاگ استÙاده نکنید!
مقررات‌شان اØمقانه است. یک نگاهی به این‌جا + بیندازید.
ببینید پرروها Ú†Ù‡ چیزی نوشته‌اند: “سرویس خود راتØت شرایط Ùˆ مقررات این تواÙقنامه در اختیار شما Ù…ÛŒ گذارد Ùˆ ممکن است Ú©Ù‡ هر چند وقت یکبار قوانین مذکور در این تواÙقنامه از جانبما Ù€ بدون اینکه به شما اطلاع داده شود Ù€ تغییر یابد.”
یعنی چه؟ مسخره نیست؟
سولوژن به شدت Ùيلتر شده است. براي‌ عجيب است Ú©Ù‡ با کدام عقل Ùˆ منطقي سايت مرا اين‌گونه سانسور کرده‌اند: نه آن‌چنان از سياست مي‌نويسم (Ùˆ Øتي اگر هم بنويسم، بيش‌تر از خود٠سياست مي‌نويسم Ùˆ نه از اØزاب Ùˆ گروه‌هاي سياسي) Ùˆ نه از مسايل جنسي Ùˆ ديگر قضايا. بخش‌هاي ديگر سايت‌ام هم Ú©Ù‡ کاملا علمي است Ùˆ به گمان‌ام Thesilog ÙŠÚ©ÙŠ از معدود وبلاگ‌هاي علمي‌اي است Ú©Ù‡ ايرانيان مي‌نويسند. به قولي لابد از مقام شامخ پاپ سولوژنوس اول ترسيده‌اند Ú©Ù‡ اين‌گونه مرا Ùيلتر کرده‌اند. خلاصه اين‌که تاکنون به نتيجه‌ي خيلي خاص‌اي نرسيده‌ام. پرس Ùˆ جوها Ùˆ پي‌گيري‌هاي‌ام هم جواب نداده است. ISPها يا جواب نمي‌دهند يا جواب٠دقيق‌اي نمي‌دهند. Ùقط مي‌دانم Ú©Ù‡ شبکه‌اي به نام سروش در اين Ùيلترينگ دست داشته است. اين سروش کجاست؟! چيست؟! ربطي به صدا Ùˆ سيما دارد؟ هيچ‌کس‌اي به‌ام جواب نداده است.
نتيجه‌ي همه‌ي اين‌ها، نوع‌اي اØساس Ø®Ùقان است. اØتمالا کلي از خواننده‌هاي‌ام را از دست مي‌دهم Ú©Ù‡ خوب نيست. مي‌دانم Ú©Ù‡ خيلي‌ها زØمت استÙاده از Ùيلترشکن را به خود نخواهند داد. خودم هم به راØتي نمي‌توانم وبلاگ‌ام را ببينم. پست جديد کردن هم با پراکسي‌هاي CGI Ùˆ PHPاي Ú©Ù‡ تا به Øال تست کرده‌ام ممکن نبوده است. خلاصه وضعيت خوبي نيست. نمي‌گويم مرده‌شوي Ú†Ù‡ کارشان بکند …
هممم … راستي Ùعلا من ÙŠÚ© جاي ديگر Ùعلا مهمان شده‌ام!
بياييد دعا کنيم دو سال بعد،‌ ويکي و ويکي‌نويسي داراي پدرخوانده و قيم نباشد. خداوندا! ما را از ابوالويکي به دور نگاه دار!
خيلي دوست دارم انقلاب٠اينترنتي‌ي بعدي‌ي Ùارسي‌زبانان، گسترش ويکي باشد. با اين‌که به تازگي جرقه‌هاي‌اش اين طر٠و آن طر٠ديده مي‌شود، اما به نظر من بعيد است وبلاگ‌بازهاي قهار امروزين Øاضر باشند سادگي‌ي وبلاگ‌نويسي را رها کرده Ùˆ به توليد Ùˆ يا Øتي انتقال Ù…Øتواي اينترنتي بپردازند.
البته چنين انتظاري هم خيلي منطقي نيست: وبلاگ‌نويسي، ويکي‌نويسي و دسته‌ي ديگري که من آن را توليد و عرضه‌ي دانش در بستر اينترنت مي‌نامم سه مقوله‌ي جدا با توليدکنندگان مجزاي‌اند. وبلاگ‌نويسي براي کاري است و ويکي‌نويسي نيز براي کاري ديگر.
اگر کس‌اي بلد باشد خاطره‌نويسي کند، مي‌تواند وبلاگ نيز بنويسد. اما کس‌اي که مي‌خواهد به توليد ويکي بپردازد بايد در چند زمينه‌ي مختل٠مطالعه‌اي قابل قبول داشته باشد و کس‌اي که مي‌خواهد توليد دانش کند بايد مطالعه‌اي عميق و جدي داشته باشد.
بخش‌اي از وبلاگ‌نويسان٠Ùعلي چنين زمينه -Ùˆ علاقه‌اي- دارند Ùˆ عملا خيلي از آن‌چه در وبلاگ‌هاي‌شان ديده مي‌شود قابليت تبديل به Ùرم‌اي ديگر را نيز دارد. در واقع آن‌ها کسان‌اي هستند Ú©Ù‡ به دليل عموميت وبلاگ‌هاي در ميان Ùارسي‌زبان‌ها به سمت وبلاگ‌نويسي هل داده شده‌اند. مي‌توان انتظار داشت Ú©Ù‡ اين عده به تدريج به سمت ويکي (يا Ùرم‌هاي دقيق‌تر دانش) Øرکت کنند. اما به اعتقاد من درصد اين اÙراد آن‌قدر نيست تا بتوان شاهد انقلاب ويکي‌نويسي در زبان Ùارسي باشيم.
نکته‌ي مهم‌اي جا ماند: با وجود همه‌ي ØرÙ‌هايي Ú©Ù‡ زدم،‌ از نظر من وبلاگ‌نويسي آينده‌اي درخشان‌تر از ويکي‌نويسي -Øداقل با کاربرد Ùعلي٠آن Ú©Ù‡ بيش‌تر دايره‌المعارÙÙŠ است- دارد. ارزش٠ويکي‌نويسي Ùعلا براي‌ام Ú¯Ù†Ú¯ Ùˆ مبهم است. به هر Øال Øس مي‌کنم که‌ وبلاگ‌نويسي نبايد از بين برود Ùˆ ويکي‌نويسي جاي‌گزيني براي آن نيست Ùˆ نمي‌تواند باشد.
بعضي‌ها شبيه غول‌اند يا هيولا يا چيزي در همين Øدود: سالي يک‌بار هم لبخند بزنند يا کلمه‌ي Ù…Øبت‌آميز بپرانند انگار دنيا را به آدم داده‌اند (اما Ùراموش نکنيد Ú©Ù‡ واقعيت دنيا در جاي ديگري است).
[هي! شما که سالي يک‌بار لبخند نمي‌زنيد!!!]
Shadidan نام وبلاگي است Ú©Ù‡ از همان روزهاي اول تاسيس‌اش ياÙتم‌. نويسنده‌اش درباره‌ي سکس Ùˆ مخدر مي‌نويسد. به‌تر بگويم از پنجره‌اي خاص به اين دو موضوع –گويا هم‌ارز- نگاه مي‌کند. نگاه‌اش براي‌ام جالب بود Ùˆ نوشتارش نيز ويژه – جز معدود وبلاگ‌هايي است Ú©Ù‡ هنرمندانه با کلمات بازي مي‌کند. نويسنده در آخرين پست‌اش –پست٠خودش، نه نويسنده‌اي Ú©Ù‡ خواهد آمد- Øر٠مرا اين‌گونه تصديق مي‌کند: “هدÙ٠اصلی٠من از نوشتن٠اين چند مطلب لذت بردن از نوشتن‌شان‌ بود”.
اين پست آخرش –که مرا واداشت تا بنويسم از او- يک ويژگي‌ي ديگر هم دارد: او از کم‌تر از صد بازديدکننده در روز ناراضي است و يکي از دلايل ترک٠نوشتن‌اش همين است. پرسش اين است: آيا بايد ناراضي بود؟
صÙØه‌ي اول وبلاگ‌ام به طور متوسط روزانه Øدود پنجاه تا Ù‡Ùتاد بازديد کننده دارد Ùˆ صÙØات آرشيوم Øدود Ù‡Ùتاد تا صد. يعني روي هم –اگر مثل بقيه‌ي وبلاگ‌ها گزارش دهم- Øدود 120 تا 170 بازديدکننده دارم (البته آمارها از اين بيش‌تر است. بسياري از ISPها شمارنده‌ام را Ùيلتر کرده است Ùˆ در نتيجه بسياري از بازديدها شمرده نمي‌شود. به هر Øال اما مي‌دانم Ú©Ù‡ پانصد بازديدکننده در روز ندارم). اين خوب است يا بد؟ Ú©Ù… است يا زياد؟ اگر کتاب‌هاي چاپ شده در ايران را در نظر بگيريم Ú©Ù‡ Ùروش‌شان در سال کم‌تر از هزار نسخه است (اکثر کتاب‌ها هر سه سال يک‌بار هم تجديد چاپ نمي‌شوند Ùˆ تيراژ کتاب‌هاي‌مان معمولا 3000 است)ØŒ پس ÙŠÚ© چنين وبلاگي زياد هم Ú©Ù… خوانده نمي‌شود. Øتي پنجاه خواننده‌ي دايم Ùˆ Ùکور داشتن هم به نظرم خوب Ùˆ کاÙÙŠ است. اما راست‌اش را بخواهيد من Ú©Ù… Ùˆ بيش Ø´Ú© دارم. اکثر اÙراد وبلاگ‌ها را تنها مرور مي‌کنند. کم‌تر کس‌اي وبلاگ‌ها را جدي مي‌گيرد – من هم! مثلا تقريبا هيچ‌کس نسبت به مطلب طنز Ùˆ يا دموکراسي امر پيشين نيست! واکنش جدي‌اي نشان نداد در Øالي Ú©Ù‡ آن‌چه درباره‌شان Ú¯Ùته بودم يا مهمل بود يا مطلب بسيار مهم Ùˆ تکان‌دهنده.
چنين چيزي البته هميشه وجود دارد. بين Ú¯Ùته شدن چيزي Ùˆ شنيده شدن‌اش ممکن است سال‌ها Ùˆ يا Øتي ÙŠÚ©ÙŠ دو قرن Ùاصله ايجاد شود. اين‌که اين زمان چقدر باشد به بستر بيان‌شده مربوط است. جدا از آن، چيزي به نام اعتبار هم هميشه Ù…Ø·Ø±Ø Ø§Ø³Øª. مثال ساده Ùˆ آکادميک: اين‌که در Ú†Ù‡ Ú©Ù†Ùرانسي Ú†Ù‡ مقاله‌اي را ارايه دهيد مهم است. به‌ترين٠مقالات در Ú©Ù†Ùرانس‌هاي پيش٠پا اÙتاده به هدر مي‌روند Ùˆ مقالات متوسط در Ú©Ù†Ùرانس‌هاي جدي زير ذره‌بين توجه قرار مي‌گيرند. هم‌چنين: بين چند صد مقاله‌ي ÙŠÚ© Ú©Ù†Ùرانس (يا Øتي مجله)ØŒ بيش‌تر مقالات نويسنده‌هاي شناخته‌شده خوانده مي‌شود. Øتي در ÙŠÚ© Ú©Ù†Ùرانس نيز اسم٠نويسنده‌ي مقاله آن‌قدر مهم است Ú©Ù‡ تو را به سمت سخنراني‌اش بکشاند Ùˆ ÙŠÚ© موضوع جالب توجه –ولي از نويسنده‌هاي ناشناخته- کم‌تر توجه‌اي را جلب مي‌کند. همين بس Ú©Ù‡ خود من Ùقط براي ديدن ÙŠÚ©ÙŠ (Cynthia Breazeal) پاشدم رÙتم سر جلسه‌اي Ú©Ù‡ او در آن‌جا نشسته بود Ùˆ ÙŠÚ©ÙŠ از دانش‌جويان‌اش درباره‌ي سيم‌پيچ Ùˆ موتور Ùˆ اين ØرÙ‌ها –که من اصلا از آن خوش‌ام نمي‌آيد- صØبت مي‌کرد.
چند سوال:
-وبلاگ‌ها چقدر جدي گرÙته مي‌شود؟ آيا اصولا وبلاگ‌ها قابليت جدي گرÙته شدن دارند؟
-آيا وبلاگ‌هايي که خواننده‌ي زيادي دارند الزاما مطالب مهم‌تري مي‌نويسند؟ يا اين‌که آن‌ها نقش روزنامه يا مجله را بازي مي‌کنند؟
-Ú†Ù‡ تعداد خواننده کاÙÙŠ است؟ آيا بايد تلاش کرد تا خواننده‌ي بيش‌تري داشت؟
من از اين روي‌کرد خواب‌گرد (Ùˆ مشابه) Ú©Ù‡ سعي در چارچوب‌آÙريني براي امور باز Ùˆ گسترده‌اي چون زبان، نوشتار، داستان کوتاه، رمان، Ùˆ وبلاگ مي‌کند خيلي خوش‌ام نمي‌آيد . به نظرم نه تنها اشتباه است (شبيه معنازايي دنيا از روي تعري٠کلمات Ùˆ نه برعکس) بلکه Ùايده‌ي چنداني هم ندارد. مي‌توان پيش‌نهاد کرد Ú©Ù‡ در وبلاگ‌ها مي‌بايست لينک‌هاي Ùراواني به اين طر٠و آن طر٠داده شود (Ùˆ Ú†Ù‡ پيش‌نهاد خوبي)ØŒ ولي نمي‌توان به صورت دستوري به آن نگاه کرد Ùˆ آن‌چه را بي‌لينک است ناوبلاگ خواند.
جدا از اين موضوع، اين سوال براي‌ام پيش مي‌آيد Ú©Ù‡ چرا اين همه Øر٠و Øديث در مورد صÙØات غيروبلاگي زده نمي‌شود؟ – آن‌چه به عنوان وب‌سايت يا homepage يا چيزهايي از اين دست شناخته مي‌شود. ما ايرانيان در استÙاده از تکنولوژي بگويي نگويي کمي برعکس‌ايم: تØقيقات معنادار Ùيزيک هسته‌اي نداريم، مي‌رويم به سراغ غني‌کردن اورانيوم؛ صنعت نداريم، اما در دانش‌گاه‌هاي‌مان بر لبه‌ي علم تØقيق مي‌کنيم؛ دانش‌گاه‌ها Ùˆ مجلات Ùˆ موسسات‌مان وب‌سايت درست Ùˆ Øسابي ندارند ولي اطراÙ‌مان پر شده است از وبلاگ! همه‌ي دنيا ديناميک صÙØات شخصي‌شان را با اضاÙÙ‡ کردن وبلاگ زياد کردند، ما ايراني‌ها Ùقط بخش ديناميک را با به کارگيري‌ي وبلاگ‌ها داريم. Øدس مي‌زنم ÙŠÚ© صدم تعداد وبلاگ‌ صÙØه‌ي شخصي نداشته باشيم Ùˆ Øجم مطالب منتشر شده در وبلاگ‌هاي‌مان بيش از هزار برابر آن‌چه در صÙØات ثابت‌مان قرار داده‌ايم باشد.
نمي‌خواهم بگويم شماي وبلاگ‌نويس برو Ùˆ وبلاگ‌ات را تعطيل Ú©Ù† (درست مثل Øسني!). وبلاگ‌نويسي –به نظر من- اتÙاق بسيار خوبي براي زبان Ùارسي بوده است. اما کاش ÙŠÚ© سري اتÙاق خوب ديگر هم بياÙتد.
راستي تا اين‌جا Ú©Ù‡ آمده‌ام،‌ ÙŠÚ©ÙŠ دو کلام ديگر هم بگويم: تقريبا همه‌ي Ú¯Ùتگوهاي “بيلي Ùˆ من” خواندني است – يعني من تاييد مي‌کنم!
Ùضاي وبلاگ‌هاي Ùارسي را چگونه مي‌بينيد؟! تØليل‌هاي مختلÙÙŠ در اين زمينه وجود دارد، اما من مي‌خواهم روي دو تÙسير مختل٠از آن تاکيد کنم: ÙŠÚ© آن‌که مي‌گويد وبلاگستان در طول ÙŠÚ©ÙŠ دو سال اخير آکادميک شده است Ùˆ ديگر اين‌که مي‌گويد وبلاگستان مبتذل شده Ùˆ ضررهاي اساسي‌اي به زبان‌مان زده است.
اين‌که اين دو Ú†Ù‡ ربطي به هم دارد با دانستن اين‌که آن‌هايي جزو آکادميسين‌هاي وبلاگستان قلمداد مي‌شوند Ú©Ù‡ ديگران را Ù…Øکوم به ابتذال مي‌کند تا Øدي مشخص مي‌شود.
در اين مورد چه مي‌گوييد؟
اجازه دهيد نظرم را خلاصه بگويم: ابتذال وبلاگستان در ÙŠÚ©ÙŠ دو سال اخير تغييري نکرده است. تنها چون Øجم ابتذال(!) در طول زمان زياد شده، بيش‌تر به چشم مي‌آيد. اين، البته مشکلي است. همان‌طور Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ دو سال پيش من Ùˆ رامين مي‌گÙتيم (Ùˆ اØتمالا خيلي‌هاي ديگر)ØŒ Ùضاي اينترنت Ùارسي دچار کم‌بود Ù…Øتوا است Ùˆ وبلاگ نيز وسيله‌ي توليد Ù…Øتواي دقيق Ùˆ قابل اعتنايي نيست. وبلاگ‌ها بايد وجود داشته باشند، اما نه براي ايجاد مقاله‌هاي تخصصي. آنان Ú©Ù‡ وبلاگ‌ها را براي نوشتن مقاله‌هاي بلندشان استÙاده مي‌کنند بگويي نگويي بر خطايند.
از طر٠ديگر وبلاگستان اندکي تخصصي‌تر شده است. عده‌اي هستند Ú©Ù‡ Ùقط راجع به موضوعات Ù…Øدودي مي‌نويسند (مثلا درباره‌ي دين، درباره‌ي نشانه‌شناسي Ùˆ …) Ùˆ عده‌ي بيش‌تر هم هستند Ú©Ù‡ به Ùرم خاص‌اي از نوشتن تمايل دارند: هر سه روز ÙŠÚ© بار مطلب‌اي بلند درباره‌ي ÙŠÚ© آسيب اجتماعي مي‌نويسند. اما همه‌ي اين‌ها معادل آکادميک شدن نيست. Ú†Ù‡ کس‌اي براي هر پست‌اش ÙŠÚ© ماه –کم‌ترين Øالت براي نوشتن ÙŠÚ© مقاله- Ùˆ يا Øتي چند سال وقت مي‌گذارد؟ اصلا کدام ÙŠÚ© از تØليل‌هاي انجام شده در پي تØقيقي آمده‌اند؟ نه! وبلاگستان آکادميک نشده است؛ آدم‌هاي آکادميک نيز در آن وجود ندارند. شايد کمي بدجنس باشم –که اين بدجنسي هم از ديدگاه‌هاي علم‌گرايانه‌ام مي‌آيد Ùˆ در نتيجه دوستان‌ام لط٠کنند Ùˆ مرا ببخشايند- اما Øتي مقاله‌ي ÙŠÚ© روزنامه، ÙŠÚ© مقاله‌ي تØقيقي نيست Ùˆ نمي‌تواند باشد Ú†Ù‡ برسد به آن‌چه در وبلاگستان به عنوان مقاله به خورد ملت داده مي‌شود. Øالا نمي‌دانم چطور عده‌اي روزنامه‌نگار Ùˆ نويسنده‌ي رمان Ùˆ مترجم شده‌اند سردمدار وبلاگستان آکادميک؟ اشتباه مي‌گويم؟