Û±)
می‌خواهم به آن‌هایی Ú©Ù‡ تلÙÙ†ÛŒ تماس گرÙتند،
Ùˆ آن‌هایی Ú©Ù‡ سعی کردند تلÙÙ†ÛŒ تماس بگیرند ولی نتوانستند،
Ùˆ آن‌هایی Ú©Ù‡ نامه‌ی برقی Ùرستادند یا از هر تکنولوژی‌ی دیگری برای رساندن پیام خود به گوش‌ام استÙاده کردند،
یا اصلا یادشان رÙت ولی اگر نمی‌رÙت می‌خواستند،
Ùˆ یا Ú©Ù‡ نرÙت Ùˆ نتوانستند،
[Ùˆ نه آن‌هایی Ú©Ù‡ یادشان نرÙت ولی نخواستند]
Ùˆ همه‌ی آن بیست Ùˆ خرده‌ای جوان غیور شهرمان Ú©Ù‡ در کاÙÙ‡/پاب‌ای روشن‌Ùکرانه به بلندای صور اسراÙیل سر Ùˆ صدا به پا کردند،
و همه‌ی آن‌هایی که دوست‌داشتنی‌ترین هدیه‌های ممکن را به من دادند،
و آن‌هایی که زیباترین نگاه‌های‌شان را به من بخشیدند،
و آن‌هایی که با «تولد تولد، تولدت مبارک» دست‌جمعی‌شان مرا تا مرز آب‌شدن پیش بردند و بازم گرداندند،
و آن‌هایی که مرا خیلی بیش‌تر از خودم به یاد داشتند،
و به خاطرم آوردند که زندگی ممکن است بخش‌های شادی هم داشته باشد،
-که دارد-
و به همه‌ی آن‌هایی که دوست دارم نام‌شان را بیاورم،
-ولی نمی‌آورم-
Ùقط یک چیز بگویم: بسیار ممنون! (:
Û²)
دل‌ام اندکی تغییر می‌خواهد. شاید دوستی‌های جدید. شاید گروه‌های تازه. شاید نوشتن در جایی دیگر. شاید نوشتن به زبان زرگری یا Ú©Ù‡ تعطیل‌کردن این‌جا به مدت نامعلوم. یا خرید اسباب‌بازی‌ای تازه – از همان‌ها Ú©Ù‡ پسرها را سر شوق می‌آورد. یا تغییر موضوع پژوهش. زدن به خط دیوانگی، بیش از پیش. یا خرید کتاب‌ای تازه. خواندن دو Ù†Ùره‌ی پژوهش‌های ÙلسÙÛŒ. یا Ú†Ù‡ می‌دانم، تغییر دیگر، Ú©Ù‡ تÙاوت باشد، Ú©Ù‡ سال تازه‌ام را روشن کند.
Û³)
سال Ú©Ù‡ تمام می‌شود -Ú†Ù‡ مبداءش نوروز باشد Ùˆ Ú†Ù‡ زادروز- آدم باید بنشیند Ùˆ دو دقیقه Ùکر کند تا ببیند Ú†Ù‡ غلطی کرده است Ùˆ Ú†Ù‡ غلطی نکرده Ùˆ Ú†Ù‡ می‌خواهد بکند Ùˆ چگونه می‌خواهد در این سنگلاخ٠زندگی پیش رود. زندگی‌ای Ú©Ù‡ بی‌رØمانه پر شتاب می‌گذرد.
Û´)
نگاه‌ام به آدم‌ها عوض شود، شاید خوش‌بخت شوم.
Ûµ)
تولدم مبارک!