Browsed by
Category: ضدخاطرات

بچه‌های در بندِ خانه

بچه‌های در بندِ خانه

بچه‌ها را باید آزاد گذاشت تا به دنیای بیرون خانه‌شان هم سر بزنند، تاریکی و روشنی‌های‌اش را کشف کنند، زبری‌ها و نرمی‌های‌اش را لمس کنند و طعمِ تلخ-و-شیرین زندگی‌ی واقعی را با همه‌ی بالا و پایین‌های‌اش بی‌واسطه بچشند.

بچه‌های زیادی هستند که به ظاهر آزادند اما عمیق که شویم می‌بینیم سخت در بندهای محدودکننده قرار گرفته‌اند.

دعوت‌نامه‌های شکم‌پرستان

دعوت‌نامه‌های شکم‌پرستان

گاهی روی اعصاب‌ام می‌رود از بس این‌ خارجی‌ها(!) وسط دعوت‌نامه‌های‌شان به فلان یا بهمان سمینار هی ذکر غذای مجانی می‌کنند.
مثلا ببینید طرف چه نوشته که کفر مرا در آورده‌: «شرکت در این تجمع عالی‌مرتبه فرصت بسیار خوبی برای ملاقات با دیگر داوطلبان و رهبران کارهای عام‌المنفعه‌ی دانش‌گاه است و غذا هم بسیار عالی است!».
جدا! یعنی بین دو جمله حتی یک نقطه هم نگذاشته محض خنده. یعنی شرکت کنید که آدم‌های خوبی می‌آیند و غذا هم بسیار عالی است. همین!
بعد بگویید شکم‌پرستی‌ی غرب توهم است و کتاب‌های دینی‌مان چرت می‌گفتند.

پ.ن.۱: حالا نه که فکر کنید در این مجالس شامپاین باز می‌کنند و خاویار میل می‌کنند. دیگر خیلی همت به خرج دهند و جیب مبارک‌شان را غم‌زده کنند یکی دو برش پیتزا گیر آدم می‌آید!

پ.ن.۲: حالا نه این‌که بقیه‌ی ملت‌ها هم خیلی بزرگ‌منش‌اند و به هیچ‌وجه «قابلمه به دستی» به گوش‌شان آشنا نمی‌زند.

Ù¾.Ù†.Û³: Ùˆ خب … Ú†Ù‡ اشکال‌ای دارد؟ کیست Ú©Ù‡ ادعا کند هیچ‌وقت گشنه‌اش نمی‌شود؟ مثلا خودِ من روزی چند بار گشنه می‌شوم Ùˆ حتی بیش‌تر! (می‌دانم؛ این جمله قرار بود بشود بخش‌ای از سخنرانی‌ی جرج بوش Ú©Ù‡ موقعیت‌اش پیش نیامد.) به هر حال این عصبانیت‌ام زیاد هم جدی نیست.

پ.ن.۴: ما یک سمینار هفتگی در دپارتمان‌مان داریم به اسم AI Seminar. گفتن ندارد کسانی که روی هوش مصنوعی کار نمی‌کنند این سمینار را به اسم Pizza Seminar می‌شناسند

توضیح ضروری: من مخالفت‌ای با غذای مجانی ندارم – خیلی هم خوب است! مشکل جار زدن وجود غذای مجانی Ùˆ گاهی هم‌سطح خود برنامه‌ی اصلی جلوه‌دادن‌اش است.

پیش‌رفت لگاریتمی‌ی نوع بشر

پیش‌رفت لگاریتمی‌ی نوع بشر

تجربه نشان داده هیچ چیزی عوض نمی‌شود – یا دستِ Ú©Ù… نه آن زمان‌ای Ú©Ù‡ انتظارش را می‌کشید!

بحث‌ای در اتاق‌ای

بحث‌ای در اتاق‌ای

فرمودند مشکل‌ای هست گفتم چه مشکل‌ای گفتند مشکل‌ای هست یا در من یا در تو یا در یک موضوع بی‌ربط که شرمنده‌ی حضار می‌شوم اگر بگویم‌اش گفتم‌اش چرا گفت هست دیگر هست نوشته‌های وبلاگ‌ات را بخوان سر در آوردی بیا بگو نیست یا اصلا بزن توی گوش‌ام من هم نگاه کردم بعد دیدم سر در می‌آورم خودم کم و بیش اما گفتم کلاه‌ام را قاضی کرده‌ام برای‌تان و بله شما درست می‌گویید و پنجاه درصد نوشته‌ها اگر شانس بیاوریم مفهموم‌اند و بقیه‌شان ممکن است نباشد و الله اعلم گفتندم متشکرم از خلوص‌ و صداقت‌ات و گفتم‌اش چه کنیم دیگر که این‌ایم نتیجه این شد که آری بعد سوال پیش آمد که weak classifier ترجمه‌اش چه می‌شود که شد ضعیفه‌ی دسته‌بند و با کمال شرمندگی یادی کردیم از لوس ایریگاری و مکانیک سیالات و این‌که آیا پدرسالاری علم را در بر گرفته که در بر گرفته بود و در نتیجه همه رفتند پی کار پدرسالارانه‌شان نقطه سر خط.
آخیش!

خاطرات‌ام از زندگی با قالب یخ

خاطرات‌ام از زندگی با قالب یخ

می‌گفت من در هیچ قالب‌ای نمی‌گنجم،
نه عضو این گروه‌ام،
نه عضو آن حلقه!
منْ من‌ام، خارج از چارجوب‌ها!

در کویر

در کویر

خیر! نیستند،
تشریف برده‌اند کویر.
بله!
بله!
برگشت با منشی‌شان تماس بگیرید.
بله!
خیر است انشالله!
حتما!
به سلامت!

خنده و فراموشی

خنده و فراموشی

می‌گوید لازم نیست تفاوت این دو راه را بفهمی. فقط بدان با هم فرق دارند و اشتباه‌گرفتن‌شان سخت مهلک است.
بعد سفارش می‌کند این راه را بگیرم و بروم که صواب همان است. و بعد می‌بینم‌اش -اتفاقی- و نمی‌فهمم که خودش در این راه است یا آن راه.

خواب شاعرانه

خواب شاعرانه

طرف هر جور خواب‌ای دیده بود جز خواب شاعرانه!
طرف به نظرش اشکال‌ای ندارد.
[قرار بود اشکال‌ای هم داشته باشد؟!]

Û´Û²

Û´Û²

پاسخ که عاقبت ۴۲ خواهد بود؛ اما هنر این است که خودت پیدای‌اش کنی.

Mixed Feelings

Mixed Feelings

یعنی:

نمی‌دانی پا پیش بگذاری یا پس،
مطمئن نیستی قبول کنی یا نکنی،
شک داری باورش داری یا نداری،
Ùˆ یعنی پرسش دایمی‌ات: “دوست‌اش دارم؟ دوست‌اش ندارم؟!”

mixed feeling یعنی
حس‌ای که نسبت به سرزمین‌ات داری،
به ایران و به آدم‌های‌اش
وقتی به خاطر می‌آوری خیابان‌های‌اش را، دوستی‌های‌اش را، انتخابات‌اش را، دوستان‌ات را، بدخواهان‌ات را، جاده‌ی چالوس را، رودک را …

mixed feeling همان‌ای است که
وقتی دختری ماه‌رخِ پر ز جمال می‌بینی که دهان‌اش را باز می‌کند و حرف می‌زند و حرف می‌زند و حرف می‌زند
ولی هر چه تو گوش می‌کنی
هیچ نمی‌شنوی.

mixed feeling یعنی
به دنبال عشق‌ات رفتن
و دیدن موهای سفیدت
و جوانی‌ای که پر می‌زند و می‌رود.

فرقِ سانسور

فرقِ سانسور

مسخره نیست که ضدخاطرات قرار باشد سانسور شود؟ سانسور شود از چه؟ که چه؟!

راستی من امروز به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ آدم‌ها با هم فرق دارند! (گوجه‌فرنگی‌های‌تان را غلاف کنید؛ خودم می‌دانم Ú©Ù‡ خودتان می‌دانستید Ú©Ù‡ “معلومه Ú©Ù‡ فرق دارن!”. من یک جور دیگر فهمیدم امروز Ú©Ù‡ فرق دارد با جوری Ú©Ù‡ شما می‌دانستید!).