Browsed by
Category: ضدخاطرات

اين دختره‌ي لوس

اين دختره‌ي لوس

اين دختره خيلي لوس تشريف دارد! من فعلا دارم تايپ مي‌کنم تا از خر شيطان بيايد پايين Ùˆ به خودش کتک بزند تا دل من خنک شود! ولي نمي‌دانم چرا تا به حال هيچ واکنشي نشان نداده است. يالله واکنش نشان بده دختره‌ي لوس ننر! پس چرا جواب نمي‌دهي؟ بدو! ÙŠÚ© چيزي بگو … حوصله‌ام سر رفت! پر روووو!!!! آهاي! مردم! ÙŠÚ©ÙŠ مرا نجات دهد. کس‌اي نيست مرا ياري رساند؟ آهاي! اين را مي‌گذارم در وبلاگ‌ام‌ها! به‌ات اخطار کردم‌ها. بعدا نگويي چرا نگفت. خوب؟! باشه؟! آهاي!!! چرا پس هيچ صدايي ازت در نمي‌آيد؟! هي؟! تو!!!

زمان ملاقات: پنج‌شنبه ساعت 25

زمان ملاقات: پنج‌شنبه ساعت 25

ملت قرار مي‌گذارند،‌ من خبردار نمي‌شوم. ملت قرارشان به هم مي‌خورد،‌ من خبردار مي‌شوم.

مروري بر قوانين احتمالات

مروري بر قوانين احتمالات

احتمالات بيزي (Bayesian statistics) در ايران اسلامي يعني اين‌که تو از پيش محکوم باشي (احتمال پيشين، a priori) به اين‌که به هر بهانه‌اي به چهارده سال زندان محکوم شوي (احتمال پسين، a posteriori).

Green Mile

Green Mile

“روز قيامت، خدا نمي‌آد مواخذه‌ام کنه Ú©Ù‡ چرا معجزه‌ي اون روي زمين رو کشتم؟!” (Green Mile)

دوست کواين‌زده‌ي من

دوست کواين‌زده‌ي من

يک‌اي را مي‌شناسم Ú©Ù‡ چون کواين خوانده بود (Ùˆ لابد “دو جزم”اش را)ØŒ همه‌ي قطعيت‌ دانش‌اش نسبت به دنياي اطراف را از دست داده Ùˆ تقريبا به وضعيت نيمه عارفانه‌اي رسيده بود. نمي‌دانم چرا، اما آدم به‌تر است زياد متاثر نشود.

فتيش نامه‌نگاري با اجنبي

فتيش نامه‌نگاري با اجنبي

فکر کنم دچار يک مدل fetishاي شده‌ام که علاقه‌ي شديدي در نامه‌نگاري با اجنبي‌ها پيدا کرده‌ام.

پ.ن: fetish (فتيش) البته اين‌طوري‌ها نيست! فتيش –حداقل از ديدگاه فرويدي‌ي آن- يک ماجراي جنسي است: سوژه‌ي واپس‌رانده، ابژه‌ي ديگري را جانشين ابژه‌ي اصلي‌ي جنسي مي‌کند. البته شايد هم دقيق نمي‌گويم و البته شايد هم ديگراني –غير از فرويد- باشند که درباره‌ي آن صحبت کرده باشند.

حس فيلتر شده

حس فيلتر شده

مي‌داني Ú©Ù‡ نسبت به بعضي‌ها Ú†Ù‡ حسي دارم؟! اسم حس‌ام را نمي‌توانم بگويم، اما ÙŠÚ© “چشم‌شان کور” در وسط آن بد Ùˆ بي‌راه‌اي Ú©Ù‡ به‌شان مي‌گويم “حتما” وجود دارد. سه هفته است دارم داد Ùˆ هوار مي‌کنم، طرف انگار خودش تازه به کشف جديدي نايل شده Ú©Ù‡ اين‌طور در بوق Ùˆ کرناي وبلاگ‌اش مي‌کند. مهم‌تر از همه،‌ دل‌ام براي آن احمق‌اي Ú©Ù‡ نوشت “سه سال است وبلاگ‌ها فيلتر مي‌شود، آقا تازه فهميده!” حدود 10dB بيش‌تر مي‌سوزد. هممم … مهم نيست! دو نکته در اين ميان قابل کشف است: ول‌اش Ú©Ù†!

Ù¾.Ù†: البته “چشم‌شان کور” با اين‌که در حس‌ام وجود دارد، اما در عمل هيچ موضوعيت‌اي ندارد چون همه‌مان دقيقا از ÙŠÚ© نوع دود استفاده مي‌کنيم – اگر دود مال من بدتر نباشد!

سخنراني

سخنراني

“اين چيزي Ú©Ù‡ شما مي‌گوييد، هم درست است Ùˆ هم درست نيست! خيلي محافظه‌کارانه شد، نه؟! خب، پس بگذاريد بگوييم Ú©Ù‡ من ترجيح مي‌دهم درست نباشد.” (بخشي از سخنراني‌ي ÙŠÚ©ÙŠ!)

زير سايه‌ي دروازه‌ي جهنم

زير سايه‌ي دروازه‌ي جهنم

پرسش: آيا آدم مي‌تواند تا نهايت پدر سوخته باشد؟!
پاسخ: خير! نهايت فراتر از ظرف انسان است.
پرسش: حد پدر سوختگي تا چه حد است؟!
پاسخ: کم‌تر از بي‌نهايت، اما به مقدار قابل توجهي زياد. به اندازه‌ي تمام سلول‌هاي مغز بني بشر.
پرسش: آيا مي‌توان چيزي را دانست و خود را به ندانستن زد؟
پاسخ: گناه پوشاندن حق نزد خداوند محفوظ است.
پرسش: آيا مي‌توان از کسي اعتراف گرفت به ارعاب؟
پاسخ: آتش جهنم در انتظارشان خواهد بود.
پرسش: آيا کسي مي‌تواند در چهره‌اش لبخند و بر لبان‌اش گفتار نيک جاري باشد ولي در عمل �يولا صفت باشد؟!
پاسخ: در آخر زمان، آن زماني که عالمان دين از حزب شيطان مي‌شوند، جهان بدين‌گونه روزگار مي‌گذراند.

پارتيان بي‌شرم و حيا

پارتيان بي‌شرم و حيا

ISPÙŠ بي‌شرم بي‌حيا پاچه‌ي دختر مرا مي‌گيرد!!! مي‌گويد اطلاعات محرمانه است اين‌ها … عالي است! ÙŠÚ© اطلاعات محرمانه‌اي نشان‌شان بدهم …

در مقابل موج سانسور چه مي‌توان کرد؟ راه‌حلي پراگماتيک

در مقابل موج سانسور چه مي‌توان کرد؟ راه‌حلي پراگماتيک

سولوژن در ايران زندگي مي‌کند. ÙŠÚ© شب Ú©Ù‡ به اينترنت کانکت شده بود Ùˆ مي‌خواست وبلاگ بخواند با تعجب ديد Ú©Ù‡ همه‌ي وبلاگ‌هاي blogspotØŒ persianblog‌ Ùˆ … به طور مطلق بسته شده است Ùˆ پيام خطايي نشان داده مي‌شود Ú©Ù‡ اين وبلاگ سانسور شده است. در پايين پيام، اسم شرکتي مي‌آيد (پايا نت‌ورک) Ú©Ù‡ متفاوت با نام ISPÙŠ اوست (اسم ISPÙŠ او پارتيان است). سولوژن به هر دو شرکت نامه مي‌زند. شرکت خودش پاسخ مي‌دهد Ú©Ù‡ آن‌ها فقط بعضي جاها را سانسور کرده‌اند Ùˆ شرکت دوم نيز پاسخ نمي‌دهد. پاسخ شرکت خودش قانع‌اش نمي‌کند (چون چشم‌هاي‌اش چيز ديگري را نشان مي‌دهند) Ùˆ به آن‌ها تلفن مي‌کند. پاي تلفن ديگر کسي از “بعضي وبلاگ‌ها” صحبت نمي‌کند Ùˆ تاييد مي‌کند Ú©Ù‡ “همه” را فيلتر کرده‌اند Ùˆ اضافه مي‌کند Ú©Ù‡ اين تقصير همان شرکت (پايا نت‌ورک) است Ú©Ù‡ پهناي باند را از آن‌ها مي‌گيرند. در مقابل سوال “آيا اين کار غير قانوني نيست؟” پاسخ مي‌دهد “نيست چون شرکت مخابرات دستور داده” Ùˆ در مقابل اين پرسش Ú©Ù‡ چرا بعضي ISPهاي ديگر اين‌گونه فيلتر نکرده‌اند مي‌گويد Ú©Ù‡ آن‌ها هم بايد بکنند. او به شرکت پايا نيز زنگ مي‌زند ولي تلفن‌هاي شرکت معظم پايا به غلط در سايت‌شان اعلام شده است. راست‌اش را بخواهيد، سولوژن دل‌اش نخواست از 118 تلفن آن‌ها را بگيرد چون گمان کرد شرکتي Ú©Ù‡ اين همه معظم است (Ùˆ اين را با سر زدن به سايت‌شان Ùˆ شعبه‌هاي مختلف‌شان در سراسر ايران – Ú©Ù‡ لابد آن‌ها هم تلفن‌شان کار نمي‌کند- مي‌توانيد متوجه شويد) ولي تلفن‌هاي درستي را اعلام نمي‌کند، هر Ú†Ù‡ سرش بيايد حق‌اش است!

Read More Read More

گراديان بالاي تابع ارزش حالت-عمل

گراديان بالاي تابع ارزش حالت-عمل

بعضي حالت‌ها (state) هستند که داراي ارزش بالايي هستند. وقتي نزديک‌شان هستي، زياد بال بال نمي‌زني، ولي وقتي از آن‌ها دور شدي، حسابي تقلا مي‌کني که به آن‌ها برسي و از دوري‌شان مغموم مي‌شوي. تازه اگر از قبل مدل دنياي‌ات را داشته باشي، مي‌تواني پيش‌بيني کني که اگر در آن دور دورها باشي، کلي ناراحت خواهي شد – و عجيب اين‌که پيش‌بيني‌ات همين الان هم گرفته‌ات مي‌کند: هم خودآگاه و هم در دنياي ناخودآگاه.