ØØ¯ÛŒØ« روز: زل٠شانه‌کردن
«هر مومنه‌ای Ú©Ù‡ Ø²Ù„ÙØ§Ù†â€ŒØ§Ø´ را روز به روز شانه نزند Ùˆ ماه‌ای یک بار استØÙ…ام نکند، شیطان در موهای‌اش لانه کرده، از صعود ادعیه‌اش به درگاه باری‌تعالی جلوگیری می‌کند.» -امام شصت Ùˆ شش‌ام هندوان، موسس مکتب بوداییه
[صادره از برای مانا – نه این مانا، نه آن مانا، آن یکی مانا!]
ØØ¯ÛŒØ« روز: نسبیت
«آدم باید هر روز به چارچوب اینرسی مرجع بیاندیشد، اندکی با تنسور انرژی–تکانه بازی کند Ùˆ اگر دست داد موهای‌اش را هم شانه‌ای بکشد.» – آلبرتو آینشتاینیان
ØØ¯ÛŒØ« روز: Ùوتبال، آب‌جو Ùˆ دیگر هیچ
«آدم باید هر روز یک نیمه Ùوتبال نگاه کند، یک پاینت آب‌جو بخورد Ùˆ اگر دست داد بریزد در خیابان Ùˆ هوار بکشد.» – علامه بادوایزر
ØØ¯ÛŒØ« روز: علامه گوته‌ی مجلسی
«آدم باید هر روز اندکی نوØÙ‡ گوش دهد، یک ØØ¯ÛŒØ« بخواند Ùˆ اگر دست داد پای منبر یک عالم دینی نیز بنشیند.» -علامه گوته‌ی مجلسی
[هشدار: اگر قلب‌تان ضعی٠است، روی لینک‌ها کلیک نکنید.]
دعای آخر سال ۲۰۰۹
«خداوندا! مرا از شر سولوژن ØÙظ Ø¨ÙØ±Ù…ا!»
شیطان هم وقتی چنین چیزی ببیند به خباثت خویش شک می‌کند، چه برسد به سولوژن.
ولووم صدای من سخت خسته است
چرا به هنگام Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ سیاسی یا مذهبی در جمع‌های بیش از سه Ù†ÙØ±ØŒ صدای آدم‌ها Ù„ØØ¸Ù‡ به Ù„ØØ¸Ù‡ برای همسایه رساتر می‌شود؟ در مورد Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ علمی چنین چیزی را نشنیده‌ام. به نظرم در مورد Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ اخلاقی نیز چنین نمی‌شود. Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ اقتصادی را نمی‌دانم. Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ ورزشی نیز چنین نیستند (گرچه Ùقط صدا بلند نمی‌شود، وگرنه Ø¨ØØ«â€ŒØ§ÛŒ بر امکان توهین‌آمیزشدشان نیست). Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ ÙلسÙÛŒ هم Ú©Ù‡ کلا پیش نمی‌آیند.
از دادزدن آدم‌ها چندان خوش‌ام نمی‌آید چون یا مجبور می‌شوم داد بزنم یا این‌که نشنیده بمانم. خداوند پدر مخترع ساعت را بیامرزد Ú©Ù‡ اجازه می‌دهد تقسیم زمانی کنیم Ùˆ هر کس‌ای سه دقیقه ØØ±Ù بزند (سه دقیقه برای هر ØØ±Ù‌ای کاÙی‌ست دیگر، نه؟! مردم تز دکترای‌شان را می‌توانند در دو دقیقه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ù‡Ù†Ø¯). خداوند یک Ùکری هم به ØØ§Ù„ آدم‌ها بکند تا بتوانند از ساعت Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کنند.
ای آنان که عقل‌تان در چشم‌های‌تان است، به ایشان اعتماد نکنید که از خاسران خواهید بود
[ØØ§Ù„ا بگذریم Ú©Ù‡ بعضی‌ها ندیده Ùˆ نشنیده Ùˆ نخوانده Ùˆ Ùکرنکرده اصولا نظر قطعی دارند!]
عصر ØØ¬Ø±
پاسخ‌ها:
اپیدمی
اپیدمی آن است Ú©Ù‡ ØµØ¨Ø Ø§Ø² خانه بیرون می‌روی Ùˆ توی اتوبوس Ú©Ù‡ نشستی، بغل دستی‌ات سرش را برمی‌گرداند Ùˆ توی صورت‌ات سرÙÙ‡ کنند؛ رسیدی به Ù…ØÙ„ کار، هم‌کارت مشتاقانه سمت‌ات می‌آید Ùˆ دست می‌دهد، بعد ناگاه عقب می‌کشد Ùˆ شروع می‌کند به سرÙه‌کردن Ùˆ می‌بینی کنار لب‌اش خونین شده است؛ می‌روی دست‌های‌ات را می‌شویی برای ناهار، آش‌پز از دیگ بزرگ‌ای برای‌ات سوپ می‌کشد Ùˆ تو چشم‌های‌ات از ØØ¯Ù‚Ù‡ در می‌آید وقتی دم موش‌ای را در دیگ می‌بینی؛ سوپ نخورده به سمت خانه ÙØ±Ø§Ø± می‌کنی Ùˆ تا در را باز کردی،‌ هم‌خانه‌ات را ولو ک٠زمین می‌بینی Ú©Ù‡ از درد به خود می‌پیچد. تو از استیصال به کناری می‌نشینی Ùˆ اÙÙ‡ÙÙ…ØŒ اÙÙ‡ÙÙ…ØŒ تو نیز سرÙÙ‡ می‌آغازی.
[Ùˆ ØØ§Ù„ا نه شاید به این طاعون‌گونگی، اما اجتناب‌ناپذیری‌اش اپیدمک است. به این می‌اندیشم Ú©Ù‡ چگونه سوار نرینه‌گاو اپیدمی بشویم Ùˆ به جای تاختن، بسازیم.]
نعت تکامل مر زن و مرد
Ú¯Ù„Ø´ÛŒÙØªÙ‡ آوازه‌خوان می‌شود، خواهران متÙق‌القول شروع می‌کنند به Ù¾ÛŒÙ‌پی٠کردن.
خواهران شروع می‌کنند به هنرورزی، آقایان شروع می‌کنند به نقد٠بَه‌ْبَهانه Ùˆ چه‌چهانه‌ی شبه‌‌روشن‌Ùکرانه.
[ما هم اول ØØ±Øµ می‌خوریم، بعد می‌خندیم Ùˆ بعد ضدخاطرات‌اش می‌کنیم.]
Boobquake:‌ بی‌ناموسی از Ù„ØØ§Ø¸ آماری باضرر
ØØ§Ù„ا اومدیم Ùˆ زلزله اومد Ùˆ Ø§ØªÙØ§Ù‚ا شَدید هم اومد. بی‌چاره می‌کنن ما رو این Ø®Ø±Ø§ÙØ§ØªÛŒØ§Ù†! نمی‌شه هم Ú©Ù‡ با این نوابیغ از «معناداری‌ی آماری» ØµØØ¨Øª کرد. جان عمه‌تان بی‌ناموسی هم می‌کنین، بی‌ناموسی‌ی از Ù„ØØ§Ø¸ آماری بی‌ضرر بکنین.
[ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¶Ø±ÙˆØ±ÛŒ: از نظرم «بی‌ناموسی» لغت خوش‌تعریÙ‌ای نیست Ùˆ در نتیجه به رسمیت نمی‌شناسم‌ش. با وجود این‌که کس‌ای را به چنین کاری تشویق نمی‌کنم، اما آن را هم بی‌ناموسی نمی‌دانم.]
در ستایش بی‌Ùکری
ای کسانی Ú©Ù‡ Ùکر می‌کنید Ùلان یا Ú©Ù‡ ØØªÛŒ بهمان، Ùکر نکنید – کلا!
Ù…ØØ¨Øª خرکی‌ی عمو پدی
[Ùیس‌بوک – داخلی – عکس Ù¾Ø±ÙˆÙØ§ÛŒÙ„ØŒ یک نوزاد چند Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒâ€ŒÛŒ تپل مپل]
Sale No Mobaraak
(نظرم عوض شد! این را هم خواستید بنویسید؛ به جای‌اش یک Ùکری به ØØ§Ù„ نامه‌های با صد Ù†ÙØ± مخاطب بکنید.)