Browsed by
Category: فلسفه

چرا این‌جای‌ایم؟

چرا این‌جای‌ایم؟

“كه چه؟!”
باز هم همان مساله قديمي: كه چه؟!
ما انسانها در اين دنيا هستيم كه چه كنيم؟! عجيب نيست؟ من باورم نميشود كه آمده باشيم تا آزمايش پس بدهيم. اما باز اين ايده آزمايش هم خيلي عظيم است. فكرش را ميكنم سرم سوت ميكشد. كه بود؟ شايد پويان. او هم ميگفت مساله آزمايش نيست. بودن را تجربه كردن است؟ نه! بعيد است اين باشد. آخر اين به طور مطلق بي معناست. تجربه وقتي معنا پيدا ميكند كه موجودي از وضعيتي به وضعيت ديگر درآيد. اما وقتي قبل از آن موجود نبودي چنين چيزي معنايش را از دست ميدهد.
تو در هستي ات چيزي را تجربه نميكني – خود تو

اجتماع و اشتراک ذهن‌ها

اجتماع و اشتراک ذهن‌ها

جهانهاي شخصي ما. دنياهايي منحصر به فرد براي هر كداممان ولي با اشتراكي از جنس واسط اجتماع. در يك چنين چايي زندگي ميكنيم؟!
منظورم چيست؟!
ميخواهم بدانم ذهنيت من و ذهنيت شما چقدر با هم شباهت دارد؟ اين شباهتها از كجا ناشي شده است؟ تفاوتهايمان چه؟
اين همان سوال قديمي (براي خودم) تفكر است. همه اين ماجراها از يك كاسه آب ميخورند: چگونه يادميگيريم – Ú†Ù‡ چيزي را يادميگيريم – چگونه فكر ميكنيم – اراده مان به Ú†Ù‡ معناست Ùˆ از اين دست.
هنوز هيچ پاسخ قطعي اي براي اينها پيدا نكرده ام. انتظار وجود پاسخ را هم ندارم. حداقل فعلا. يادم باشد بعدا در اين باره يك چيزي بنويسم: درباره ممكن بودن وجود پاسخ براي اين سوالها.

مشکلات بشریت بر چهار ستون سوار است

مشکلات بشریت بر چهار ستون سوار است

رامين ما را باش! امروز به خودش قول داده بود كه ديگر online نشود ولي نميدانم چطور ديدمش. لابد ميبايست قولش شكسته شود.
اينها كه چه؟!

من يك كشفي كردم-البته يك كشف دزدي. يك نفر كه اسمش با “ر” شروع ميشود Ùˆ اسم كاملش بر حسب اتفاق “ركسانا”ست به من گفت مشكلات بشريت چهار عدد ميباشد.
1-عشق
2-تعصب
3-احترام
4- نميدانم!
ميبايست بيشتر روي اين موضوع فكر كنم ولي به نظرم اينها مشكلات خيلي مهمي هستند. د� به كار بردن لفظ “مشكل” دچار ايراد هستم. مشكل يعني چه؟ مشكل باعث ميشود Ú†Ù‡ چيزي به وجود بيايد؟
اول به نظرم رسيد كه با حل اينها بشر ميشود همان عقل سليمي كه فرضش ميكنيم ولي بعد ديدم عقل سليم دقيقا اين نيست. به طور خاص بگويم مورد “احترام” Ùˆ عقل سليم يك جورهايي با هم مشكل دارند.
شايد بهتر است “مشكل” را تعريف كنيم Ùˆ بعدش به اين برسيم كه اخلاق چيست Ùˆ خوب Ùˆ بد Ú†Ù‡ معنايي دارند (Ùˆ شانش بياوريم مثل راسل به ديوار نخوريم) Ùˆ الي آخر! شايد همان “انتگرال اخلاق” خودم كه شاهكار دو عالم باشد خيلي چيزها را حل كند. ولي مساله اين است: خودم ميدانم آن تعريف رياضي وار Ùˆ دقيق نما يك “روش” نيست – يك توجيه است.