Browsed by
Category: متفرقه

… Ùˆ آن‌گاه تومار!

… Ùˆ آن‌گاه تومار!

تا به حال آن همه تومار امضا کرده‌ايد، اين‌هم روش! اين يکي راجع به اين است که فلان بخش دولت يا چي‌چي‌ي امريکا نبايد در امور داخلي‌ي ايران دخالت کند و پول خرج کند تا نيروهاي بد بيايند و براندازي کنند. براي اين‌که بيش‌تر متوجه شويد يا خود تومار را بخوانيد يا نوشته‌هاي وبلاگ عليرضا يا سيما را.

خوش‌گل‌ها خر مي‌شوند

خوش‌گل‌ها خر مي‌شوند

“… دختري Ú©Ù‡ به سختي مي توان انتظار داشت علائق سياسي داشته باشد سرش را بيرون مي آورد وبا دادن تراکتي همراه با ÙŠÚ© شکلات آناتا مي گويد: اگر مي خواهيد دو سال ديگر دوست دختري مثل من داشته باشيد، به قاليباف راي دهيد. …”
Ùˆ يا “… چند سال پيش فرمانده براي مهار مشکل زنان به اصطلاح خياباني دختران وزنان بسياري را در سطح شهر به صورت اتفاقي جمع آوري کرد تا در مراسم سنگسار ÙŠÚ© زن، به آنها يادآوري کند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ سرنوشتي مي تواند در انتظارشان باشد. امروز فرمانده ودوستانش ازهمان دختران وزنان با اهداي شاخه اي Ú¯Ù„ وشکلات مي خواهند به نفعشان راي بدهند.” [همان]

بدون شک همه‌ي اين‌ها از رياکاري‌ي صاحبان قدرت و نامزدها ناشي مي‌شود، اما مبلغان جديد چه؟ احمق‌اند يا رياکار؟

انتخابات، حالت‌ها و ارزش‌ها: يک مساله‌ي POMDP

انتخابات، حالت‌ها و ارزش‌ها: يک مساله‌ي POMDP

يک سوال: آيا راي دادن در انتخابات (انتصابات) اخير هيچ فايده‌اي هم مي‌تواند داشته باشد؟
مي‌دانم که لازمه‌ي دموکراسي –حداقل از ديد خيلي‌ها- انتخاب آزاد است. پس اگر امکان انتخاب آزاد فراهم نباشد، فرآيند دموکرات تمام نشده است (بازگويي جمله‌ي پيشين). اما همان‌طور که پيش‌تر گرفته بودم اين به آن معنا نيست که انتخاب غيرآزاد منجر به چيز بدي شود – ممکن است بشود، ممکن است نشود. مي‌خواهم بگويم به صِرف اين‌که قوانين بازي‌ي دموکراسي –به معناي متداول آن- خدشه‌دار شده است نمي‌توان دستور به قطع بازي داد: بازي‌ي ديگري در جريان است.
حال مي‌خواهم ببينم آيا راي دادن در اين بازي فايده‌اي هم مي‌تواند داشته باشد؟ راي دادن در اين انتخابات چه ضررهايي مي‌تواند داشته باشد؟ و چه سودهايي؟! حالت‌هاي ممکن را مشخص مي‌کنم و بنا به سليقه‌ي‌ شخصي‌ام آن‌ها را به دو دسته‌ي ضررها و سودها تقسيم مي‌کنم.

Read More Read More

يک سوال کامپيوتري-مانيتوري

يک سوال کامپيوتري-مانيتوري

امروز متوجه شدم که وقتي بين دو صفحه‌ي Firefox سوييچ مي‌کنم که اولي‌اش زمينه‌اي روشن و دومي زمينه‌اي تيره دارد، در ابتداي ورود به صفحه‌ي دوم لرزش مختصري به چشم مي‌آيد. نمي‌دانم آيا پيش از تعمير مانيتورم هم چنين مساله‌اي وجود داشت يا عوارض جانبي‌ي تعمير بوده است؟ فرکانس عمودي‌ي تصوير را هم از 75 هرتز به 85 هرتز تبديل کردم ولي تفاوت ماهوي‌اي به وجود نيامد. کس‌اي نظري ندارد؟! راستي مشکل مانيتور خراب شدن مدار ولتاژ جاروي عمودي بود که باعث جمع شدن تصوير در وسط مانيتور مي‌شد.

اکبر گنجي

اکبر گنجي

Human Rights

فعلا دور دور اکبر گنجي است! نمي‌دانم آيا در عمل هم او مظلوم‌ترين ايراني‌ي فعلي است يا نه (مثال نقض: امشاسپندان نوشته است که زن‌اي در انتظار سنگ‌سار است – بند 4. خواندن بند 3 هم ضرري ندارد.)، اما حمايت از او ضرري ندارد. حداقل اين‌که جزو معروف‌ترين مظلومان فعلي است. پيش‌تر درباره‌ي او نوشته بودم. به تازگي حرکت‌هاي جديدي براي آزادي‌اش آغاز شده است.
يکي‌اش مثلا ÙŠÚ© بمب گوگلي (يا دقيق‌تر: بمب موتور جستجويي) است Ú©Ù‡ قرار است هر وقت کس‌اي Human Rights را جستجو کرد سر از صفحه‌اي در بياورد Ú©Ù‡ در آن از اکبر گنجي نوشته شده است. براي ايجاد اين بمب در وبلاگ‌تان کافي است کلمه‌ي Human Rights را در صفحه‌تان بنويسيند Ùˆ به اين آدرس لينک‌اش دهيد.فراموش نکنيد Ú©Ù‡ لينک دادن به اين بمب با اسامي‌ي ديگر (مثلا “اکبر گنجي را آزاد کنيد”) فايده‌اي ندارد Ùˆ درست مثل شرکت در تظاهرات در حياط خانه‌تان است.

اضافه بر اين،‌ اين امضاجمع‌کني نيز راه افتاده که شرکت در آن را به ملت غيور توصيه مي‌کنم. نکته‌ي جالب‌اش اين است که آدم‌هايي که در آن شرکت کرده‌اند و چند ده امضاي اول آن را زده‌اند معمولا از ايرانيان دانش‌گاهي‌ي مقيم امريکا يا کانادا هستند.

مانيتور سوختگي

مانيتور سوختگي

امروز مانيتورم نيم‌جان شد و بردم‌اش بيمارستان. در نتيجه فعلا کمي دست‌رسي‌ام به کامپيوتر سخت‌تر شده است. حداقل بعيد است شب‌ها بتوانم چيزي بنويسم. زياد نگران نباشيد.

از شير و فلک (2): بازگشت پلنگ

از شير و فلک (2): بازگشت پلنگ

حضرت سولوژن که لينک‌داني پويا ندارند – و حتي فکر مي‌کنم اندکي هم با آن مشکل عقيدتي داشته باشند- پس مجبور مي‌شود همين‌طوري پست بفرمايند و توضيح بدهند و شفاف‌سازي کنند:

تتا-از اين پست خداداد خوش‌ام آمد. درباره‌ي حرف ربط “Ùˆ” Ùˆ نحوه‌ي خوانش آن در گفتار متداول -Ú©Ù‡ “او” است- مي‌گويد. ادعاي او اين است Ú©Ù‡ تلفظ صحيح آن همان “او” است Ùˆ ريشه‌اش از “اود” فارسي‌ي مياني مي‌آيد. توضيح بيش‌تر را همان‌جا بخوانيد. فقط بگويم Ú©Ù‡ به نظرم معقول نيست بخواهيم از اين پس از “او” او يا “اود” به جاي “Ùˆ” استفاده کنيم – اما حداقل خيال‌مان راحت است Ú©Ù‡ /کتاب او دفتر او …/ گفتن در گفتارمان پيشينه‌اي دارد Ú©Ù‡ اشتباه نيست.

آيوتا-اين‌بار دکتر سعيدرضا عاملي از گروه ارتباطات دانش‌کده علوم اجتماعي‌ي دانش‌گاه تهران درباره‌ي موبايل، روش زندگي و هويت تحقيقي انجام مي‌دهند که نيازمند ياري‌ي کليکي‌تان است.

کاپا-با اين‌که از وضعيت چينش(!) نيروها در کشور رضايت ندارم، اما گاهي احساس “گرگ گرگ را مي‌خورد”ام خوش‌حال مي‌شود Ùˆ از “عمل سياسي”‌ام لذت مي‌برم. نگاهي به افتضاح‌هاي اخير مجلس هفتم از جمله درگيري‌شان با خبرنگاران بيندازيد. گرچه خيلي متاسفم Ú©Ù‡ چند نفري احتمالا اين وسط خيلي فحش مي‌خورند. به قولي، بازي کاملا win-win نيست ولي يک‌طرف بدجوري دارد lose مي‌کند!

از شير و فلک

از شير و فلک

آلفا – خانم خطيبي، دانش‌جوي کارشناسي ارشد جامعه‌شناسي، تحقيقي درباره‌ي ارتباط کاربران ايراني با فضاي مجازي Ùˆ تاثير آن بر انتظارات Ùˆ ارزش‌هاي ايشان انجام مي‌دهند Ú©Ù‡ نيازمند پر کردن پرسش‌نامه از طرف شما است. پر کردن‌اش احتمالا ضرري ندارد.

بتا – من مي‌ترسم دکتر معين –اگر رييس جمهور شدند- بيايد در جلسه‌ي مطبوعاتي‌شان Ùˆ بگويد “تلاش شما عزيزان براي آزادي‌ي فردي به نام هپلي‌هپويد قابل تقدير است” Ùˆ بعد برود سوار ماشين مخصوص‌اش بشود Ùˆ برود. اين نوشتارش Ú©Ù‡ به آن‌جا خواهد کشيد.

گاما – نگاهي به فوتوبلاگ‌ Beyondِ علي بيندازيد.

دلتا – از اين عبارت خوش‌ام نمي‌آيد: “از همه انتظار داشتم ولي از تو انتظار نداشتم” يا چيزهايي از اين دست – خلع سلاح ارزشي مي‌کند آدم را.

اپسيلون – از چنين چيزي هم خوش‌ام نمي‌آيد: “من نمي‌دونم ايراني‌ها چرا اين‌طوري‌اند” Ùˆ خودش صد البته Ú©Ù‡ ايراني است. من مشکل خاص‌اي ندارم با نقدِ فرهنگ ايراني. هرکس‌اي دل‌اش بخواهد مي‌تواند در مورد فرهنگ ايراني‌ها نظر بدهد Ùˆ بگويد Ú©Ù‡ ايرانيان باغيرت، تنبل، باهوش، دودر، رياکار، زرنگ، اين‌طوري، آن‌طوري، يا هر جور ديگري هستند –درست مثل آن‌کاري Ú©Ù‡ در مورد نيروهاي سياسي انجام مي‌دهند Ùˆ تشخيص قدرت Ùˆ برنامه مي‌دهند. اما در اين بين نبايد خودش را جدا کند يا اين‌که دلايل قابل قبولي براي جدا بودن‌اش بياورد: “نمي‌دانم چرا همه‌ي ايراني‌ها –جز من Ùˆ دخترخاله‌ام- دماغ‌شان بزرگ است”.

زتا – از بچه‌هاي دماغو هم خوش‌ام نمي‌آيد يا حداقل اين‌که مي‌بايست پيش از دست دادن با من بروند Ùˆ دست‌شان را بشويند.

ايتا – از چيزهايي Ú©Ù‡ درک‌شان نمي‌کنم هم خوش‌ام نمي‌آيد. البته برخوردم با آن‌ها منفعلانه نيست – سعي مي‌کنم ÙŠÚ© فکري به حال‌شان بکنم.

Dead Man Ùˆ Neil Young

Dead Man Ùˆ Neil Young

چند روزي است با موسيقي‌ي متن فيلم Dead Man (فيلم از Jim Jarmusch) که Neil Young نواخته است بدجوري ارتباط برقرار مي‌کنم. مخصوصا با آن گيتار الکتريک خفن distort شده‌اش! يک‌جايي خواندم که هارموني‌هاي فرد نت‌ها باعث خوش آمدن سمعي‌ي(!) آدم مي‌شود و طبيعي است که distort کردن (مثلا يک ديود گذاشتن آن وسط!!!) صدا را پر از هارموني مي‌کند. سولوژن هم اين نظر را تاييد مي‌کند. مثلا طبق بررسي‌هاي انجام شده در چند سال پيش، در اجراي کنسرتي‌ي The Spanish Train از Chris De Burgh (همان اجرايي که من دارم!) صداي CdB داراي خش‌ايست که احتمالا ناشي از همين هارموني‌هاي بالاي دستگاه صوتي‌اش باشد و باعث هيجان‌انگيزتر شدن اجرا (ماجراي بين خدا و شيطان) مي‌شود.
اممم … اما اين موسيقي‌ي متن –مخصوصا بعضي قسمت‌هاي‌اش- چيز عجيب Ùˆ غريبي است. حتي اکوهاي‌اش غريب است. هوس کردم فيلم Dead Man را ببينم جدي جدي Ú©Ù‡ شايد آن هم منحصر به فرد باشد (فکر کنم همه‌ي ملت ديده باشند. من هم جزو آن عده‌اي هستم Ú©Ù‡ نه چيز مشخص‌اي از هيچکاک ديده است Ùˆ نه از جارموش).
پ.ن: راستي تاريخ تولدمان هم خيلي نزديک است!

موزيقي کلازيگ

موزيقي کلازيگ

شايد شما هم مي‌بايست صفحه‌ي موسيقي‌ي کلاسيک (به تعبير ضعيف) لرد را ببينيد: ورژن انگليسي و ورژن فارسي.
چه چيزهايي در آن مي‌يابيد؟ مثلا اين‌ها کارمینا بورانا از کارل ارف (همين که بچه بوديد، مي‌رفتيد سر کلاس‌هاي‌اش، آخرش هم ياد نگرفتيد)، قطعه‌ي پتروشکا از ايگور استراوينسکي و چيزهاي ديگري از بورودين، راول و مارش عزاداري‌ي مادربرد از دست رفته که شوپن نوشته.

سفر به خير اي مسافر جاده‌هاي آزادي

سفر به خير اي مسافر جاده‌هاي آزادي

هاله‌ي عزيز! (:
حدس مي‌زنم که درخواست من براي بازگشت‌ات فايده‌اي نداشته باشد. به تصميم‌ات احترام مي‌گذارم و درک مي‌کنم که دلايلِ خود را براي تعطيل کردن وبلاگ داري. اما دوست دارم بگويم که حيف شد که رفتي و مطمئن‌ام که وبلاگستان از عضو مهم و دوست‌داشتني‌اي محروم شد. در ضمن مي‌خواهم بگويم که اگر بازگردي، خيلي‌ها را خوش‌حال مي‌کني. نمي‌گويم همين فردا: يک ماه ديگر، دو ماه ديگر،‌ يا حتي يک سال. ولي وقتي احساس کردي ارتباطت با وبلاگستان خيلي با گذشته تفاوت پيدا کرده، حتما برگرد.

مشکل در کامنت‌ها

مشکل در کامنت‌ها

يک مشکل کوچک در کامنت‌داني‌ي اين‌جا ايجاد شده بود که جلوي کامنت‌گزاري‌تان را مي‌گرفت. ممنون از لنا به خاطر اطلاع‌رساني!

آب، بابا، ارباب

آب، بابا، ارباب

نجمه اميدپرور و محمدرضا نسب‌عبداللهي هم‌سر يک‌ديگرند،‌ با هم به دليل آن‌چه در وبلاگ‌هاي‌شان نوشته بودند زنداني شدند و عيد را در دو سلول جدا تنهاي تنها در زندان گذراندند. نه! درست نگفتم: تنها نبودند – کودک‌شان نيز با آن‌ها بود.

مجتبي سميعي‌نژاد و آقاي شاهرودي

مجتبي سميعي‌نژاد و آقاي شاهرودي

تاکنون بارها و بارها،‌ ضمني و صريح، مستقيم و غيرمستقيم، با تاکيد و بي‌تاکيد نوشته‌ام و توضيح داده‌ام که از نظر من انسان چه ارزش بالايي دارد (مثلا اين‌جا). چه ديدگاهي متافيزيکي‌ي الهي داشته باشيم و چه ديدگاه انسان‌مدار ماترياليستي –و حتي ترکيب اين دو(!)- مي‌توان دلايلي آورد در ارزش انسان و لزوم حفظ حرمت او. ارزش انسان در چيست؟ حفظ ارزش او چگونه است؟ نمي‌دانم! نمي‌خواهم فهرست بلند بالايي سر هم کنم و بگويم براي حفظ ارزش انسان مي‌بايست به اين‌ها توجه کرد. اما حدس مي‌زنم در بيش‌تر چنان فهرست‌هايي، حق زندگي، آزادي‌ي فردي، و حتي آزادي‌ي انديشه و بيان قرار بگيرد (و البته کاري ندارم که دليل چنان کرامت و بلند مرتبه‌گي‌اي چيست چون معمولا دليل خيلي مشخص‌اي وجود ندارد). (1)
به تازگي الپر از مجتبي سميعي‌نژاد نوشته است. من هم پيش‌تر درباره‌اش نوشته بودم Ùˆ خيلي‌هاي ديگر. براي آزادي‌اش امضا جمع کرده‌ايم Ùˆ … ! الپر اين‌بار هاشمي شاهرودي را خطاب قرار داده Ùˆ آزادمردي Ùˆ بزرگ‌واري‌ي او را به ميان کشيده تا مجتبي را آزاد کند. من از اين رويه خوش‌ام نمي‌آيد – الپر اگر شيخ بود، اين‌کارش “پا درمياني‌ي بين‌الشيوخين” نام‌گزاري مي‌شد. نمي‌خواهم عبارت سخت‌ Ùˆ ترسناک‌اي بياورم ولي من چندان به “دست تظلم‌خواهي به نادرخشان پرونده‌داران دراز کردن” (!) اعتقادي ندارم (جمله‌اش راحت خوانده نمي‌شود اما در عوض خطرناک هم نيست). اما اگر اين را هم آزمايش کنيم Ú†Ù‡ مي‌شود؟ اگر مستقيم با مقامات حکومتي –آن هم در بالاترين سطح‌اش- صحبت کنيم Ú†Ù‡ اتفاقي مي‌افتد؟ من با الپر موافق‌ام Ú©Ù‡ احتمالا نتيجه‌ي مثبت‌اي مي‌دهد Ùˆ مجتبي سميعي‌نژاد را آزاد مي‌کنند – Ùˆ البته Ú©Ù‡ آزادي‌ي ÙŠÚ© انسان ارزش چنين تلاشي را دارد. اما آيا اين راه‌حل است؟ آدم را ياد بخيه زدن روزانه‌ي لباس‌اي مي‌اندازد Ú©Ù‡ مدت‌هاست پوسيده. شما را ياد چنين چيزي نمي‌اندازد؟

(1): توجه داشته باشيد که همه‌ي اين‌ها باعث نمي‌شود که من از همه‌ي آدم‌ها خوش‌ام بيايد.