تست می‌کنیم به نیت چهارده معصوم
Ùˆ به ØÙ‚ پنج‌تن کار می‌کنه. (:
Ùˆ به ØÙ‚ پنج‌تن کار می‌کنه. (:
و سوال این است: چه به جای‌اش خواهد آمد؟ چند سال بعد مصری‌ها چگونه انقلاب‌ای را «صادر» خواهند کند؟
Â
قصد دارم در این زمان باقی‌مانده به انتخابات٠ریاست جمهوری، چند نظرسنجی و پست انتخاباتی در ضدخاطرات بگذارم. بعضی از نوشته‌های‌ام به طور خیلی مستقیم به انتخابات در پیش رو باز نمی‌گردد، اما بعضی مستقیم‌تر خواهد بود.
Øقیقت‌اش را بگویم، دورنمای انتخابات در پیش‌رو برای‌ام چندان ÙˆØ§Ø¶Ø Ù†ÛŒØ³Øª. یعنی نه مطمئن‌ام Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ تصمیم‌گیری‌ای بهینه خواهد بود Ùˆ نه می‌توانم پیش‌بینی کنم Ú©Ù‡ نتیجه‌ی انتخابات Ú†Ù‡ خواهد شد.
پاسخ سوال دوم را خیلی زود خواهیم Ùهمید (اما پیش‌تر از آن سعی می‌کنم با بازی‌ای به همراهی‌ی شما Øدس‌اش بزنم)ØŒ اما در مورد تصمیم‌گیری‌ی بهینه اØتمالا هیچ‌وقت مطمئن نخواهم شد.
به هر Øال اولین نظرسنجی‌ی انتخاباتی‌ی سولوژن خیلی زود به هوا خواهد رÙت. به ضدخاطرات سر بزنید Ùˆ در نظرسنجی‌های‌اش شرکت کنید. بعضی از نظرسنجی‌ها نیاز به مشارکت جدی‌ی شما دارند!
واقعا چرا این‌جا به روز نمی‌شود؟
واقعا چرا؟!
هام؟!
ندانستن Ø³Ø·ÙˆØ Ù…Ø®ØªÙ„Ù‌ای دارد. گاهی می‌دانی Ú©Ù‡ نمی‌دانی، گاهی نمی‌دانی Ú©Ù‡ نمی‌دانی، گاهی می‌دانی آن را Ú©Ù‡ نمی‌دانی، چیزی برای دانستن ندارد.
و البته گاهی هم اشتباه می‌کنی!
بقیه‌ی بخش‌های این نوشته هم Øذ٠شد!
درسهایی در باب مبانی نقد ادبی‌ی مرد نامتنهایی‌ای Ú©Ù‡ از عایشه رساله‌ای ÙلسÙÛŒ-Ùرهنگ اصطلاØاتی خواسته بود Ùˆ به جای‌اش کتاب وزن‌شناسی عموی‌اش را گرÙته بود Ú©Ù‡ نه به رئالیسم می‌خورد Ùˆ نه به سورئالیسم Ùˆ او به ناچار از سمبولیسم در جهان رمان به رویای نوشتن در هزارتوی رمان بهره برده بود Ùˆ در نهایت هم‌راه با کتاب‌اش Ù‡Ùت شب با بورخس سر کرده بود Ùˆ واژگان ادبیات داستانی را در علوم دقیق در عصر عتیق به کار می‌برد Ùˆ پلورال‌وار به پیرامون انقلاب می‌چرخید Ùˆ درباره‌ی تکامل مادی‌ی ÙلسÙه‌ی اخلاق ÙÙˆÚ©Ùˆ-وار Ùراموش می‌کرد. او همه‌ی این‌ها را در Øالی انجام می‌داد Ú©Ù‡ بارت نه تنها به ÙلسÙه‌ی سیاسی آیزایا برلین اعتقاد ÙلسÙه‌ی تکنولوژیک نداشت بلکه درباره‌ی مدرنیته Ùˆ مدرنیسم Ùˆ Ú¯Ùتگوهایی پیرامون نقد عقل مدرن یک Ùˆ دو Ùˆ نشانه‌شناسی قدم بخیر -Ú©Ù‡ Ùعلا اسم ندارد- ضیاء موØدانه تا ناخودآگاه داستان‌های اصÙهان روزی روزگاری دیروز پی‌گیر ماجرا می‌شد Ùˆ Ùرهنگ Ùˆ ارزش درباره‌ی رنگ‌ها را در اتاق روشن‌ای Ú©Ù‡ زبان Ùˆ ذهن چارچوب‌های زبان‌شناسی‌ی اجتماعی‌اش را مشخص می‌کرد Ùˆ ساخت‌های Ù†ØÙˆÛŒ Ú¯Ùتارهای Ùراسوی نیک Ùˆ بدش را زرتشت‌گونه اینک اینسان آنسان می‌کند Ùˆ اگزیستانسیالیسم اصالت‌یاÙته‌اش را در تسخیر خوشبختی‌ی تئو به تاریخ ÙلسÙه‌ی خداوند علم Ùˆ شمشیر Ú©Ù‡ در انتخابات الویرا Ú¯Ùت Ùˆ گوهایی با اوریانا Ùالاچی کرده در باب تاریخ ÙلسÙه‌ی غرب انجام داده بود Ùˆ زندگی‌نامه‌ی خودنوشت راسل را از سر تا ته خوانده Ùˆ کتاب Hornby Ùˆ Ruse را به Ú©Ù…Ú© The Adventures of Sherlock Holmes. [همه در یک Ù‚Ùسه‌ی کتاب‌خانه]
مسواک بازنشده، سگ خال‌دار ÙسÙرنشان، عروسک دایناسور، آداب معاشرت برای پسران Ùˆ دختران جوان، برس، کارت ورق، چند صد کاغذ یادداشت زرد Ùˆ سÙید، ساعت، سر آداپتور، دو عدد دسته کلید، کی٠پول، سوییچ قلب‌نشان، دست‌گاه ویپ، گلدان [همه در Øاشیه‌ی همان رج]
کتاب هری پاتر و شاه‌زاده‌ی نیمه‌اصیل، ماوس پد، دست‌گاه تولید لیزر، آداپتور. [همه در بالای کتاب‌ها.]
-عنوان برگرÙته از [1] است.
من این نوشته را دوست دارم. خشن است، بی‌باک است، لخت Ùˆ بی‌عار است – اما قشنگ است. شاید Øتی واقعیت هم باشد. نه واقعیت٠همه. نمی‌توانم باور کنم واقعیت برای همه همین‌گونه باشد. وگرنه دنیا خیلی تنهاتر از آن خواهد بود Ú©Ù‡ تصور می‌کردم. اما واقعیت بعضی‌ها است – گمان می‌کنم.
دوست قدیم‌ام، ØÙ†ÛŒÙØŒ مطلبی نوشته است به نام مشکلات Ùرهنگی ما ایرانیان. در نوشته‌اش چندین دلیل برای مشکلات ما ایرانیان برشمرده است. عقیده‌ی او این است Ú©Ù‡ قدم اول برای هر مشکلی، دیدن آن مشکلات است Ùˆ باور دارد Ú©Ù‡ با تلاش برای کش٠مشکل می‌توان راه Øل‌ای نیز برای آن یاÙت. بخوانید ببینید شما با او هم‌عقیده‌اید یا نه.
تاریخ‌چه ØÙ†ÛŒÙ: با Øنی٠n سال است Ú©Ù‡ دوست‌ام. یادم نمی‌آید اولین باری Ú©Ù‡ با او هم‌کلاس بوده‌ام Ú©ÛŒ بود، اما Øدس می‌زنم اول راه‌نمایی بوده باشد. بعد از آن هم اØتمالا بارها با او هم‌کلاس بوده‌ام. البته در این اواخر خیلی کم‌تر او را دیده‌ام. در واقع یادم نمی‌آید آخرین باری Ú©Ù‡ او را دیدم Ú©ÛŒ بود!
—
در FAQ یک سایت پزشکی چنین چیزی دیدم:
How do I get X Deficiency?
X Deficiency is an inherited condition; therefore, you can not get it from being in contact with someone who has X Deficiency. Since it is inherited, there is no cure.
مرا بی‌اختیار یاد جملاتی مانند این می‌اندازد:
640 K ought to be enough for anybody. (Bill Gates, 1981)
همسایه‌ی ما مرکز عالم است. دی‌روز Øال‌اش خوب نبود، شری در عالم اÙتاده بود.
روایت شیوا مقانلو از Øلبجه
(*): از همین‌جا
[پيش‌گويي] نوشي Ùˆ جوجه‌هاي‌اش: نوشي ناراØت، دادگاه Ùˆ …ØŒ جوجه‌ها وسط‌هاي دادگاه برمي‌گردند، پرونده نيمه کاره Ùˆ آرام آرام به پيش مي‌رود، همه چيز مثل قبل مي‌شود.
اگر به وبلاگ است، من هم از نوشي Øمايت مي‌کنم. اگر به Øر٠نيست، خب، من نه وکيل‌ام Ùˆ نه آن‌قدر او را مي‌شناسم تا بتوانم Øمايت پرÙايده‌اي از او بکنم. گرچه شايد پيش‌گويي‌ي من او را خوش‌Øال کند. تنها اميدوارم Ú©Ù‡ او زياد اعصاب خودش را خراب نکند. همه چيز آرام آرام ØÙ„ مي‌شود Ùˆ هيچ چيز به آن بدي Ú©Ù‡ Ùکر مي‌کند نيست. اميدوارم!