بدجوري هوس کرده‌ام پينک Ùلويد
بدجوري هوس کرده‌ام پينک Ùلويد گوش کنم،‌ اما نه، گوش نخواهم کرد!
بدجوري هوس کرده‌ام پينک Ùلويد گوش کنم،‌ اما نه، گوش نخواهم کرد!
All we need to do is make sure we keep talking
Stephan W. Hawkings
(with great thanks to ramin)
عجب … عجب …
نه!
عجب چيزهايي نوشته‌ام من!
وقتي نوشته‌هاي خودم را مي‌خوانم،‌ مي‌Ùهمم Ú©Ù‡ نويسنده‌ي Ù…Øبوب خودم،‌ خودم هستم!
[درباره‌ي سرماخوردگي‌ي چند روز پيش‌ام]
چند روزي‌ست سرما خورده‌ام. مدت‌ها مي‌شد Ú©Ù‡ اين‌چنين نشده بودم. خيلي شديد نيست اما به هر Øال تاثير داشته است: کلي آب‌ريزش بيني در روز اول (البته نه روز اول سرماخوردگي،‌ روز اولي Ú©Ù‡ خودم را به عنوان سرماخورده در نظر ‌گرÙتم. قبل‌اش عطسه (همان هاپچي) مي‌کردم اما Ùکر نمي‌کردم به خاطر سرماخوردگي باشد، بيش‌تر تصور مي‌کردم از مدل Øساسيت باشد) Ùˆ چند روز adult cold خوردن. مهم‌تر از همه اين‌که Øس بويايي‌ام به شدت مختل شده است. درست مثل اسÙند 77 Ú©Ù‡ پس از مريضي‌ي شديدم، همه چيز بوي ديگري پيدا کرد Ùˆ شبيه به همان Øدود دو سال پيش (اسÙند سال چهارم) [واقعيت اين است Ú©Ù‡ از اين ماجرا Ùقط ÙŠÚ© سال گذشته است. چطور Ùکر کرده‌ام Ú©Ù‡ شده دو سال؟!] Ú©Ù‡ بعد از آن تنش عصبي‌اي Ú©Ù‡ پس از ماجراي‌ام با س. داشتم به وجود آمد. الان دنيا بوي ديگري مي‌دهد، به شدت نسبت به بعضي بوها Øساس هستم Ùˆ البته قدرت تمييز بين آن‌ها را ندارم. ايده‌ام اين است Ú©Ù‡ سرما خوردگي باعث ÙŠÚ© تغيير Ú©ÙˆÚ†Ú© در من شده است Ùˆ همين تغيير نقطه‌ي کار سيستم عصبي‌ام را کمي عوض کرده است Ùˆ همين تÙاوت اندک، باعث تÙاوت سنسوري شده است. اين سوال براي‌ام پيش مي‌آيد Ú©Ù‡ آيا بقيه‌ي قسمت‌هاي مغزم هم دچار چنين مشکلي شده‌اند يا نه؟ منظورم بخش‌هاي ديگري Ú©Ù‡ کار سمبوليک مي‌کنند هم هست. اگر اين‌گونه باشد، بايد قدرت Ùکر کردن من تÙاوت کرده باشد (نمي‌گويم الزاما بدتر، اما دليلي هم ندارد بدتر نباشد). اين‌گونه است؟‌ البته يا به دليل همين سرماخوردگي يا به دليل وجود آن قرص‌هاي خاص(!)،‌ کمي گيج‌ام. سرکلاس کم‌تر Øوصله دارم Ùˆ البته خواب‌آلودگي هم مساله‌ي جدايي‌ست Ú©Ù‡ به مصر٠قرص سرماخوردگي ارتباط مستقيمي دارد. اما هنوز نمي‌دانم چقدرش ناشي از کدام ÙŠÚ© است. از اين نظر، تاثير داشته است. خوب است؟ نمي‌دانم! ÙŠÚ© جور ديگر هم مي‌شود مساله را ديد Ùˆ آن هم اين‌که من Ùˆ قرص، اکنون، موجود جديدي هستيم Ùˆ به دليل تاثيرپذيري‌ي شديد ماهيت از وجود Ùˆ اين‌که وجود من اکنون شامل ماده‌ي شيميايي‌ي جديدي هم هست، ماهيت جديدي هم پيدا کرده‌ام. اين موضوع، براي‌ام بسيار جالب است Ùˆ اخيرا خيلي به‌اش اعتقاد پيدا کرده‌ام. تاثيرپذيري‌ Ùˆ Øساسيت شديد انسان نسب به عوامل Ù…Øيطي – Ú©Ù‡ البته داخل بدن Ùˆ شيمي‌ي آن را نيز نوعي Ù…Øيط در نظر گرÙته‌ام. کلا مساله‌ي embodiment Ùˆ situatedness چيزي‌ست Ú©Ù‡ به شدت به‌اش معتقد شده‌ام!
Ù…Øمد! تولدت مبارک!
اين پست قبلي،‌ خيلي مهمه! چرا؟ اين‌طوري بگم: کسي Ú©Ù‡ نتونه با ÙŠÚ© روبات درست رÙتار کنه،‌ با ÙŠÚ© انسان هم نمي‌تونه. انسانيت به صر٠وجود کلمه‌ي انسان، چيز بي‌پايه‌ايست!
وقتي ما داريم درباره‌ي ÙŠÚ© روبات Øر٠مي‌زنيم،‌ واقعا داريم درباره‌ي Ú†ÙŠ Øر٠مي‌زنيم؟
Humans are bad at writing good robot programs, but great at writing bad ones!
(probably from L. P. Kaelbling)
دوباره همه‌ي بوها براي‌ام عوض شده است. دنيا بو مي‌دهد، بوي اين جهاني نيست، Ùرق دارد،‌ Ùˆ همه هم کمابيش يک‌سان. (نقطه کار مغزم به هم خورده است،‌ گمان‌ام Øتي جور ديگري هم Ùکر مي‌کنم. ÙŠÚ© تئوري دارم Ú©Ù‡ … ول‌اش کن،‌ بعدا!)
راستي به نظرم آمد که Hotel California از Eagles بسيار شبيه به درياي زمان گم‌شده است! از اين آهنگ اخير،‌ جديدا بسيار خوش‌ام آمده است. بي‌خود نيست که ملت بزرگ‌ترمان کلي نوستالژيا روي‌اش خوابانيده‌اند!
Ù‡Ùته‌ي پيش، درست در ميدان Ùردوسي بودم Ùˆ منتظر تاکسي‌اي Ú©Ù‡ مرا ببرد سمت انقلاب Ùˆ هوا Ùˆ خيسي‌ي نامØسوس زمين بدجوري شنگول‌ام کرده بود Ú©Ù‡ ناگهان هوس گابريل گارسيا مارکز کردم. به نظرم هيچ چيزي،‌ به‌تر از نوشته‌هاي‌اش –با آن رئاليسم جادويي‌ي عجيب Ùˆ غريب‌اش- به اين شرايط نمي‌خورد. مارکز اصلا براي زمستان مناسب نيست، براي پاييز هم، تابستان نيز زيادي Ùعال است براي او، تنها اسÙند تا اواخر اردي‌بهشت به نظرم Øسابي مناسب اوست. Øتي مطمئن نيستم Ùروردين هم براي مارکز خواندن خيلي Ùوق‌العاده باشد. خلاصه اين‌که دوباره (پس از چند وقت؟ دو سال شايد!) شروع کردم به خواندن از گابريل گارسيا مارکز با مجموعه‌ي “سÙر به خير آقاي رييس جمهور”ام Ú©Ù‡ البته هيچ دليل خاصي نمي‌شود Ú©Ù‡ اين مجموعه چيزي را مشخص کند (به‌تر بگويم، اسم کتاب اين است Ú©Ù‡ شامل دو مجموعه مي‌شود Ùˆ اين مجموعه‌اي Ú©Ù‡ شروع کرده‌ام هم اسم‌اش اين نيست – خيال‌ام راØت!). دو داستان خوانده‌ام تا به Øال: زني Ú©Ù‡ ساعت شش آمد Ùˆ درياي زمان گم‌شده (اولين بار Ú©Ù‡ نوشتم‌اش، نوشته بودم درياي زمان مرده Ú©Ù‡ به نظرم جالب‌ترست) Ú©Ù‡ اين دومي،‌ نه تنها مارکزي بود Ú©Ù‡ Øال Ùˆ هواي صد سال تنهايي را هم داشت – داستاني Ú©Ù‡ دقيقا رئاليسم جادويي مناسب نوع‌اش است.
سرما خوردم! لطÙا منو تا اطلاع ثانوي نبوسيد!
[نامه‌نگاري‌ها]
يه قسمت از مباØØ« انسان سازي كه هر ايراني وظبÙه‌شناسي بايد بدونه: “نبايد Ùراموش كرد كه كامپيوتر در Øقيقت تيغي است كه به دست مست دادنش خطاست Ùˆ موتور پر‌توان وپر انرژي است كه بي‌راهبر Ùˆ راهنما رها ساختنش در اصل نقض غرض است وخلا٠منطق.با تنظيم ابعاد مثبت Ùˆ هشدارهاي مكتبي يك بررسي همه جانبه در اين خصوص را به عموم دست‌اندركاران Ùˆ متصديان دانش انÙورماتيك واگذار مي‌نماييم وصرÙا يك تذكر رابه همه ناشران Ùˆ خوانندگان وعلاقمندان عرضه مي داريم وآن اينكه در مقطع كنوني از كامپبوتر اجتناب‌كردن نه آسان است Ùˆ نه ضروري ولي درپاي اين دانش Ùريبا زانو زدن وخودباختگي Ùرهنگي وپذيرش يكدست Ùˆ دريست هر آنچه از Ùكر ÙˆÙرهنگ كامپيوتر‌سازان غرب‌باخته صادر مي‌شود كاري است كه در شان وجايگاه جامعه مبتني بر عقايد اسلامي نيست.”
خوش‌ام مي‌آد Ú©Ù‡ ما همه‌مون انسان‌سازي کار مي‌کنيم. به نظرم ÙŠÚ©ÙŠ بزرگ‌ترين خوبي‌هاي اسلام (به‌تر بگويم،‌ روايتي Ú©Ù‡ از اسلام مي‌شود) Ùˆ هم‌چنين بدي‌هاي‌اش همين انسان‌ساز بودن است. اصولا سيستمي Ú©Ù‡ براي انسان طراØÙŠ Ùˆ بهينه شده باشد، چيزي نيست Ú©Ù‡ در مکاتب غربي خيلي پيدا شود Ùˆ اين خيلي خوب است، اما از طر٠ديگر بدي‌اش اين است Ú©Ù‡ مي‌تواند زيادي خطرناک شود – ÙŠÚ© Øماقت کاÙي‌ست تا همه‌ي انسان‌ها با هم در چاه بياÙتند،‌ چون سيستم Ù…ØÙ‚ است! Øالا اين آقا يا خانم زير هم Øر٠بدي نزده است،‌ اما ØرÙ‌اش پوچ است، هيچ معنايي ندارد ولي ÙŠÚ© ذهنيت منÙÙŠ نسبت به چيزهايي ايجاد مي‌کند بدون اين‌که دليل خاصي هم داشته باشد. در ضمن اين شخص از همه‌ي وسايل Ù…ØÙ‚ جلوه کردن هم استÙاده کرده است: وظيÙه‌شناس، انسان‌سازي،‌ ماجراي هميشگي‌ي چاقو Ùˆ Ø¬Ø±Ø§Ø Ùˆ آدم‌کش، خودباختگي‌ي Ùرهنگي، شان Ùˆ جاي‌گاه، عقايد اسلامي، بررسي‌ي همه‌جانبه Ùˆ کلي کلمات سنگين ولي بي‌مÙهوم ديگر!
کجايي بشر؟!
خاطرات ÙŠÚ© Øماقت از دست رÙته!
ÙŠÚ© وبلاگ واقعا جالب Ú©Ù‡ کلي اعصاب مي‌خواهد خواندن‌اش. وبلاگ اميرÙرشاد ابراهيمي، متهم پرونده‌ي نوارسازان Ùˆ مهم‌تر از آن، عضو طرد شده‌ي انصار Øزب‌الله، Ùعال درگير گند زدن به ايران،‌ مشارکت در پديده‌ي 18 تير (گرچه ادعا شده است Ú©Ù‡ شب اول استعÙاي خودشان را اعلام نموده‌اند يا چيزي در همين Øدود) Ùˆ خلاصه خيلي چيزهاي ديگر. به نظرم همه‌ي وبلاگ‌اش خواندن دارد، اگر مي‌خواهيد شروع کنيد از اين‌جا آغاز کنيد. چنين اÙرادي هنوز زير بعضي پرچم‌هاي نامربوط سينه مي‌زنند. اين شخص اکنون به نظرم ÙŠÚ© Ùرد مطلوب نيست، شايد هيچ وقت مطلوب نشود اما به عنوان ÙŠÚ© نمونه خوب از جهالت کاملا قابل بررسي‌ست. نکته‌ي جالبي Ú©Ù‡ در اين ميان ديده مي‌شود اين است Ú©Ù‡ آقايان Ú†Ù‡ پست‌هاي کليدي‌اي را به Ú†Ù‡ جوانان Ú©Ù… سن Ùˆ سالي داده‌ بودند. اين آقا متولد 54 است Ùˆ در زمان انتخابات سال 76ØŒ مسوول مبارزه‌ي Ùرهنگي‌ي انصار بوده است – يعني Øماقت Ù…Øض!
(با اين‌Øال اين نکته را نبايد Ùراموش کرد Ú©Ù‡ اين وبلاگ ممکن است واقعي نباشد.)