Browsed by
Category: طبقه‌بندی‌نشده

با اين‌که زياد به نفع‌ام

با اين‌که زياد به نفع‌ام

با اين‌که زياد به نفع‌ام تمام نمي‌شود، اما بايد اعتراف کنم که ايده‌آليسم غالب در دخترها اذيت‌ام مي‌کند. بدي‌اش اين است که همين ايده‌آليسم در نهايت آن‌قدر سرکوفته مي‌شود که هيچ چيزي جز چرک رخت از آن باقي نخواهد ماند در حالي که اگر کمي واقع‌بينانه‌تر بودند مسلما به نتايج به‌تري مي‌رسيدند. دخترهاي جهان! کمي چشم‌هاي‌تان را باز کنيد!
(البته وقتي در اين‌جا مي‌گويم ايده‌آليسم منظورم مفهوم زباني‌ي عام آن است و نه تعريف دقيق‌ترش.)

دشوار است این‌که چیزی را

دشوار است این‌که چیزی را

دشوار است این‌که چیزی را بدانی و طوري عمل کني که انگار نمي‌داني‌. (ويتگنشتاين،‌ فرهنگ و ارزش)

دفاع از گرگ‌ها آيا کرکس

دفاع از گرگ‌ها آيا کرکس

دفاع از گرگ‌ها
آيا کرکس بايد گل فراموشم مکن
نوش جان کند؟
از شغال چه انتظاري داريد؟
که براي‌تان پوست بيندازد؟
از گرگ چه توقعي داريد؟
که دندان‌هاي‌اش را خودش بکشد؟
آخر از چه چيز دولت‌مردان و پاپ‌ها
خوش‌تان نمي‌آيد؟
آخر چرا، چرا اين‌گونه ابلهانه
به صفحه‌ي تلويزيون خيره شده‌ايد؟

آه بره‌هاي خام! شما بيش‌تر به کلاغ‌ها مي‌مانيد
که هر يک چشم‌انداز ديگري را سد مي‌کند.
آري برادري
تنها بين گرگ‌ها وجود دارد:
آن‌ها دست‌کم با هم راه مي‌روند.
اما شما که ناپختگان را به خشونت مي‌خوانيد،
به بستر کاهلي رويد و دروغ بگوييد!
نه! شما جهان را تغيير نخواهيد داد.

(هانس ماگنوس انتسنزبرگر)

نسبت مفيد بودن اطلاعات مفيد

نسبت مفيد بودن اطلاعات مفيد

نسبت مفيد بودن اطلاعات مفيد اين دوران به غيرمفيد‌هاي‌اش حتي از نسبت نامه‌هاي مفيد صندوق HotMail من به Junkهاي‌اش هم بدترست: 3 به 104!
(Ùˆ اين گزاره بدون توجه به نسبت دقيق‌اش در مورد اينترنت، روزنامه‌ها، مجلات، کانال‌هاي تلويزيوني Ùˆ راديويي Ùˆ … هم صادق است.)

آلبرت آينشتاين عزيز! مراد کودکي‌هاي‌ام!

آلبرت آينشتاين عزيز! مراد کودکي‌هاي‌ام!

آلبرت آينشتاين عزيز! مراد کودکي‌هاي‌ام! تولدت مبارک!

“دين،‌ آه موجودات تحت ستم

“دين،‌ آه موجودات تحت ستم

“دين،‌ آه موجودات تحت ستم است، عاطفه‌اي در اين دنياي بي‌عاطفه Ùˆ روح وضعيت‌هاي بدون روح. دين افيون توده‌هاست.” (مارکس Ùˆ انگلس)

فکر کنم ÙŠÚ©ÙŠ از اشتباه‌هاي متداول آدم‌هاي اطراف‌ام اين باشد Ú©Ù‡ از اين جمله تنها “دين افيون توده‌هاست”اش را نقل مي‌کنند بدون بخش پيشين‌اش! اين دو گزاره با هم خيلي فرق دارد. اين چنين نقل قولي شبيه به حذف متن‌ايست Ú©Ù‡ بخش مهمي از مفهوم نشانه را در بردارد. “دين افيون توده‌هاست” به تنهايي Ùˆ با اين شرايط اجتماعي، تنها مفهومي نکبت‌بار، منفي Ùˆ زشت دارد اما Ú©Ù„ گزاره نه جاي‌گاهي متعالي، اما لاقل ويژه (گرچه ÙŠÚ© مدت بايد مواظب خرج کردن چنين کلمه‌اي باشم) به آن مي‌دهد Ú©Ù‡ تعيين بد Ùˆ خوب بودن‌اش کاملا نياز به ÙŠÚ© ملاک ديگر (ÙŠÚ© جور فلسفه‌ي زندگي) دارد.

نمي‌دونم چرا اين‌طوريه ولي حس

نمي‌دونم چرا اين‌طوريه ولي حس

نمي‌دونم چرا اين‌طوريه ولي حس مي‌کنم باز هم حجم ابتذال و جهالت دنيا داره زياد مي‌شه. و باز هم نمي‌دونم اين ربطي داره به گرم شدن هوا يا اين‌که توي زمستون‌ها من زياد به چنين چيزهايي توجه نمي‌کم. به هر حال بايد بگم که حمق اجتماعي ملت بعضي وقت‌ها آن‌قدر زياد مي‌شه که دوست دارم به‌شون مشکل‌شون رو نشون بدم. يک نگاهي به وبلاگ‌ها بندازيد، بعضي وقت‌ها بدجوري بوي جهالت مي‌ده!
عزيز من! خواهر من،‌ برادر من، بزرگ من! ÙŠÚ©ÙŠ از شرط‌هاي درست رفتار کردن به همه طرفه نگاه کردن برمي‌گرده Ùˆ نه مخالف ÙŠÚ© رفتار غلط رفتار کردن! حالا من Ú©ÙŠ گفتم …
(درست هم معناي مشخصي نداره … اما بعضي وقت‌ها مشکلي ايجاد نمي‌کنه: وقتي ما ÙŠÚ© متا-مفهوم داشته باشيم براي سيستم اخلاقي‌مون،‌ اون مي‌تونه طيف خيلي بزرگي از اخلاق‌ها رو شامل بشه بدون لزوم وجود تفاهم يک‌سان بين معتقدان‌اش. يعني چي؟ مثال بزنم: وقتي تو به نسبيت اخلاق اعتقاد داري، اين ÙŠÚ© متا-اخلاقه! اگر مي‌گي فلاني خره چون خيلي صلب Ùˆ جزمي فکر مي‌کنه، Ùˆ بعد باهاش مخالفت مي‌کني Ùˆ “عقيده‌ي مخالف‌اش رو بيان مي‌کني” (اين‌اش مهمه – شرط لازم) Ùˆ روي آن عقيده پافشاري مي‌کني (Ùˆ اين مهم‌تره – به علاوه قبلي، مي‌شه شرط کافي)،‌ متا-اخلاق‌ات رو زير پا گذاشتي Ùˆ ديگه ادعاي نسبيت اخلاق به‌ات نمي‌آد. اوه!‌ چقدر حرف دارم بزنم … دارم مي‌ترکم … !)

هاها! کلي کيف کردم! نامه‌ي

هاها! کلي کيف کردم! نامه‌ي

هاها! کلي کيف کردم!
نامه‌ي Elmer H. Griggs به خانم Jerusha A و جوابيه‌ي او مطلقا فوق‌العاده بود!
اما نفهميدم بعدش چرا اين‌طوري شد …
با اين همه گفتم که، Mr.Smith‌ اين‌طوري مي‌خوان باشه، مهم نيست که دقيقا چند سالته!
(به من Ú†Ù‡! خط آخر رو من نگفتم …!)

لابد اين هم يک Dejavuه

لابد اين هم يک Dejavuه

لابد اين هم يک Dejavuه که همه‌ي موارد پديد آورنده‌ي نوستالژياي آدم در يک شب با هم بايد online بشن؟

وقتي دفتر خاطرات‌ات‌ام رو مي‌خونم،

وقتي دفتر خاطرات‌ات‌ام رو مي‌خونم،

وقتي دفتر خاطرات‌ات‌ام رو مي‌خونم، انگار دارم پيش‌بيني‌هاي نوستراداموس رو مي‌خونم! شايد يک مقدار زود باشه براي انتشارشون، اما اگر ببينيد کاملا متوجه مي‌شيد. بعضي وقت‌ها هوس مي‌کنم بدم بعضي‌ها دفترم رو بخونن تا کيف کنن، اما مي‌ترسم يک‌هو خوش‌حال نشن و دق کنن!

يکمي مي‌ترسم … نکنه اشتباه

يکمي مي‌ترسم … نکنه اشتباه

يکمي مي‌ترسم …
نکنه اشتباه کنم،
نکنه تو رو الکي درگير کنم؟
نکنه خودم رو الکي درگير کنم؟

از جهالت، راديکاليسم (در هر

از جهالت، راديکاليسم (در هر

از جهالت،
راديکاليسم (در هر جهتي که مي‌خواهد باشد)،
يک‌سونگري،
تک بعدي ديدن،
تغييرات شديد،
عدم سازگاري‌ي آدم‌ها با خودشان،
Ùˆ … Ùˆ … Ùˆ … خوش‌ام نمي‌آيد!

به عقل،
منطق،
تدبير،
جامع‌الاطراف بودن،
پيوستگي،
سازگاري‌ي محلي آدم‌ها با خودشان،
چند بعدي بودن،
آگاهي،
Ùˆ … Ùˆ … Ùˆ … معتقدم!