تولدت مبارک!
تولدت مبارک!
تولدت مبارک!
ÙŠÚ© قضيه‌ي وجودي هست Ú©Ù‡ مي‌گويد بعضي وقت‌ها Ú©Ù‡ ØØ§Ù„‌ات خوب نيست،‌ وجود دارند آدم‌هاي خوبي Ú©Ù‡ مي‌توانند Ú©Ù…Ú© کنند Ùˆ وضعيت‌ات را به‌بود ببخشند. ممنون!
من تقديرم، جبرم، زمان‌ام!
درباره‌ي شناخت (4) – آيا من رواني‌ام؟
طبيعي نمي‌نمايد Ø³Ø®Øªâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ† بعضي چيزها، نه، بهتر بگويم، منطقي نمي‌نمايد، Ùˆ اگر بپرسي از من Ú©Ù‡ منطقي چيست Ú†Ù‡ جوابي مي‌توانم به تو بدهم؟ شايد ØØ±Ù از منطق زدن چندان پرمعنا نباشد – اين را خودم قبلا Ú¯ÙØªÙ‡ بودم. توهم چطور؟ به نظرت ماجرا از جنس توهم نيست؟ Ú©Ù… بودن يا زياد بودن‌اش Ùˆ اين چيزي Ú©Ù‡ من به نام منطقي از آن ياد مي‌کنم، به ØØ¬Ù… اين توهم بازگردد؟ با اين ØØ§Ù„ØŒ اين ØØ±Ù نيز چندان پرمعنا نيست. Ú†Ù‡ چيزي توهم است Ùˆ Ú†Ù‡ چيزي نيست؟ اصلا مي‌توان ادعا کرد Ú©Ù‡ مرز مشخصي بين توهم Ùˆ غير آن وجود ندارد. ماهيت همه‌ شناخت(cognition) ما يکي‌ست، ØªÙØ§ÙˆØª در Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªâ€ŒÙ‡Ø§Ø³Øª(perception) . بله! اگر چشم من قادر به ديدن بعضي رنگ‌ها نباشد Ùˆ بعضي اجسام را به گونه‌اي ديگر ببيند Ùˆ درک (Ùˆ شناخت) من از Ú†Ù¾ Ùˆ راست Ù…ØªÙØ§ÙˆØª باشد با آن‌چه اکثريت مي‌گويند، شايد بشود Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ اين Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª من داراي نقص است –و معيار نقص طبيعي‌ بودن،‌ به معناي متداول‌تر بودن پديده‌ايست- اما در مورد شناخت‌اي Ú©Ù‡ بيش از آن‌که ناشي از Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªâ€Œ مستقيم ØØ³ÙŠ Ø¨Ø§Ø´Ù†Ø¯ØŒ به پردازش شده‌ي آن‌ها Ùˆ يا پردازش شده‌ي Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØªâ€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø²Ø¨Ø§Ù†ÙŠ (Ú©Ù‡ به هر ØØ§Ù„ در مرتبه‌اي بسيار بالاتر از Ø¯Ø±ÙŠØ§ÙØª ØØ³ÙŠ Ù‚Ø±Ø§Ø± دارند) بازگردند Ú†Ù‡ مي‌توان Ú¯ÙØªØŸ
بيماري‌ي رواني! ديروز به اين Ùکر مي‌کردم Ú©Ù‡ آيا من ÙŠÚ© بيمار رواني‌ام يا نه؟ بدبيني، خودآزاري، ديگرآزاري، ترس از عدم تقارن، وسواس،‌ نگراني Ø²Ø§ÙŠØ¯Ø§Ù„ÙˆØµÙØŒ عصبي بودن، نوستالژي، Ø§ØØ³Ø§Ø³ تنهايي شديد، Ø§ÙØ³Ø±Ø¯Ú¯ÙŠØŒ ØÙŠØ±Øª از وجود داشتن، ØØ³Ø§Ø³ÙŠØª وسواس‌آلود به نشانه‌ها Ùˆ Ú¯ÙØªØ§Ø±Ù‡Ø§ØŒ زودرنج بودن، ترس از ناکامل بودن Ùˆ نگراني از غيراخلاقي بودن Ø±ÙØªØ§Ø± Ùˆ ØØ³ وجدان‌درد، همگي ويژگي‌هايي هستند Ú©Ù‡ کمابيش در خود مي‌يابم. من ÙŠÚ© بيمار رواني‌ام؟ تو، توي لعنتي‌اي Ú©Ù‡ نمي‌دانم کيستي در ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ دو ماه پيش مطمئن بودم Ú©Ù‡ اسم‌ات را هم مي‌دانم،‌ Ú†Ù‡ مي‌گويي؟ چرا آزارم مي‌دهي؟ مي‌گويي بروم به روان‌پزشک مراجعه کنم؟ اعتقاد داري Ú©Ù‡ اين‌ها به هر ØØ§Ù„ نشانه‌هايي از بيماري‌اي هستند Ú©Ù‡ البته اصلا به نظر نمي‌رسد Ú©Ù‡ در تو (يعني من) وجود داشته باشد ولي به هر ØØ§Ù„ مقصرش شرايط Ù…ØÙŠØ·ÙŠâ€ŒØ³ØªØŸ بعيد مي‌دانم اين را بگويي. نمي‌دانم چرا، Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ نتوانستم به ميزان کاÙÙŠ درک‌ات کنم Ùˆ تو را بشناسم اما چنين چيزي را چندان Ù…ØØªÙ…Ù„ نمي‌دانم. با Ø§ÙŠÙ†â€ŒØØ§Ù„ ديروز، پاسخ من ÙŠÚ© چنين چيزي بود: نه!‌ بيمار رواني نيستم- چون بيمار رواني وجود ندارد! [تو در واقع لعنتي نيستي.]
قانون از کجا به وجود آمده است؟ آيا قبول دارم Ú©Ù‡ قانون به هر ØØ§Ù„ ÙŠÚ© ØØ§Ù„ت ساده‌تر Ùˆ قابل Ùهم‌تر از اخلاق است؟ Ùˆ اخلاق چه؟ مي‌توان Ùهميد Ú©Ù‡ اخلاق از کجا به وجود آمده؟ Ùˆ آيا مي‌شود قبول کرد Ú©Ù‡ اخلاق رابطه‌ي بسيار زيادي با عر٠جامعه دارد؟ يعني بهتر نيست بگوييم همه‌ي اين ماجراها در اصل ØØ³ مشترک(common sense) (يا عقل جمعي) جامعه است؟ Ùˆ اين ØØ³ از کجا به وجود آمده است؟ ÙŠÚ© ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ بي‌ربط به نظام جامعه‌ است؟ به نظرم خير! نکته‌ي مهم در اين است Ú©Ù‡ رابطه‌ي جامعه Ùˆ اين ØØ³ (البته به نظرم مي‌آيد Ú©Ù‡ معادل ÙØ§Ø±Ø³ÙŠâ€ŒÙŠ Ø¯ÙŠÚ¯Ø±ÙŠ هم داشت ولي به خاطر ندارم) کاملا متقابل Ùˆ زاياست. Ùˆ اگر جامعه داراي الگوهاي Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠâ€ŒÙŠ Ø®Ø§ØµÙŠâ€ŒØ³Øª به هر ØØ§Ù„ به نوعي با اين ØØ³ مشترک ارتباط نزديک دارد. يعني در ØØ§Ù„ت پايدار، هر دوي اين‌ها،‌ ÙŠÚ© نوع Ø±ÙØªØ§Ø± را تجويز مي‌کنند. گرچه در عمل، ÙŠÚ©ÙŠ از اين دو ممکن است در شرايط مختل٠عقب‌تر يا جلوتر از ديگري باشد. دليل اين موضوع هم ورودي‌هايي‌ست Ú©Ù‡ به طور خارجي وارد سيستم جامعه مي‌شود: آشنايي با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø¬Ø¯ÙŠØ¯ØŒ شرايط ويژه (جنگ، Ùقر اقتصادي Ùˆ …) Ùˆ خيلي چيزهاي ديگر. به هر ØØ§Ù„ ØØ±Ù‌ام اين است Ú©Ù‡ اين دو به هم وابسته‌اند Ùˆ باعث بقاي يک‌ديگر مي‌شوند. ØØ§Ù„ اين سوال Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ´ÙˆØ¯: جامعه چيست؟ يا بهتر است بپرسم جامعه از Ú†Ù‡ کساني تشکيل شده است؟ Ùˆ تاثير اين اجزا بر سيستم جامعه-عقل جمعي‌اش به Ú†Ù‡ صورت است؟ جامعه‌ي انساني، از تعداد زيادي انسان تشکيل شده است Ú©Ù‡ همگي اجزايي طبيعي Ù…ØØ³ÙˆØ¨ مي‌شوند Ùˆ در چارچوب قوانين طبيعت‌اند (به زودي منظورم مشخص مي‌شود). Ùˆ تاثير اين اجزا (يا عامل‌ها به معناي agent) مرتبط ولي بسيار پيچيده است. در اصل توليد جامعه از اجزاي آن، Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠ emergent‌ است. اما به هر ØØ§Ù„ مهم اين است Ú©Ù‡ جامعه کاملا به عامل‌هاي‌اش وابسته است. Ùˆ همه‌ي اين‌ها Ú©Ù‡ چه؟ طبيعي! موجودات اصولا طبيعي هستند – پايبند به قوانين طبيعت Ùˆ در Ù…ØØ¯ÙˆØ¯Ù‡â€ŒÙŠ Ù†Ø²Ø¯ÙŠÚ© به آن چيزي Ú©Ù‡ طبيعت سمت Ùˆ سوي‌اش را مشخص مي‌کند يا به عبارت بهتر، نزديک به مقدار نرمال‌اي Ú©Ù‡ طبيعت باعث‌اش مي‌شود به خاطر قانون اعداد بزرگ. Ùˆ قانون اعداد بزرگ مي‌گويد Ú©Ù‡ آدم‌ها به طور متوسط،‌ متوسطند! هيچ چيز بدي اين وسط وجود ندارد. تعري٠متوسط همين است. Ùˆ اگر قبول کنيم Ú©Ù‡ در ÙŠÚ© ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ تعداد تاثيرگذار است (Ú©Ù‡ در اکثر موارد اين‌گونه است)،‌ پس ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ بسيار شبيه به چيزي‌ست Ú©Ù‡ متوسط اجزاي آن القا مي‌کنند (يادم باشد ÙŠÚ© ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ù…Ù‡Ù…ÙŠ بدهم در مور همين ØØ±Ù). اکثر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ بنا به معياري (Ú©Ù‡ در اصل معياري نيست جز همان کثرت‌شان)ØŒ متوسطند Ùˆ اکثر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ سمت Ùˆ سوي کلي‌ي جامعه را مشخص مي‌کنند Ùˆ اين سمت Ùˆ سو،‌ مي‌شود همان سمت Ùˆ سوي اکثر Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ùˆ يا به عبارت بهتر، سمت Ùˆ سوي متوسط‌ها Ùˆ در نتيجه،‌ اخلاق، عقل جمعي Ùˆ قانون همگي ÙŠÚ© سيستم‌اي هستند Ú©Ù‡ براي آدم‌هاي متوسط Ùˆ جامعه‌ي آن آدم‌ها بهينه شده است Ùˆ نه براي outlierها!
همم!‌ شايد ØØ±Ù بالاي‌ام (Ú©Ù‡ در پرانتزي به آن اشاره کردم)خيلي‌ هم درست نباشد. يعني ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡Ø§ شبيه به متوسط چيزي Ú©Ù‡ اجزاي آن القا مي‌کنند،‌ نباشند. مثلا ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯Ù‡Ø§ÙŠ Winner Takes AllØŒ اين‌گونه نيستند Ùˆ هيچ دليلي ندارم Ú©Ù‡ ÙŠÚ© سيستم نتواند چنين نوع ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. مثلا در جوامع انساني، موجود قوي‌تر مي‌تواند ÙØ±Ù…انده شود Ùˆ قوانين رسمي جامعه را مشخص کند (کسي Ú©Ù‡ بهتر جنگ مي‌کند، پادشاه مي‌شود Ùˆ قوانين توسط او مشخص مي‌شود). چنين چيزي به هر ØØ§Ù„ ØºÙŠØ±Ù…ØØªÙ…Ù„ نبوده است. از طر٠ديگر، اخلاق يا عقل‌جمعي به نظر مي‌رسد بيش‌تر ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ù…ØªÙˆØ³Ø·â€ŒÚ¯ÙŠØ±Ø§Ù†Ù‡â€ŒØ³Øª. سنت هميشه نخبه‌ساز نيست Ùˆ خيلي وقت‌ها Ø§Ù„ØªÙØ§ØªÙŠ Ø¨Ù‡ نخبه‌ها ندارد (گرچه بايد ذکر کنم Ú©Ù‡ اين ØØ±Ù کلي نيست). نتيجه اين مي‌شود Ú©Ù‡ در ÙŠÚ© چنين جامعه‌اي Ú©Ù‡ قانون Ùˆ عر٠از دو روش مختل٠ايجاد شده‌اند، نوعي تناقض پيش مي‌آيد. درگيري‌ي دائمي‌ي بين قشر مردم Ùˆ قشر ØÚ©ÙˆÙ…ت ناشي از همين است. هر Ú†Ù‡ عر٠و قانون بيش‌تر شبيه به هم باشند (Ùˆ البته بايد بگويم منظورم از قانون، نوع اجراي آن هم هست Ùˆ نه الزاما آن‌چه نوشته شده است. قانون اساسي ÙŠÚ© کشور براي مدت طولاني‌اي ثابت است ولي بين دو رييس جمهور مختل٠به هر ØØ§Ù„ ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒÙ‡Ø§ÙŠÙŠ Ù‡Ø³Øª Ú¯Ùˆ اين‌که ادعاي هر دوي‌شان اجراي ÙŠÚ© قانون باشد) اين مشکل کم‌تر پيش مي‌آيد. چندين روش براي چنين کاري وجود دارد. ÙŠÚ©ÙŠ اين‌که قانون شبيه به عر٠شود، يعني قانون شبيه به متوسط Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ باشد Ùˆ از طريق ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ÙŠ Ú†ÙˆÙ† مجلس قانون‌گذاري، شوراهاي شهر Ùˆ … ØØ§ØµÙ„ مي‌شود. روش ديگر، برعکس است: عر٠را شبيه به عقايد آدم‌هاي نخبه‌ي جامعه بکنيم. اين‌کار، البته کمي طبيعي نمي‌نمايد چون در صورت ØØµÙˆÙ„ØŒ همه‌ي مردم به Ø³Ø·Ø Ø¨Ø§Ù„Ø§ÙŠÙŠ مي‌رسند Ùˆ اين به معناي بالا Ø±ÙØªÙ† متوسط جامعه است Ùˆ چنين چيزي از نظر تئوري‌هاي زيست‌شناختي (Ú©Ù…Ù‌کم، مساله‌ي IQ بدون توجه به اين‌که واقعا معياري کمي‌پذير هست يا نه) چندان مقدور نيست. همم!‌ اين همه بسيار مشکوک است. اصلا Ú†Ù‡ سيستم‌هايي از Ø±ÙØªØ§Ø± متوسط جمعيتي تبعيت مي‌کنند Ùˆ Ú†Ù‡ سيستم‌هايي از ÙŠÚ© تعداد Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ نخبه(elite)ØŸ اين سوالي‌ست Ú©Ù‡ بايد پاسخ داده شود ولي ممکن است بسيار وابسته به ديناميک سيستم باشد.
دي 1381
ØØªÙŠ ÙˆÙ‚Øª ÙŠÚ© نامه‌ي …
وقت کمه!
آنارشيسم: يک سيستم کنترل بهينه!
امشب، Ùيلم Red Violin را ديدم. خوش‌ام آمد. Ùيلم درباره‌ي ويولوني بود Ú©Ù‡ ويولون‌ساز مشهوري(Nicolo Busotti) در قرن 17ام آن را ساخته بود. اين ويولون Ú©Ù‡ بعدها به ويولون سرخ شهره شد، ماجراهاي بسياري را باعث شده بود. خط سير داستاني‌ي Ùيلم غيرخطي بود Ùˆ همين زيباي‌اش مي‌کرد. به طور متناوب بين ØØ±Ø§Ø¬ÙŠâ€ŒØ§ÙŠ Ø¯Ø± دوران امروز Ùˆ ماجراي ويولون در گذر زمان Ùˆ هم‌چنين پيش‌گويي‌هاي ÙØ§Ù„‌گيري نوسان مي‌کرد. Ùˆ اين نوسان به گونه‌اي بود Ú©Ù‡ ترتيب‌شان هميشه يک‌سان نبود Ùˆ از نظر زماني شناور بودند. مثلا اولين صØÙ†Ù‡â€ŒÙŠ ÙØ§Ù„‌گير قبل از وارد شدن ويولون به داستان رخ داد ولي پس از آن به تدريج تبديل به روايتي مستقل مي‌شد. در ضمن در آخر داستان نيز جريان مستقلي (ØØªÙŠ Ø§Ø² نظر زماني) به وجود آمد Ú©Ù‡ مربوط به کش٠ويولون سرخ بودن آن ويولون Ú©Ø´Ù‌شده‌ي کذايي بود Ú©Ù‡ قرار بود چند Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙŠ Ø¨Ø¹Ø¯ به ØØ±Ø§Ø¬ گذاشته شود. ماجراهاي داستاني خود ويولون هم کاملا جذاب بودند. ØµØ§ØØ¨â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø¢Ù† Ùˆ Ø§ØªÙØ§Ù‚اتي Ú©Ù‡ براي‌شان رخ مي‌داد. اولي قرار بود پسر ويولون‌ساز باشد –که نشد- پس از آن تعداد زيادي هنرجوي موسيقي در ÙŠÚ© دير مذهبي در آلمان (يا جايي Ú©Ù‡ اکنون به آن آلمان مي‌گويند) Ùˆ صد سال پس از آن پسربچه‌ي نابغه‌اي به نام Weisse (اسم‌اش را يادم نمي‌آيد، ÙØ§Ù…يل دقيق‌اش را هم به هم‌چنين) Ú©Ù‡ در نهايت به Ø´Ú©Ù„ تاسÙ‌آوري مي‌ميرد. بعد از آن دوباره تعداد زيادي کولي Ú©Ù‡ در طي صØÙ†Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÙŠ Ø²ÙŠØ¨Ø§ÙŠÙŠ ويولون‌نوازي‌شان نمايش داده مي‌شود Ùˆ پس از آن ÙØ±Ø¯Ø±ÙŠÚ© پوپ با آن ÙØ±Ø¢ÙŠÙ†Ø¯ الهام‌گيري‌ي عجيب‌اش – Ú©Ù‡ در طي رابطه‌ي جنسي زيباترين قطعات خود را خلق مي‌کرد Ùˆ هيجان Ùˆ التهاب رابطه در موسيقي‌اش نقش مي‌بست. بعد از آن، دختر بچه‌اي در چين Ùˆ پس از آن نيز متخصص ويولون‌شناس‌اي در نيويورک! Ùˆ اين ØÙ„قه بسته مي‌شود. عجيب نيست؟
اين را ببينيد! کلي بامزه است: جک، جيم و الاکلنگ!
(ممنون از پيمان و مينا)
ÙŠÚ© موش، ÙŠÚ© روبات: ترکيب اØÙŠØ§Ù†Ø§ موÙÙ‚!
ÙˆØØ´ØªÙ†Ø§Ú© است! کي٠کردم ولي ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ Ù‡Ù… ترسيدم. انتظار به اين زودي‌اش را نداشتم. اين‌ها Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯ بخشي از سلول‌هاي عصبي موش را به عنوان کنترلر ÙŠÚ© موبايل روبات به کار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù†Ø¯. ترسناک نيست؟!
توي خيلي چيزها ØØ±Ù Ùˆ ØØ¯ÙŠØ« هست،‌ اما Ú©Ù‡ چي؟! درست است Ú©Ù‡ بعضي آدم‌ها مي‌آيند Ùˆ در همه چيز Ø´Ú© مي‌کنند Ùˆ بعد مي‌مانند Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ چيزي مانده است براي شک‌نکردن به‌اش ولي همه Ú©Ù‡ قرار نيست اين‌گونه باشند، قرار است؟
آقاي Ù…Ø³ÙŠØØŒâ€Œ همين روزها به دنيا مي‌آيد. اگر معتقديد به اديان Ú©Ù‡ بايد بگويم پيامبر آرامش بوده است Ùˆ اگر معتقد نيستيد مي‌توان ÙØ±Ø¶ کرد Ú©Ù‡ در روايت تاريخي‌اي Ú©Ù‡ از او مي‌شود،‌ نشانه‌هايي از آرامش‌اش ديده مي‌شود. به هر ØØ§Ù„ØŒ بدون سخت Ú¯Ø±ÙØªÙ† بيش از ØØ¯ قضايا، بايد بگويم Ú©Ù‡ اين نوشته (از جادي)ØŒ نوشته‌ي خوبي‌ست براي آشناشدن با عقايد مسيØÙŠØª. به هر ØØ§Ù„ زياد هم بي‌مناسبت نيست، هست؟
در هر ØØ§Ù„،‌ تولد عيسي مبارک!
(براي دوستان مسيØÙŠâ€ŒØ§Ù… بيش‌تر، براي بقيه هم هر چقدر Ú©Ù‡ خواستند – يا بيش‌تر يا کم‌تر)
چند روز پيش از لرد شارلون نوشتم Ùˆ نوشته‌ي جالب او. آن موقع آرشيوش مشکل داشت، پس نتوانستم لينک بدهم. لينک آن مطلب، مثلا اين است. البته اشتباه بزرگي مي‌کنيد اگر مطالب ÙŠÚ©ÙŠ دو روز بعدش را هم نخوانيد – چون ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¢Ù† نوشته منوط به اين است! اين هم براي اين‌که Ú©Ù…Ú© کنم براي جلوگيري از Ú©Ú˜Ùهمي!
اما اين Ø¨ØØ«ØŒ به همين‌جا خاتمه Ù†ÙŠØ§ÙØª. چند تئوري بنيادي‌ي ديگر هم اين وسط توسط شوريده Ùˆ ديوانه به وجود آمد. تئوري‌ي کلاسه‌بندي‌ي دخترها را از نظر شوريده Ùˆ ديوانه بخوانيد. کم‌ترين ÙØ§ÙŠØ¯Ù‡â€ŒØ§Ø´ اين بوده است Ú©Ù‡ الان خيلي ØØ±Ù‌ها را Ø±Ø§ØØª با 3 بيت مي‌زنم Ùˆ مي‌گويم “آهاي! تو Ú©Ù‡ بيت آخرت، 1 است، Ú†ÙŠ مي‌گي؟” (البته قبلا به اين لينک داده بودم). مورد بعدي، ÙŠÚ© ØªÙˆØµÙŠÙ Ø±ÙØªØ§Ø±ÙŠâ€ŒÙŠ Ø¯Ø®ØªØ±Ù‡Ø§ با Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ از HDLمانندي‌ست Ú©Ù‡ جالب مي‌نمايد. اين را هم بخوانيد،‌ خوب است. اين تئوري البته Ø§ØØªÙ…الا بسيار مخال٠چيزي‌ست Ú©Ù‡ دخترها ادعا مي‌کنند. براي همين بيش‌تر تاکيدم اين است Ú©Ù‡ دخترها چنين نوشته‌اي را بخوانند Ùˆ نظر بدهند براي‌ام در صورت امکان. گرچه بايد بگويم Ú©Ù‡ اين تئوري بسيار شبيه به نظريات نسيم است (Ú©Ù‡ البته لينکي ندارد تا جايي Ú©Ù‡ مي‌دانم) Ùˆ خوب، آن نظرات با اين‌که به نظر چندان انسان‌پسندانه نمي‌آيند ولي تا به ØØ§Ù„ تا ØØ¯ خوبي سازگار نشان داده‌اند Ùˆ جالب اين‌که مرور زمان نشان داد Ú©Ù‡ ادعاهاي خلا٠آن معمولا ÙŠÚ© وهم (اگر نگوييم دروغ!) بوده‌اند.
جدا متخصص توليد نمايش‌اي زندگي هستم – ÙŠÚ© تئاتر، ÙŠÚ© Ùيلم،‌ از نوع تراژدي يا شايد هم کمدي!
دارم شک مي‌کنم که خودم اين وسط دقيقا کجاي ماجرا قرار دارم؟ من‌اي هم وجود دارد بيرون اين نمايش‌ها؟
خوب … نوشتن پيش‌نهاد پروژه‌ي شبکه‌ي عصبي‌ام آخر سر تمام شد: ساعت 2:50 بامداد! خوب است Ú©Ù‡ ÙŠÚ© Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÙŠØ³Øª Ú©Ù‡ دقيقا مي‌دانم Ú†Ù‡ موضوعي براي پروژه‌ام خواهم برداشت وگرنه معلوم نبود Ú†Ù‡ بلايي سرم مي‌آمد. اين پيشنهاد را به زودي در بخش علمي سايت مي‌گذارم.
يک کش٠مهم:
٪99 Xها از ٪99 Yها،‌ بهترند!
اين جمله بسيار جهان‌شمول است!
اول مي‌خواستم چيزي شبيه به اين بگويم:
90 درصد شبکه‌هاي عصبي با قابليتي جداسازي ÙØ±Ø§ØªØ± از خطي، برتر از 90 درصد دخترها هستند.
Ùˆ البته اين از ØØ±Ù سهيل Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ بود Ùلان ضربه‌ي Ùلاني را به Ùلان گيتارش را به 99.9درصد دخترها ØªØ±Ø¬ÙŠØ Ù…ÙŠâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ØŒâ€Œ Ø¨Ø±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ شده بود. نکته‌ي مهم اين است Ú©Ù‡ از اين دسته ØØ±Ù‌ها خيلي زيادند. مثلا هر دوي اين‌ها درستند:
99 درصد دخترها از 99 درصد پسرها، بهترند!
99 درصد پسرها از 99 درصد دخترها،‌ بهترند!
و الخ!
مهم اين است Ú©Ù‡ هميشه با ÙŠÚ© Ø§ØØªÙ…ال خوبي،‌ چيزي وجود دارد Ú©Ù‡ از چيزهاي ديگري بهتر باشد (از ديد Ø§ØØªÙ…الي). دليل‌اش ساده است: بهتر بودن بي‌معناست! همين! به همين سادگي!
Ú†Ù‡ چيزي از Ú†Ù‡ چيزي بهتر است؟ بهتر بودن به Ú†Ù‡ معناست؟ بهتر بودن در نظر من؟ اين تنها تعري٠ممکن بهتري‌ست؟ مگر من معيار ارزش‌گذاري‌ام؟ بله! من معيار ارزش‌گذاري هستم اما با اين شرط Ú©Ù‡ هميشه به خاطر داشته باشيم Ú©Ù‡ همه‌ي ارزش‌گذاري‌ها نسبي Ùˆ Ù…ØÙ„ÙŠ هستند (Ùˆ البته باز اين سوال پيش مي‌آيد Ú©Ù‡ آيا ارزشي جهان‌شمول وجود دارد يا نه! اين به همان معضل ØÙ‚يقت/واقعيت/طبيعت برمي‌گردد Ú©Ù‡ قبلا درباره‌اش نوشته‌ام).