Browsed by
Category: طبقه‌بندی‌نشده

يک فصل ناب زيبا در

يک فصل ناب زيبا در

ÙŠÚ© فصل ناب زيبا در “اگر شبي از شب‌هاي زمستان مسافري” (ايتالو کالوينو) [نوشته‌ي پويان را هم ببينيد] هست Ú©Ù‡ درباره تلفن Ùˆ زنگ تلفن است. ايده‌ي اين –با تغيير البته- همان موقع به ذهن‌ام رسيد. من هم با تلفن کلي مساله داشته‌ام. کسي مي‌فهمد؟ خودم! چقدر؟ چقدر تلفن براي‌ام مهم بوده است؟ زياد. مهم. انتظار. خيلي به انتظارش بوده‌ام. خيلي عصبي‌ام کرده است. مهم‌تر از آن، بسيار حساس بوده‌ام نسبت به ان. يادم مي‌آيد. يادم مي‌آيد

شب، سکوت مطلق آدم‌ها و

شب، سکوت مطلق آدم‌ها و

شب،
سکوت مطلق آدم‌ها
و نجواي بي‌پايان سيرسيرک‌ها
خاطرات‌ام را ميان ستاره‌ها بي‌ملاحظه مصلوب مي‌کند
و تو خوابي،‌
اين را مي‌دانم
و خوب هم مي‌دانم.

زنگ مي‌زند. زنگ مي‌زند. به

زنگ مي‌زند. زنگ مي‌زند. به

زنگ مي‌زند.
زنگ مي‌زند.
به بلنداي صبر ايوب زنگ مي‌زند
دست‌ام
لمس شده است
تکان نمي‌خورد
تو!
تلفن را بردار
سنگ‌هاي ساختمان،
سردتر و سردتر مي‌شوند
و من تو را به انتظار نشسته‌ام
تلفن زنگ مي‌زند
برنخواهم داشت
اگر تو نباشي،
که را حوصله کنم؟
تلفن زززززنگ مي‌زند،
صبر ايوب هم تمام شد.

آدم تا وقتي وجود مستقل

آدم تا وقتي وجود مستقل

آدم تا وقتي وجود مستقل و تنهاي خودش را به رسميت کامل نشناسد، همه‌ي اين‌ها حق‌اش است.

شب به خير مامان، شب

شب به خير مامان، شب

شب به خير مامان،
شب به خير پاپا،
شب به خير دختر کوچولو،
شب به خير آدم‌هاي خوب،
و هم‌چنين
بقيه‌ي کساني که شب به خير به‌شان نگفته‌ام در جملات بالا،
به اضافه‌ي همه کساني که خواب‌شان نمي‌برد،
شب به خير آدم‌هاي خير،
شب به خير سيب‌زميني‌ي محبوب من،
شب به خير خنگ خدا،
شب به خير تو،
که هر چه بالا و پايين مي‌پرم، کل سايت را چپ و راست مي‌کنم، اصلا انگار نه انگار که چيزي را فهميده باشي،
شب به خير …

هوي! رواني! بگير بخواب ديگه!

يک خبر بد براي خودم:

يک خبر بد براي خودم:

ÙŠÚ© خبر بد براي خودم: تنها Penpal عزيزم، MaryØŒ خداحافظي کرد Ùˆ رفت. مري مي‌خواهد برود سراغ کار Ùˆ زندگي Ùˆ ديگر به امر penpaling ادامه نخواهد داد Ùˆ همه‌ي اکانت‌هاي‌اش را به زودي خواهد بست! ناراحت شدم. 🙁
خوبي‌ي مري اين بود که يک چيزهايي را درباره‌ي من مي‌دانست که اصولا بقيه نمي‌دانند. حيف شد! اميدوارم هر جا که باشه و هر کاري که بکنه،‌ موفق باشه!
Goodbye Mary! I’ll miss you so!

از قديم گفته‌اند شبکه‌ي عصبي‌اي

از قديم گفته‌اند شبکه‌ي عصبي‌اي

از قديم گفته‌اند شبکه‌ي عصبي‌اي Ú©Ù‡ … اه! ول‌اش Ú©Ù†! به هر حال کار کرد بگي Ù†Ú¯ÙŠ. فقط مشکل‌اش اين است: خنگ است. حالا يکمي صبر Ú©Ù† من خستگي‌ام در بره، بعد به‌ات مي‌گم خنگ بودن آدم‌ها يعني Ú†Ù‡ Ùˆ چطوري مي‌شن آدم‌ها وقتي مي‌بينيم يک‌هو ديگه عقل‌شون نمي‌کشه. آره عزيز دل‌ام،‌ اين‌طوريه ماجرا

البته مايه‌ي تسلي‌ي دانستن‌ اين‌که

البته مايه‌ي تسلي‌ي دانستن‌ اين‌که

البته مايه‌ي تسلي‌ي دانستن‌ اين‌که نه تنها شبکه‌ي عصبي‌ي من که درصد قابل توجهي از آدم‌ها خنگ‌اند: مثلا بخش رومانتيک من اصلا درست کار نمي‌کنه!

باز هم یک جهالت دیگر

باز هم یک جهالت دیگر

باز هم یک جهالت دیگر …
زنی در نیجریه به خاطر رابطه جنسی خارج از زناشويي (يا بهتر بگويم، فرض وجود چنين چيزي) محکوم به سنگ‌سار شده است. واقعا حرفي براي گفتن وجود ندارد. اين موضوع آن‌قدر بديهي‌ست که لازم نيست بياييم آسمون و ريسمون به هم ببنديم و بگوييم که چرا نبايد چنين کاري کرد و يا چرا بايد کرد. به هر حال اگر جزو عده‌اي هستيد که اعتقاد به حرمت وجودي انسان داريد و با چنين نوع مجازاتي مخالف‌ايد لطفا در اين امضا جمع کني شرکت کنيد و در ضمن در وبلاگ‌تان هم لينک‌اش را بگذاريد.

هممم …. من Ú†Ù‡ خنگي‌ام‌ها

هممم …. من Ú†Ù‡ خنگي‌ام‌ها

هممم …. من Ú†Ù‡ خنگي‌ام‌ها …
الـــــو … ببين!!! من خيلي خوب‌ام‌ها!
روزي ده بار بگو اين رو لطفا! چرا؟ خب به خاطر من ديگه.
خب، باشه؟ فهميدي خوب؟
آفرين دختر خوب!