به نظرم آمد که اگر
به نظرم آمد Ú©Ù‡ اگر بخواهم کار خوبي بکنم،‌ اين است Ú©Ù‡ نپرسم چرا آن کار را کردي (يا درست‌ترش: نکردي) چون Ø§ØØªÙ…الا همه همين سوال را از تو کرده‌اند. نپرسيدن‌ام نشانه‌ي کم‌توجهي‌ Ùˆ غير مهم بودن کارت نبود، Ùقط نمي‌خواستم من هم درست مثل بقيه در مقابل تو Ø±ÙØªØ§Ø± کنم. اما ÙŠÚ© نگاه بدبينانه (Ùˆ ØØªÙŠ Ø¨Ù‡ نظر مي‌رسد واقع‌بينانه) مي‌گويد Ú©Ù‡ تو همان برداشتي را کردي Ú©Ù‡ انتظارش را ندارم Ùˆ از خود پرسيدي Ú©Ù‡ من چرا از تو چنين چيزي نپرسيدم. مهم است ولي کاري‌اش نمي‌توانم بکنم. قبلا هم Ú¯ÙØªÙ‡ بودم،‌ آدم‌ها عقيده‌شان بيش از آن‌که به داده‌ها وابسته باشد، به تØÙ„يل‌هايي Ú©Ù‡ از بيرون به‌شان القا مي‌شود بستگي دارد. در اين مورد درست است Ú©Ù‡ Ø§ØØªÙ…الا کسي تØÙ„يلي عليه Ø±ÙØªØ§Ø± من به تو ارايه نداد ولي در عوض تØÙ„يلي هم به سود من انجام نشده است Ùˆ خوب،‌ Ø§ØØªÙ…الا تو دوباره Ù†Ùهميدي سکوت‌ام را!