دقايقي پيش کتاب “اگر شبي
دقايقي پيش کتاب “اگر شبي از شب‌هاي زمستان Ù…Ø³Ø§ÙØ±ÙŠ” نوشته‌ي ايتالو کالوينو تمام شد. اين دومين کتابي بود Ú©Ù‡ از او مي‌خواندم – قبلي “بارون درخت نشين” بود Ú©Ù‡ تا آن‌جا Ú©Ù‡ به خاطر دارم زمستان سال پيش سراغ‌اش Ø±ÙØªÙ‡ بودم. با توجه به آن کتاب قبلي، انتظاري Ú©Ù‡ از آن داشتم بسيار Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بود با چيزي Ú©Ù‡ خواندم. کتاب عجيبي بود! مي‌شود Ú¯ÙØª تا به ØØ§Ù„ چنين چيزي –يا ØØªÙŠ Ø´Ø¨ÙŠÙ‡â€ŒØ§Ø´- را نخوانده بودم. انتظار ÙŠÚ© رمان سبک Ùˆ دل‌نشين را داشتم، اما با رمان مدرن‌اي مواجه شدم Ú©Ù‡ اگر کسي به آن بگويد “بيانيه‌ي ÙŠÚ© نويسنده‌ي ÙÙˆÙ‚â€ŒØØ±Ùه‌اي درباره‌ي نوشتن” Ù…Ø®Ø§Ù„ÙØªÙŠ Ù†Ù…ÙŠâ€ŒÚ©Ù†Ù…. اين کتاب شامل ÙŠÚ© روايت بستر Ùˆ تعداد زيادي داستان نيمه‌تمام بود Ú©Ù‡ همگي به نوعي در ÙŠÚ© جهت بودند. اما ويژگي‌اش اين بود Ú©Ù‡ در اين ميان کالوينو آن‌قدر به آن‌چه در ذهن ÙŠÚ© نويسنده مي‌گذرد پرداخته بود Ú©Ù‡ کتاب به روايت داستاني‌ي ÙŠÚ© پديده‌ي ذهني‌ي ØØ±Ùه‌ي نويسندگي پهلو مي‌زد. نمي‌دانم بقيه در اين مورد Ú†Ù‡ ØØ³ÙŠ Ø¯Ø§Ø±Ù†Ø¯ ولي خيلي از چيزهايي را Ú©Ù‡ او Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯ÙØª من به عنوان کسي Ú©Ù‡ داستان مي‌نويسند قبلا ØØ³ کرده بودم. کتاب به شدت ÙØ´Ø±Ø¯Ù‡ بود! آن‌قدر مطلب در هر جمله‌اش بود Ú©Ù‡ در ÙŠÚ© خوانش معمول از دست Ù…ÙŠâ€ŒØ±ÙØª. با Ø§ÙŠÙ†â€ŒØØ§Ù„ بايد اعترا٠کنم Ú©Ù‡ اين کتاب را Ù†Ùهميدم. تقريبا سرسري خواندم. يعني همه‌اش گيج بودم Ú©Ù‡ دقيقا خواندن من به Ú†Ù‡ Ù…Ùهوم است. شايد دوباره خواندن‌اش لازم باشد ولي بايد اعترا٠کنم Ú©Ù‡ اين غلظت معناي‌اش باعث نشد Ú©Ù‡ کتاب هيجان‌انگيزي براي‌ام باشد. مخصوصا Ú©Ù‡ در ابتدا به آن بيش‌تر به چشم ÙŠÚ© کتاب ØªÙØ±ÙŠØÙŠ نگاه مي‌کردم – اما خوب، بايد Ú¯ÙØª Ú©Ù‡ اين‌گونه نبود (بايد ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù… Ú©Ù‡ منظور من از ÙŠÚ© کتاب ØªÙØ±ÙŠØÙŠØŒ پايين آوردن Ø³Ø·Ø Ø¢Ù† نيست. به نظر من طاعون نيز جز بعضي از قسمت‌هاي‌اش چنان چيزي‌ست (Ùˆ البته لازم به ذکر نيست Ú©Ù‡ من Ú†Ù‡ ارادتي –چه بادليل Ùˆ Ú†Ù‡ بي‌دليل- نسبت به اين کتاب دارم به طوري Ú©Ù‡ ØØ§Ø¶Ø± نيستم براي بار دوم بخوانم‌اش تا نکند نظرم نسبت به‌اش عوض شود) Ùˆ خوب اين خود شاهد خوبي بر مدعاي من است). چندان تجربه‌اي در رمان‌نو خواني ندارم ولي به نظرم بسيار شبيه به نوشته‌هاي (يا بهتر بگويم، نوشته‌ي) کوندرا‌ست. گرچه تنها از نظر تراکم ØØ±Ù‌هايي Ú©Ù‡ نويسنده در طول متن‌اش مي‌زند.
به هر ØØ§Ù„ اين کتاب هم تمام شد. خواندن‌اش واقعا زيادي طول کشيد – از Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙŠ Ø¯ÙˆÙ… شهريور Ú©Ù‡ رکسانا اين کتاب را به من هديه داد تا امروز- Ùˆ زمان زياد باعث خراب‌شدن کتاب مي‌شود. به هر ØØ§Ù„ تعداد زيادي کتاب ديگر دارم براي خواندن. نمي‌دانم از کدام‌شان شروع کنم. اميد آندره مالرو بدجوري وسوسه‌ام مي‌کند ولي آن کتاب دو مشکل دارد: در برنامه‌ي قبلي‌ام نبوده است (جواب Ù‡ÙØªØŒ هشت کتاب ديگر را Ú†Ù‡ بدهم؟) Ùˆ ديگر اين‌که خواندن‌اش واقعا بايد جدي باشد. کتاب‌اي نيست Ú©Ù‡ بخواهم تعلل در خواندن‌اش نشان دهم چون نه تمام مي‌شود (به نظر بيش از 500 ØµÙØÙ‡ ريز مي‌آيد) Ùˆ نه اين‌که سوختن‌اش را مي‌خواهم. يعني يا بايد خوب بخوانم يا نخوانم! در ضمن ÙŠÚ© مشکل ديگر هم دارد. جادي Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯ÙØª Ú©Ù‡ اين کتابي بوده Ú©Ù‡ هم‌راه با آن، شاد يا غم‌گين مي‌شده Ùˆ اين واقعا هشدار دهنده هست. وقتي ÙŠÚ© موزيک مي‌تواند وضعيت مرا ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ Ø¨Ù‡ هم بريزد (در ØØ§Ù„ÙŠ Ú©Ù‡ بقيه چنان نيستند)ØŒ چنين چيزي مي‌تواند واقعا براي‌ام خطرناک باشد. بايد Ø§ØØªÙŠØ§Ø· کنم: ÙŠÚ© چيزي شبيه به زيرآبي Ø±ÙØªÙ† طول استخر است – يا بايد تا آخرش بروي يا اصلا به‌اش Ùکر هم نکني!