جانوران بی‌شرم Ùˆ ØÛŒØ§ به بهشت نخواهند Ø±ÙØª
در مغز بعضی جانوران مکانیزم‌ای وجود دارد به اسم «شرم Ùˆ ØÛŒØ§ Ø®Ùه‌کن». این مکانیزم باعث می‌شود هیچ‌گونه شرم Ùˆ ØÛŒØ§ÛŒÛŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³ نشود Ùˆ جانور بتواند خیلی Ø±Ø§ØØª به هر چیز یا کس‌ای زل زده، دهان باز کرده Ùˆ هر Ú†Ù‡ می‌خواهد به دروغ بگوید. بیش‌تر موجودات -از جمله اکثر آدمیان- چنین مکانیزم‌ای ندارند چون وجودش شانس بقای موجود را Ú©Ù… می‌کند.
در واقع با وجود این‌که در ابتدا به نظر می‌رسد وجود مکانیزم «شرم Ùˆ ØÛŒØ§ Ø®Ùه‌کن» شانس بقا را زیاد می‌کند (با بهره‌کشی‌ از دیگران‌ای Ú©Ù‡ متوجه نارو-خوردن نمی‌شوند)ØŒ اما از طرÙÛŒ به دلیل ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ هم‌تکاملی، دیگر موجودات نیز مکانیزم کش٠این Ø±ÙØªØ§Ø± را به دست آورده Ùˆ از مشارکت با او خودداری می‌کنند. نتیجه این‌که برای موجوداتی Ú©Ù‡ ذاتا اجتماعی هستند Ùˆ بقای‌شان نیازمند مشارکت همیشگی با دیگران است (مثل انسان)ØŒ وجود مکانیزم شرم Ùˆ ØÛŒØ§ Ø®Ùه‌کن به تدریج شانس بقا را Ú©Ù… خواهد کرد.
به همین خاطر است Ú©Ù‡ این مکانیزم «شرم Ùˆ ØÛŒØ§Ø®Ùه‌کن» چندان در آدمیان ÙØ±Ø§Ú¯ÛŒØ± نیست. اما وقتی دیده می‌شود، بدجوری روی اعصاب دیگران می‌رود. بقیه دهان‌شان از ØÛŒØ±Øª باز می‌ماند Ùˆ با خود می‌گوید چطور Ùلانی توانست در روز روشن یا زیر نور آن همه پروژکتور Ùˆ جلوی چشم این همه آدم صا٠صا٠زل بزند Ùˆ با لبخندی کریه به همه‌ی دنیا دروغ بگوید.
[نظرسنجی] روزه در ماه رمضان
مومنین و مومنات،
مسلمانان عملی و نظری،
خدا باوران و ناباوران عزیز،
خانم‌ها Ùˆ آقایان Ù…ØØªØ±Ù…!
اگر می‌خواهید ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨ÛŒØ´â€ŒØªØ±ÛŒ هم بدهید، در کامنت‌ها بنویسید.
n
n
Now you are telling me this is not because of the mirror neurons or what
وقتی سخن‌ران هم‌راه با ØØ¶Ø§Ø± شروع به Ú©Ù‌زدن می‌کند.
Wife!
“It is a truth universally acknowledged, that a single man in possession of a good fortune, must be in want of a wife.” (Pride and Prejudice – Jane Austen)
Ùˆ اما از نوشتن … ! [پراکنده‌هایی Ú©Ù‡ در Chapters خیابان Whyte نوشته شد]
Ùˆ اما از نوشتن … !‌
…
Ùˆ اما از نوشتن … !
…
سخن‌ورزی:‌ روشن،‌ خاموش،‌ روشن، خاموش!
Ùˆ این‌ها نه ربطی دارد Ú©Ù‡ آیا Ø®ÙˆØ´â€ŒØØ§Ù„‌ای یا Ø¨Ø¯ØØ§Ù„. تازه هم این‌که سخن‌وری‌ی روزمره یا قلم‌ورزی‌ی دیجیتال (!) یا کاغذین سه چیز Ù…ØªÙØ§Øªâ€ŒØ§Ù†Ø¯: وقتی داری رمان می‌نویسی، بعید نیست لال‌مانی بگیری!
Ùˆ در نهایت این‌که ممکن است آن‌چه امروز می‌نویسی هیچ ربطی به ØØ§Ù„٠روزت نداشته باشد Ùˆ ÙˆØµÙ ØØ§Ù„ دیروزی باشد Ú©Ù‡ مدت‌هاست گذشته؛ Ùˆ از آن هم بالاتر، ممکن است آن باشد Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¯Ø§ بر تو پیش می‌آید Ùˆ خود سخت بی‌خبری.
استانداردهای دوگانه
گاهی استانداردهای دوگانه بدجوری توی ذوق می‌زند. وقتی در موضوع‌ای، ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§ÛŒ بین دو شخص نیست، دلیل‌ای ندارد تا بین‌شان ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§ÛŒ قائل باشیم.
دو مثال Ù…ØªÙØ§ÙˆØª بزنم:
Û±)‌ ÙØ±Ø¶ کنید مقدار مشخص‌ای غذا داریم Ùˆ می‌خواهیم عادلانه بین من Ùˆ دو Ù†ÙØ± دیگری تقسیم کنیم. اگر یکی از این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ پنجاه درصد سبک‌تر از من باشد Ùˆ دیگری پنجاه درصد سنگین‌تر -با ÙØ±Ø¶ مساوی‌بودن بقیه‌ی ویژگی‌ها- تقسیم عادلانه‌ی غذا این می‌شود Ú©Ù‡ چون متابولیسم ما با هم Ù…ØªÙØ§ÙˆØª است Ùˆ میزان انرژی‌ی لازم‌مان ÙØ±Ù‚ دارد، یکی کم‌تر از من بخورد Ùˆ دیگری بیش‌تر (نه الزاما پنجاه درصد کم‌تر یا بیش‌تر).
ØªÙØ§ÙˆØª در سهمْ در این مثال معقول است چون در میزان انرژی‌ی لازم، این Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ù…ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§Ù†Ø¯.
Û²) ÙØ±Ø¶ کنید ما سه Ù†ÙØ± را ناعادلانه دست‌گیر کرده‌اند. ما سه Ù†ÙØ± هیچ ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§ÛŒ نداریم جز این‌که وزن‌مان با هم ØªÙØ§ÙˆØª دارد. در این‌جا Ú¯ÙØªÙ† این‌که به‌تر است یکی از ما آزاد شود Ùˆ دیگران نشوند، نامعقول است! دلیل‌اش ساده است:‌ آزادی ØÙ‚‌ای جهانی Ùˆ برای همه‌ی انسان‌ها است Ùˆ ربطی به وزن آن‌ها ندارد.
به همین صورت هر گونه تلاش‌ای برای جداسازی‌ی Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ بر اساس ویژگی‌هایی Ú©Ù‡ بی‌ارتباط به موضوع تصمیم‌گیری هستند غیرمنطقی، ناعادلانه Ùˆ تبعیض‌آمیز است.
همه‌ی این بدیهیات را نوشتم تا بگویم وقتی می‌خواهیم به ظلم‌ای Ú©Ù‡ بر مردمان کشورمان می‌رود Ùˆ اسارت‌ای Ú©Ù‡ بر گردن‌شان نهاده است اعتراض کنیم، یادمان نرود ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§ÛŒ در ØÙ‚وق پایه‌ی انسانی بین پیر Ùˆ جوان، مرد Ùˆ زن،‌ شناسا Ùˆ ناشناس، Ùˆ مشهور Ùˆ مجهول نیست. همین!
تشت ØØ§Ùظه
گاهی آدم دل‌اش می‌خواهد از آن «تشت‌های ØØ§Ùظه‌»ی مرØÙˆÙ… دامبلدور می‌داشت Ùˆ Ùکرش را، Ùکر آزاردهنده‌اش را، خاطره‌ی ناگوارش را، تشویش روزانه Ùˆ هر روزه‌اش را درست از ÙØ±Ù‚ سرش می‌کشید بیرون Ùˆ می‌ریخت وسط تشت Ùˆ خوب Ú©Ù‡ هم‌اش زد، توی لوله آزمایش‌ای نشد، ته ظر٠مربایی می‌چپاند Ùˆ درش را هم Ù…ØÚ©Ù… می‌بست Ùˆ می‌گذاشت بالای٠بالای طاقچه Ú©Ù‡ نه دست‌اش برسد Ùˆ نه قیاÙه‌اش را ببیند تا خیال‌اش Ø±Ø§ØØª شود،‌ بنشیند دو دقیقه با خیال Ø±Ø§ØØª زندگی‌اش را بکند.
ماه رمضان
… ØØ§Ù„ می‌رسیم به Ø¨ØØ« ترش تساهل Ùˆ ØªØ³Ø§Ù…Ø Ùˆ بی‌خیالی Ùˆ تبعات‌اش بر غلظت اسید معده.
میکسر
اصولا به‌تر است آدم گاهی بنشیند در کنج‌ای خلوت،‌ چای‌ای در کناری Ùˆ قلم‌ای در دست بگیرد Ùˆ کاغذ سÙید پت Ùˆ پهن‌ای هم نشد اقلا کی‌بوردی جلوی‌اش بگذارد Ùˆ بÙکرد Ùˆ بیاندیشد Ú©Ù‡ آیا این روزگار چنین Ú©Ù‡ می‌گذرد Ú©Ù‡ پرشتاب Ùˆ تند است Ùˆ Ø¨ÛŒâ€ŒØØ³Ø§Ø¨ Ùˆ کتاب Ùˆ مجهول‌العاقبت همان است Ú©Ù‡ بر ÙˆÙÙ‚ مراد بوده Ùˆ باید باشد یا این‌که ØØ¶Ø±Øª ØÙ‚ شوخی‌اش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ دور را تند کرده تا خوبی Ùˆ بدی Ùˆ خوشی Ùˆ سختی همه Ùˆ همه با هم در میکسر بزرگی به نام زندگی قاطی پاتی شوند Ùˆ بنده‌گان‌اش یا دست‌کم این بنده‌اش نگوییم گوزپیچ اما بس مشوش Ùˆ مضطرب شود.
می‌گذرند این روزها …
… Ú©Ù‡ کاش نمی‌گذشتند.
شلیک نکنید آقایان! گلوله دهان را می‌بندد، هزار در٠دیگر باز می‌کند!
آقای شاعر،
شمس لنگرودی‌ی عزیز،
امروز یک‌شنبه بود Ùˆ Ú†Ù‡ یک‌شنبه‌ی تنهایی بود Ú©Ù‡ برای پاک‌کردن Ù†ÙŽÙْسْ روزه‌ی Ø³Ú©ÙˆØªâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ‡ØŒ خودخواسته تلÙÙ† را خاموش کرده بودم نکند مردمان ردم را بیابند Ùˆ پیاده راه Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ بودم در جاده‌های بهشت‌گونه‌‌ی کنج٠ناپیدای شهرمان -Ú©Ù‡ دو سه Ù‡ÙØªÙ‡ بگذرد، Ù†ÙØ³Ù تابستان‌اش به شماره Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ¯ Ùˆ یخ Ùˆ سرما زمین را پوشانده، کورمال کورمال خود را تا خود٠خود٠خورشید بالا می‌کشد- قدم بزنم Ùˆ ببینم آخر در این روزگار Ø¢ÙØªâ€ŒØ²Ø¯Ù‡ØŒ ØµØ§ØØ¨ من کیست Ùˆ ØµØ§ØØ¨ ایشان کدام است. امروز Ú©Ù‡ خلوت بود Ùˆ گرم بود Ùˆ سکوت بود، تنها Ù‡Ù…â€ŒØµØØ¨Øªâ€ŒØ§Ù… جز دو بی‌خانمان Ù…Ùلس٠بی‌چاره، شما بودید Ùˆ صدای گرم‌تان Ùˆ «۲۲ مرثیه‌ی در تیرماه» داغ‌دار٠غمگین٠ملتماسنه٠پرامیدتان.
آقای شاعر عزیز،
شعرهای‌تان را دوست داشتم! انگار مرهمی Ú©Ù‡ نه، اما مخدری بودند بر زخم‌های‌مان Ú©Ù‡ این روزها خون گریه می‌کند Ùˆ آرام دلمه می‌بندد Ùˆ دوباره با کرده‌ای یا Ú¯ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ از یزیدیان٠زمان باز Ù…Ø¬Ø±ÙˆØ Ù…ÛŒâ€ŒØ´ÙˆØ¯ Ùˆ خون بالا می‌آورد Ùˆ این چرخه‌ی ناخواستهْ تکرار٠مکرر می‌شود.
شمس لنگرودی‌ی عزیز،
دست٠شما درد نکند! شعرتان به موقع بود، دوست‌داشتنی بود، برای همین امروز بود. پیش از این خواننده‌ی شعرهای‌تان نبودم، اما از این پس Ø´ÙØ¯ÛŒØ¯ شاعر٠دوست‌داشتنی‌ای Ú©Ù‡ گرمای شعرش در امرداد سال Û±Û³Û¸Û¸ مرا از سرمای Ø¨ÛŒâ€ŒØªÙØ§ÙˆØªÛŒâ€ŒÙ‡Ø§ نجات داد.
—
[شعرها را با صدای شاعر از این آدرس Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª کنید. دو نمونه از شعرها را در زیر می‌آورم.]
مرثیه‌ی Ù‡ÙØªÙ…
مرثیه‌ی بیست و دوم
در کربلای دانش‌گاه ÙØ±ÛŒØ§Ø¯ شد
«اگر deadline ندارید،‌ لااقل وجدان داشته باشید!»
-پاپ سولوژنیوس اول
[با تشکر از یاور Ú©Ù‡ هم‌قاÙیه‌گی‌ی «دد-لاین» Ùˆ «وجدان» را تذکر داد.]
انسان: ØÛŒÙˆØ§Ù† معترÙ
“پیش‌ترها دانش‌مندان خشونت Ø¨ÛŒâ€ŒØØ¯ Ùˆ ØØµØ± را ویژگی‌ی یک‌تای انسان‌ها می‌دانستند. تا این‌که در تاریخ Ù‡ÙØªÙ… ژانویه Û±Û¹Û·Û´ØŒ هیلالی ماتاما (Hilali Matama)ØŒ دست‌یار ارشد گروه پژوهشی‌ی جین گودال (Jane Godall) در پارک ملی‌ی گومبه (Gombe) در تانزانیا، گروه‌ای از شامپانزه‌ها را مشاهده می‌کند Ú©Ù‡ مخÙیانه به ØØ±ÛŒÙ… گروه‌ای دیگر وارد شده Ùˆ شامپانزه‌ی مذکری را Ú©Ù‡ به تنهایی برای خودش مشغول غذاخوردن بوده است می‌کشند. به همین ترتیب٠برنامه‌ریزی‌شده، بقیه‌ی مردهای گروه رقیب در سه سال بعد کشته می‌شوند.
چه بر سر زن‌ها آمد؟
دو Ù†ÙØ± از زن‌ها به قبیله‌ی جدید منتقل می‌شوند، یکی شاهد کتک‌خوردن مادرش تا سر ØØ¯ مرگ می‌شود، Ùˆ چهار زن دیگر ناپدید می‌شوند.
بهت‌انگیزتر این‌که این دو گروه پیش از این در ابتدا یک گروه بوده‌اند.”
به نقل از کتاب Human: The science behind what makes us unique به نوشته‌ی Michael Gazzaniga،‌ ØµÙØÙ‡â€ŒÛŒ Û¶Û¸.
در ادامه‌ی کتاب می‌آید Ú©Ù‡ با وجود این‌که «بچه‌کشی»‌ بین گونه‌های مختل٠ØÛŒÙˆØ§Ù†â€ŒÙ‡Ø§ -از خانواده‌ی پرندگان Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ تا ØØ´Ø±Ø§Øª Ùˆ جوندگان Ùˆ نخستیان- متداول است، اما Ø¨Ø²Ø±Ú¯â€ŒØ³Ø§Ù„â€ŒÚ©ÙØ´ÛŒ پدیده‌ی نادری است.
سپس از Richard WranghamØŒ استاد انسان‌شناسی‌ی زیستی در هاروارد، نقل می‌کند Ú©Ù‡ «کم ØÛŒÙˆØ§Ù†â€ŒØ§ÛŒ است Ú©Ù‡ در جوامع پدرسالاری زندگی کند Ùˆ روابط اجتماعی‌اش مرد-Ù…ØÙˆØ±Ø§Ù†Ù‡ باشد (یعنی Ø´Ú©Ù„ اصلی‌ی روابط داخلی اجتماعی متکی بر روابط مردان جامعه است) Ùˆ زنان برای کاهش شانس Ø¬ÙØªâ€ŒÚ¯ÛŒØ±ÛŒâ€ŒÛŒ درون‌گروهی مرتب به جوامع هم‌سایه بروند. Ùˆ تنها دو گونه از ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§Øª چنین کاری را با شدت Ùˆ ØØ¯Øªâ€ŒØ§ÛŒ انجام می‌دهند Ú©Ù‡ شامل زمین‌گشایی‌های خشونت‌آمیز مردان جامعه Ùˆ ØÙ…له به جوامع هم‌سایه Ùˆ ÛŒØ§ÙØªÙ† Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ ضعی٠آن‌ها Ùˆ قتل‌شان باشد. از بین چهار هزار پستان‌دار Ùˆ ده میلیون یا بیش‌تر از دیگر گونه‌های ØÛŒÙˆØ§Ù†Ø§ØªØŒ این Ø±ÙØªØ§Ø± خاص شامپانزه‌ها Ùˆ انسان‌هاست.»
این کتاب جذاب بعدتر می‌گوید چرا چنین ویژگی‌ای در ما و شامپانزه‌ها وجود دارد. به طور خلاصه و نه الزاما با همه‌ی جزییات:
این‌که چرا Ùقط انسان Ùˆ شامپانزه چنین Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ دارند خیلی تعجب‌آور نیست اگر توجه کنیم Ú©Ù‡ نزدیک‌ترین گونه به ما در درخت تکامل شامپانزه‌ها هستند.
ØØ§Ù„ا چرا خشونت؟
موضوع هم به این باز می‌گردد Ú©Ù‡ به خاطر Ú©ÛŒÙیت بالای غذایی‌مان نمی‌توانیم یک جا بنشینیم Ùˆ خوش باشیم، بلکه مجبوریم به دنبال غذای خوب بگردیم Ùˆ از طر٠دیگر زورمان هم می‌رسد(!)‌ Ú©Ù‡ با هم بجنگیم (هر دو گونه مشت‌زن‌های قابلی هستند). هم‌چنین Ø§ØØ³Ø§Ø³Ø§Øªâ€ŒÙ…ان تاثیر زیادی در تصمیم‌گیری‌مان دارد Ùˆ تنها با بررسی‌ی عقلانی‌ی گزینه‌ها تصمیم نمی‌گیریم. Ùˆ ØØ§Ù„ا نکته‌ی مهم این است Ú©Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³â€ŒØ§ÛŒ Ú©Ù‡ باعث می‌شود Ø±ÙØªØ§Ø± خشونت‌بار نشان دهیم،‌ Ø§ØØ³Ø§Ø³ Â«Ø§ÙØªØ®Ø§Ø±Â» (pride) است. این Ø§ØØ³Ø§Ø³ Ùˆ داشتن مقام بالا در جامعه باعث Ø§ÙØ²Ø§ÛŒØ´ شانس Ø¬ÙØªâ€ŒÚ¯ÛŒØ±ÛŒ برای مردان می‌شود Ùˆ در نتیجه به خاطر sexual selection به ویژگی‌ی غالب‌ای در می‌آید.
Ùˆ البته Ø§ÙØªØ®Ø§Ø± Ùˆ داشتن مقام بالا در جامعه برای شامپانزه‌ها کار سختی است Ùˆ دست‌یازیدن به آن خشونت را ایجاب می‌کند. انسان‌ها نیز ØªÙØ§ÙˆØª چندان‌ای ندارند.
این Ø¨ØØ« طولانی است Ùˆ بخش زیادی از کتاب راجع به همین است. اما چیزی Ú©Ù‡ می‌خواستم به آن اشاره کنم این است Ú©Ù‡ خشونت‌ورزی‌های انسانی -Ú©Ù‡ نمودش را هم در جنگ‌ها دیده‌ایم Ùˆ هم این روزها در کشور خودمان شاهدیم- بسیار پدیده‌ی نادری است (به پشه Ùˆ مگس کاری ندارم، آن چهار هزار پستان‌دار دیگر را به خاطر بیاورید).
اگر جزو آن گروه‌ای هستید Ú©Ù‡ دوست دارید «تک» باشند Ùˆ ØØ§Ø¶Ø± نیستید این مقام مهم را با شامپانزه‌ها قسمت کنید، یا جزو آن دسته‌ی خوش‌بین‌ای هستید Ú©Ù‡ تصور می‌کنید Ú†Ù‡ خوب است Ú©Ù‡ در این خشونت‌ورزی تنها نیستید، اجازه دهید ویژگی‌ای را معرÙÛŒ کنم Ú©Ù‡ تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانم خاص٠خاص٠انسان‌هاست:‌ اعتراÙ‌گیری!
کدام گونه‌ای را می‌شناسید Ú©Ù‡ این‌چنین پیچیده بیاندیشد Ùˆ Ø±ÙØªØ§Ø± کند؟
- من می‌دانم تو به چیزی باور داری.
- تو می‌دانی من به چیز دیگری باور دارم.
- من می‌دانم تو به چیزی که من باور دارم باور نداری.
- تو می‌دانی من به چیزی که تو باور داری باور ندارم.
- من می‌خواهم تو به چیزی که من باور دارم و تو باور نداری باور داشته باشی.
- تو می‌دانی من می‌خواهم تو به چیزی که من باور دارم و تو باور نداری باور داشته باشی.
- من می‌دانم که تو به شیوه‌ی من برای این‌که تو به چیزی که من می‌خواهم تو به آن باور داشته باشی و تو باور نداری باور کنی باور نداری.
- ولی من می‌دانم اگر شیوه‌ی مناسب‌ای را انتخاب کنم با وجودی Ú©Ù‡ من می‌دانم Ú©Ù‡ تو به شیوه‌ی من برای این‌که تو به چیزی Ú©Ù‡ من می‌خواهم تو به آن باور داشته باشی Ùˆ تو باور نداری باور Ú©Ù†ÛŒ باور نداری ولی تو در آینده نه تنها به باور من معتر٠خواهی شد بلکه شیوه‌ی باوراندن مرا به خود دوستانه،‌ تÙکربرانگیز Ùˆ معنوی خواهی خواهی خواند Ú©Ù‡ همان چیزی است Ú©Ù‡ رییس‌ام از من خواسته است.
چنین نوع اندیشه‌ای نیاز به Theory of Mind Ù¾ÛŒØ´â€ŒØ±ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ دارد Ú©Ù‡ در چنین Ø³Ø·ØØ´ تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانیم Ù…Ù†ØØµØ± به انسان است.
Ø®ÙˆØ´â€ŒØØ§Ù„ باشیم Ùˆ غم بخوریم Ùˆ نگران باشیم Ùˆ به وضع خنده‌دار خود بخندیم!
—-
پدرسالار را به جای patrilineal Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کرده‌ام. نمی‌دانم ترجمه‌ی درستی یا نه. شما می‌دانید؟
به جای male-bonded از عبارت طولانی‌ی «شکل اصلی‌ی روابط داخلی اجتماعی متکی بر روابط مردان جامعه است» Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ کردم! این‌ها جوامع‌ای است Ú©Ù‡ مردان دور هم جمع می‌شوند، روابط دوستی معمولا بین مردان است Ùˆ اکثر جوریدن (grooming) هم Ù…Ù†ØØµØ± به مرد-مرد می‌شود. پیش‌نهاد به‌تری دارید؟!
ØªÙˆØ¶ÛŒØ ØªÚ©Ù…ÛŒÙ„ÛŒ: با تشکر از Talented Moron Ú©Ù‡ عبارت «مرد-Ù…ØÙˆØ±Â» را به جای male-bonded پیش‌نهاد کرد.