هر Ú©Ù‡ دل‌آرام دید از دل‌اش آرام Ø±ÙØª
این دو سه روزه این نوا وقت و بی‌وقت در سرم می‌دود (با تشکر از پرستو).
…
این دو سه روزه این نوا وقت و بی‌وقت در سرم می‌دود (با تشکر از پرستو).
…
من از آن‌هایی نیستم Ú©Ù‡ بخواهم با رای‌دادن یا رای‌ندادن‌ام مشت Ù…ØÚ©Ù…‌ای بر کس‌ای بزنم (*). روی‌کردم در ØØ§Ù„ ØØ§Ø¶Ø± سودگرایی است Ùˆ کاری را ØµÙ„Ø§Ø Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ø§Ù†Ù… Ú©Ù‡ سود بیش‌تری (از نظر خودم)‌ داشته باشد. ØØ§Ù„ا دو سوال مشابه برای‌ام پیش می‌آید:
-چرا Ùکر می‌کنم رای‌دادن ممکن است برای آینده‌ی مملکت به‌تر باشد؟
-چرا Ùکر می‌کنم رای‌ندادن ممکن است برای آینده‌ی مملکت به‌تر باشد؟
یا به زبان‌ای دیگر:
ÙØ±Ø¶ کنید هدÙ‌مان رسیدن جامعه‌ی ایران به نقطه‌ی X است (به جای X هر چیزی دوست دارید بگذارید. انتخاب شخصی‌ی من در ØØ§Ù„ ØØ§Ø¶Ø± اهمیت‌ای ندارد). آیا آن‌قدر از دینامیک سیستم اجتماعی‌ی ایران، سیاست‌بازی‌ی ØØ§Ú©Ù…ان ایران Ùˆ سیاست بین‌الملل آگاه هستیم Ú©Ù‡ بتوانیم تصمیم‌ای بگیریم Ú©Ù‡ شانس رسیدن جامعه‌ی ایران را در ده تا بیست سال آینده به وضعیت X بیش‌تر کند؟
صریØâ€ŒØªØ± بگویم:
بر این باورم Ú©Ù‡ نه ØªØØ±ÛŒÙ… Ùˆ نه شرکت ÙØ¹Ø§Ù„ در انتخابات ÙØ¹Ù„ÛŒ هیچ تاثیر کوتاه‌مدت‌ای نخواهد گذاشت. ØØ¯Ø§Ú©Ø«Ø± قدرت ØªØØ±ÛŒÙ… چیزی در ØØ¯ÙˆØ¯ ده بیست درصد Ú©Ù„ آرای جمع‌شده خواهد بود. با این‌که ده بیست درصد Ú©Ù… نیست، اما آن‌قدر هم نیست Ú©Ù‡ مشروعیت کس‌ای را Ú©Ù… یا زیاد کند. هم‌چنین در صورت انتخاب نیروهای اصلاØâ€ŒØ·Ù„ب، درصد چنان نیروهایی آن‌قدر نخواهد بود Ú©Ù‡ تغییر اساسی‌ای در قوانین‌ تصویب‌شده ایجاد کنند. به نظرم ØªÙØ§ÙˆØª دو وضعیت نه در بازه‌ای کوتاه مدت Ú©Ù‡ در بلند مدت مشخص خواهد شد. تاثیری Ú©Ù‡ نه ناشی از تغییر در قوانین، بلکه ناشی از غرغرهای مداوم اقلیت‌ای ناچیز خواهد بود.
بیش‌تر وارد جزییات شرایط ممکن نخواهم شد، اما باز دوباره سوال پیشین‌ام را می‌پرسم:
آیا آن‌قدر از دینامیک سیستم اجتماعی‌ی ایران، سیاست‌بازی‌ی ØØ§Ú©Ù…ان ایران Ùˆ سیاست بین‌الملل آگاه هستیم Ú©Ù‡ بتوانیم تصمیم‌ای بگیریم Ú©Ù‡ شانس رسیدن جامعه‌ی ایران را در ده تا بیست سال آینده به وضعیت X بیش‌تر کند؟
(*): دست٠کم به خاطر این‌که نزدیک هیچ صندوق رای‌ای نیستم، رای نمی‌توانم بدهم.
نکته‌ی مهم: این نوشته ØªØ§Ø«ÛŒØ±Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ از ØµØØ¨Øªâ€ŒÙ‡Ø§ÛŒÛŒ است Ú©Ù‡ با دوستان‌ام در این چند ماه اخیر کرده‌ایم. طبیعی است Ú©Ù‡ همه‌ی این Ú¯ÙØªÙ‡â€ŒÙ‡Ø§ برداشت من از شرایط ÙØ¹Ù„ÛŒ است Ùˆ نه الزاما برداشت آنان.
یعنی:
نمی‌دانی پا پیش بگذاری یا پس،
مطمئن نیستی قبول کنی یا نکنی،
شک داری باورش داری یا نداری،
Ùˆ یعنی پرسش دایمی‌ات: “دوست‌اش دارم؟ دوست‌اش ندارم؟!”
mixed feeling یعنی
ØØ³â€ŒØ§ÛŒ Ú©Ù‡ نسبت به سرزمین‌ات داری،
به ایران و به آدم‌های‌اش
وقتی به خاطر می‌آوری خیابان‌های‌اش را، دوستی‌های‌اش را، انتخابات‌اش را، دوستان‌ات را، بدخواهان‌ات را، جاده‌ی چالوس را، رودک را …
mixed feeling همان‌ای است که
وقتی دختری ماه‌رخ٠پر ز جمال می‌بینی Ú©Ù‡ دهان‌اش را باز می‌کند Ùˆ ØØ±Ù می‌زند Ùˆ ØØ±Ù می‌زند Ùˆ ØØ±Ù می‌زند
ولی هر چه تو گوش می‌کنی
هیچ نمی‌شنوی.
mixed feeling یعنی
به دنبال عشق‌ات Ø±ÙØªÙ†
Ùˆ دیدن موهای سÙیدت
و جوانی‌ای که پر می‌زند و می‌رود.
A. Baird, J. Kagan, T. Gaudette, K. Walz, Natalie Hershlag and D., Boas, Frontal Lobe Activation during Object Permanence: Data from Near-Infrared Spectroscopy, NeuroImage 16, 1120-1126, 2002.
این مقاله را بخوانید! البته نخواندید هم Ø§ØªÙØ§Ù‚‌ای Ù†Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ¯. چیزی Ú©Ù‡ درباره‌ی این مقاله مهم است، نویسنده‌های آن‌اند. درست‌تر بگویم، یکی از نویسنده‌های‌اش Ùˆ دقیق‌تر بگویم Natalie Hershlagاش.
باز هم می‌پرسید ربطش چیست؟!
ربطش این است Ú©Ù‡ ایشان همان Natalie Portman خودمان هستند در قامت دانش‌مند! خیلی هم جدی در پژوهش علمی شرکت می‌کنند، در مجله‌ای Ø§ØØªÙ…الا peer-reviewed مقاله چاپ می‌کنند Ùˆ مقاله‌شان هم Û³Û° ارجاع Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª می‌کند (آمار از Google Scholar).
ØØ§Ù„ا بگویید چرا ما به ایشان ارادت‌مندیم!
طر٠نوشته بود چون سیانید هیدروژن و آب پرتقال هر دو هیدروژن دارند، پس آب پرتقال نخورید که ممکن است خطرناک باشد. به هر دوی این موارد هم در ویکی‌پدیا لینک داده بود. بعد ادعای‌اش می‌شد که کار علمی کرده.
این هم از وبلاگ‌نویس‌های مشهور Ùˆ معرو٠امروزین! ØØ§Ù„ا من این‌اش را Ùهمیدم، بقیه‌ی پست‌های‌اش را Ú©Ù‡ راجع به تکنولوژی‌ی روز، سیاست، کامپیوترهای برتر، Ø³ÙØ± به ÙØ¶Ø§ØŒ اقتصاد، ÙلسÙÙ‡ Ùˆ غیره است Ú†Ù‡ کار کنم؟ باور کنم؟ باور نکنم؟!
توضیØ:‌خیلی چیزها/کس‌های دیگر در زندگی همین‌طوری‌اند، نه؟ Ùکر می‌کنی طر٠دارد Ù‡ÛŒ درست می‌گوید، Ù‡ÛŒ آیه نازل می‌کند، Ù‡ÛŒ باورت می‌شود؛ بعد یک Ù„ØØ¸Ù‡ می‌بینی Ú©Ù‡ ای بابا، نه، طر٠انگار گاهی پرت Ùˆ پلا هم می‌گوید. Ø§ØªÙØ§Ù‚ی‌ها، اما خب، یک‌هو پیش می‌آید!
خیلی عجیب نیس Ú©Ù‡ شخص‌ی Ú©Ù‡ متولد Û±Û¹Û¶Û¸Ù‡ Ùقط دو سال بزرگ‌تر از یکمی بزرگ‌تر از من‌ه؟!
مسخره نیست که ضدخاطرات قرار باشد سانسور شود؟ سانسور شود از چه؟ که چه؟!
راستی من امروز به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ آدم‌ها با هم ÙØ±Ù‚ دارند! (Ú¯ÙˆØ¬Ù‡â€ŒÙØ±Ù†Ú¯ÛŒâ€ŒÙ‡Ø§ÛŒâ€ŒØªØ§Ù† را غلا٠کنید؛ خودم می‌دانم Ú©Ù‡ خودتان می‌دانستید Ú©Ù‡ “معلومه Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‚ دارن!”. من یک جور دیگر Ùهمیدم امروز Ú©Ù‡ ÙØ±Ù‚ دارد با جوری Ú©Ù‡ شما می‌دانستید!).
ضبط شد،
ذخیره شد،
و اینک آماده‌ی پیام‌های گرم شماست،
این منشی‌ی Ø³Ø¨ÛŒÙ„â€ŒÚ©Ù„ÙØª تلÙنی‌ی من!
گاهی شده است چیزهایی برای ضدخاطرات می‌نویسی، بعد به نظرت می‌آید چه خوب است کمی صمیمانه‌تر و دقیق‌تر بنویسی، و بعد می‌گذرد و می‌گذرد و می‌بینی دیگر چیزی نیستند که بتوانی در ضدخاطرات منتشرشان کنی.
این نوشته Ú©Ù‡ می‌بینید، به جای یکی از آن نوشته‌ها در این‌جا قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ است.
هزارتوی شهر هم آمد با نوشته‌هایی از میرزا و نیما و ازموسیس و پویان و امین و بهار و دیگران (و البته ژان).
هنوز نخوانده‌ام‌اش.
خود را به زور از تخت‌خواب می‌کنم. بی‌کمک نمی‌شود.
ØµØ¨ØØ§Ù†Ù‡ می‌خورم – مثل هر روز.
پیتزاها سرد شده است. سخنرانی‌ها بی‌مزه‌اند: تبلیغات این‌که Ú†Ù‡ کرده‌ایم Ùˆ چقدر خوب‌ایم Ùˆ از این ØØ±Ù‌ها. بگذریم Ú©Ù‡ نتیجه‌ی کارشان خیلی خوب است. چیزی Ú©Ù‡ Ú¯ÙØªÙ‡ نمی‌شود.
نهاری بدمزه. دارم Ùکر می‌کنم لازانیای‌اش را Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ اول Ùˆ دوم تنها به این دلیل دوست داشتم Ú©Ù‡ مزه‌ی ساندویچ همبرگر نمی‌داد. نه بیش‌تر! الان هم عادت کرده‌ام به خوردن‌اش.
Ø¨ØØ«â€ŒØ§ÛŒ طولانی. سه ساعت. دو تا پنج. موضوع؟
دنیا عجیب شده است. Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ عجیب شده‌اند. باید ثابت شود Ú©Ù‡ eigenfunctionهای دو اپراتور مختل٠(Ú©Ù‡ یکی تخمین دیگری است) به هم هم‌گرا می‌شوند علاوه بر eigenvalueهای‌شان (ولی دو اپراتور -با نرم Û²- به هم هم‌گرا نیستند). اثبات مقاله اگر غلط نباشد، ناقص است. ØØ§Ù„ا هست یا نیست، Ú©Ù‡ چه؟ خب، این‌طوری است به هر ØØ§Ù„! بعد می‌توان چیزهای دیگر را ثابت کرد. Ùˆ بعد چیزهایی دیگر. Ùˆ باز هم چیزهایی دیگر. تا آخرش Ú†Ù‡ شود؟ TerminatorØŸ! او AI (Ùیلم) را ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯. اما من می‌دانم Ú©Ù‡ ØØªÛŒ اگر آخرش AIای شود، پیش از آن از مرØÙ„ه‌ی Terminator گذر کرده‌ایم. ÙØ¹Ù„ا این‌ها را Ú†Ù‡ کار داریم؟ بگذار ببینیم چرا ÙØ¶Ø§ÛŒ سوبویوÙ‌مان ریپ می‌زند.
عصر. قهوه می‌خورم. در ØÛŒÙ† قهوه خوردن خواب‌ام می‌برد. طبیعی نیست.
بعد تلاش. بعد هیچ؛ بی‌نتیجه.
هوای سرد. برÙ/باران. آدم‌هایی Ú©Ù‡ نمی‌آیند. ده درصد ØØ¶ÙˆØ± به هم می‌رسانند. “شاید Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ بعد بیاییم”. دلیل‌شان را دوست دارم. از جنس انتخاب بیش‌ترین سود است. غیرطبیعی است؟ نه! اما به Ùکر وادارم می‌کند.
به این می‌اندیشم Ú©Ù‡ geekبودن یک مساله‌ی ظاهری نیست. می‌توانی ادای geekها را در بیاوری، اما geek نباشی (خنده‌دار است. الان Ø±ÙØªÙ… تعری٠geek را ببینم تا مطمئن شوم از چیزی Ú©Ù‡ می‌گویم Ùˆ بعد نگاهی کردم به nerd. این مساله مناقشه‌دار است Ú©Ù‡ ØªÙØ§ÙˆØª بین این دو چیست! عجب!).
Ùˆ باز برای‌ام جالب می‌شود Ú©Ù‡ آدم‌ها Ú†Ù‡ موجودات پیچیده‌ای هستند. نمی‌دانی دقیقا Ú†Ù‡ چیزی در سرشان می‌گذرد. Ø±ÙØªØ§Ø± این روزشان را نمی‌توانی بر اساس Ø±ÙØªØ§Ø± Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÛŒ پیش بÙهمی. یا به‌تر بگویم: آدم‌ها موجودات ساده‌ای هستند، اما وقتی به عنوان انسان با آن‌ها سر Ùˆ کار داری، برای‌ات پیچیده به نظر می‌آید. یک Ù‡ÙØªÙ‡ خوب‌اند، یک Ù‡ÙØªÙ‡ بدند. یک Ù‡ÙØªÙ‡ می‌شناسندت، یک Ù‡ÙØªÙ‡ دیگر ای-میل‌ات را نیز جواب نمی‌دهند. نمی‌گویم دلیل‌اش چیست. دلیل‌اش را شاید بدانم. شاید هم نه. اما این ØÙ‚ را برای خودم قایل‌ام Ú©Ù‡ دلیل‌ای شخصی برای Ø±ÙØªØ§Ø±Ø´Ø§Ù† در نظر بگیرم. Ùˆ بعد ØªÙØ³ÛŒØ±Ø´Ø§Ù† کنم. Ùˆ قضاوت‌شان. Ùˆ قضاوت … Ùˆ این قضاوت است Ú©Ù‡ آدم‌ها را از هم دور می‌کند. می‌دانم، خوب نیست.
۲۷ اکتبر ۲۰۰۶
—
تکمیلی:
این را بیش از یک سال پیش نوشته بودم. از آن موقع تا به ØØ§Ù„ خیلی چیزها عوض شده Ùˆ یک چیزهایی هم نشده البته:
امسال یک‌بار هم Ù†Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù… تا از آن پیتزاهای سرد شده بخورم.
لازانیای طر٠کمی به‌تر شده. اما هم‌چنان بیش‌تر شبیه لاستیک پخته است تا لازانیا.
Ø¨ØØ«â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ طولانی هم‌چنان ادامه دارد. شاید ØØªÛŒ طولانی‌تر.
کم‌تر پیش می‌آید که موقع قهوه‌خوردن بخوابم. عوض‌اش اگر ساعت هشت شب قهوه بخورم، زودتر از دو سه خواب‌ام نمی‌برد.
eigenfunctionها هم در نهایت به هم‌دیگر هم‌گرا نشدند.
آدم‌ها هم‌چنان سود خودشان را بیشینه می‌کنند Ùˆ هم‌چنان می‌گویند شاید Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒ بعد بیاییم Ùˆ همیشه برنامه‌ی به‌تری پیدا می‌کنند Ú©Ù‡ نیایند. من هم هم‌چنان دعوت‌شان می‌کنم به نشانه‌ی “ادب”. از بس خرم دیگر!
به geek بودن بیش‌تر Ùکر کرده‌ام. به هر ØØ§Ù„ یک مدل زندگی است!
Ùˆ در نهایت در مورد آدم‌ها از سال پیش تا به ØØ§Ù„ به شناخت خیلی به‌تری نرسیده‌ام. Ùکر کنم باید کم‌تر به‌شان اهمیت بدهم. مطمئن نیستم.
دی‌روز نهار-هنگام، همه‌ی مشکلات ایران‌زمین را ریشه‌یابی کردیم.
امروز عصر، به وقت قهوه‌ی مغرب، بر سر راه‌ØÙ„ Ø§Ø®ØªÙ„Ø§Ù Ø§ÙØªØ§Ø¯.
ÙØ±Ø¯Ø§ اما تنها به دانش‌گاه خواهم Ø±ÙØª: نه اختلاÙ‌ای، نه راه‌ØÙ„‌ای!
سرمان شلوغ است،
ای‌میل‌ها را جواب نمی‌دهیم (ÙØ¹Ù„ا از Ø§ØØ³Ø§Ù†ØŒ روشنک Ùˆ نادر عذرخواهی می‌کنم!)ØŒ
کارهای لازم را با تاخیر انجام می‌دهیم،
تا ببینیم چه می‌شود
و چه نمی‌شود.
نکته این است که
همیشه کارهایی می‌کنی
به امید این‌که
بعدترها
سودش را ببری گنده
اما نکند این وسط
چیزی از دست بدهی!
یادم Ø±ÙØª پیروزی‌ی شکوه‌مند Ø§Ù†ÙØ¬Ø§Ø± نور را به شما عزیزان تبریک بگویم. دی‌روز بود به وقت ØÚ©ÙˆÙ…تی دیگر، نه؟!
به هر ØØ§Ù„ می‌خواستم بگویم Ú©Ù‡ گویا آرمان‌های انقلاب هم‌چنان به خوبی پا بر جا است. البته منظورم آرمان‌های انقلاب انقلابیون نیست، آرمان‌های انقلابی‌ی آرمان‌های انقلاب است Ú©Ù‡ مشخص است برتری دارد بر آرمان‌های انقلاب انقلابیون!
راستی نوشته‌های این وبلاگ را بخوانید. نقل قول‌هایی دارد که شاید نخوانده باشید.