خستگی و بی‌خاصیتی

خستگی و بی‌خاصیتی

وبلاگ‌های خسته،
بی‌خاصیت،
و خواب.

آدم‌های خسته،
بی‌خاصیت،
Ùˆ خواب …
… خواب!
خواب؟
شاید …
… شاید!

[به خاطر این نوشته‌ی جادی]

بازگشت به ونکوور

بازگشت به ونکوور

خب! الان ونکوور هستم.
این‌جا سخت خیس است (عوض‌اش ادمونتون سخت یخ‌زده است).
جدا از این، بقیه‌ی چیزها خوب است گویا!

درخواست از خوانندگان

درخواست از خوانندگان

پیش‌ترها به‌ام گفته بودید – Ùˆ چند ماه پیش نیز خود به شخصه دیدم- Ú©Ù‡ weblog.sologen.org فیـلـتر شده بوده است.
می‌خواستم بدانم آیا هنوز این بخش (یعنی weblog.sologen.org) از سایت‌ام فیـلـتر است؟ اگر هست، می‌توانید بگویید از چه ISPای استفاده می‌کنید؟
و سوال‌ای کلی‌تر: آیا هیچ بخش‌ای از سایت‌ام فیـلـتر است؟ مثلا www.sologen.org یا www.sologen.net؟

تکمیلی: به نظر می‌رسد سایت‌ام دیگر فـیـلـتر نیست. آیا کس‌ای می‌داند کی فــیـلـتر برداشته شد؟ تا اردی‌بهشت که فیـلـتر بود.

تکمیلی ۲:
از همه متشکرم! به نظر می‌رسد وضعیت کمی خنده‌دار باشد:‌ بعضی جاها فیـلـتر است، بعضی جاها نیست.
جاهایی که مرا فیـلـتر کرده‌اند این‌های‌اند:
سپنتا
شاتل
داتک
پارس آنلاین

اگر از ISPی دیگری استفاده می‌کنید که weblog.sologen.org را فیـلـتر کرده است، ممنون می‌شوم به‌ام بگویید.

بیاید با هم دعا بکنیم: خداوندا! همه‌ی این شرکت‌های ذکر شده را ورشکست بفرما!

چه کس‌ای نامزدها را انتخاب می‌کند؟

چه کس‌ای نامزدها را انتخاب می‌کند؟

گویا تنها هم‌وطنان ما نیستند که با مقامات عالیه ارتباطات خفیه دارند!

نباید از چنین شوخی‌هایی به سادگی گذشت وگرنه چندی بعد جدی شده، خِرمان را بدجوری می‌گیرد (همین‌طور که قرن‌ها است گرفته است).

[این ویدئو را نخستین بار در وبلاگ Cosmic Variance دیدم.]

خواب عصرگاهی در قطب

خواب عصرگاهی در قطب

آفتاب بر تن‌ و پیشانی
غرق در خوابِ شن‌های گرم ساحل‌ای خالی
آرامیده آرام
در اتاق‌ای شیشه‌ای
در انتهای استپ‌های یخ‌زده‌ی قطبی

نبوغ

نبوغ

نبوغ یعنی دو نفره مقاله‌ای بنویسی و سر آخر در بخش تقدیر و تشکرش از نویسنده‌ی دوم آن به خاطر زحمت‌هایی که بابت مقاله کشیده است قدردانی کنی.

نیمه‌شبی شادم کرد!

به دلیل سوءبرداشت‌های متعدد، لازم است این پست را کمی دقیق‌تر توضیح بدهم:

شخص A و شخص B مقاله‌ای در رابطه با موضوع‌ای فنی می‌نویسند. من نه A هستم و نه B.
شخص A و شخص B هر دو نویسنده‌ی مقاله‌اند؛ یعنی نام شخص A به عنوان نویسنده‌ی اول آمده است و نام B به عنوان دومین نویسنده.
در انتهای مقالات علمی، رسم است که نویسندگان از کسان‌ای که به آن‌ها کمک کرده‌اند سپاس‌گزاری کنند. سپاس‌گزاری معمولا از موسسات حمایت‌کننده‌ی مالی است و گاهی هم از آدم‌هایی که کمک‌هایی به نوشتن مقاله کرده‌اند. این کمک‌ها در حدی نیست که کمک‌کننده را سزاوار اضافه‌شدن به مجموعه‌ی نویسندگان مقاله کند، اما در حدی هم نیست که اصلا یادی نشود. کمک‌هایی در حد خواندن چرک‌نویس مقاله، بحث‌های موردی (و نه ادامه‌دار) درباره‌ی بخش‌هایی از مقاله و این‌چنین کارهایی جزو چنین موردهایی هستند.
در مقاله‌ی مورد بحث، در بخش سپاس‌گزاری از شخص B تشکر شده است. احتمال می‌دهم شخص A از شخص B تشکر کرده باشد (گرچه احتمال کمی هم هست که شخص B از شخص B تشکر کرده باشد). این اتفاق به نظرم عجیب، غیرمعمول و البته بامزه است چون شخص B نویسنده‌ی مقاله است و سهم‌اش را پیش‌تر به صورت نویسنده‌‌ی مقاله‌بودن گرفته است.

DARPA Urban Challenge

DARPA Urban Challenge

مسابقه‌ی بزرگ خودروهای خودکار دارپا (DARPA Urban Challenge) همین الان در حال برگزاری است.

از این‌جا می‌توانید مسابقه را تماشا کنید (Live Video)


تکمیلی: تاکنون تیم Stanford Ùˆ بعد از آن CMU مسابقه را تمام کردند (البته به این معنا نیست Ú©Ù‡ برنده Stanford است چون باید همه‌ی زمان‌ها Ùˆ … با هم جمع شود).

تکمیلی ۲:‌ تیم Virginia Tech هم از خط پایان گذشت.

تکمیلی ۳: الان که جدول را دیدم، تیم‌های MIT، Cornell و دانش‌گاه پنسیلوانیا هم از خط پایان گذشتند. البته هنوز برنده‌ها اعلام نشده‌اند. دلیل‌اش این است که سرعت تمام‌کردن تنها معیار مسابقه نبوده است و مراعات مقررات رانندگی و انجام‌دادن همه‌ی کارهایی که باید انجام می‌شد نیز مهم است.
مثلا دی‌روز تیم MIT و Cornell یک تصادف کوچکی کردند که فکر کنم اولین تصادف دو روبات خودرو در مقیاس بزرگ در تاریخ بشریت بود!!!

خدا به دور

خدا به دور

می‌بینی‌اش؛
بعد تنها چیزی که نظرت می‌آید این است: «خدا به دور!»
حالا کاری هم نداریم که منصفانه است یا نه،
«خدا به دور!»

نق!

نق!

ساعت ۱۲:۳۸ بامداد یک‌شنبه است.
من؟ در دانش‌گاه.

توصیه‌هایی برای جوانان یا کرم ضد آفتاب فراموش نشود

توصیه‌هایی برای جوانان یا کرم ضد آفتاب فراموش نشود



Advice, like youth, probably just wasted on the young

سس اضافه:
۱) گفته شده است که این‌ها سخنان کرت ونه‌گات بوده است. این‌چنین نیست.
۲) دیر وقت است ولی حوصله‌ی خوابیدن ندارم. مطابق این گفتار آیا جوانان می‌توانند شب‌زنده‌داری کنند؟ فکر کنم بشود.
۳) وبلاگ‌ام پینگ نمی‌شود. گمان‌ام blogrolling باز هم مشکل دارد. اکثر افراد هم که از سیستم‌های RSS استفاده نمی‌کنند (و به نظر حق هم دارند). پس خودتان هر دو سه روز یک‌بار سر بزنید دیگر!
۴) هفته‌ی شلوغ و پر مشغله‌ای بود! خیلی هم حس رضایت ندارم نسبت به‌اش.

لینک پراکنی

لینک پراکنی


کمینه برای این چند روز باقی‌مانده (ممنون از جادی به خاطر یادآوری)

* هزارتوی خیانت هم در آمد! در این شماره برادران و خواهران ما درباره‌ی خیانت و لابد حواشی سخن گفته‌اند. خیانت هم البته چیز جالبی است برای خودش اما به دلیل غیرلطیف(!)بودن موضوع از گفتگوی بیش‌تر درباره‌اش خودداری می‌کنم.

*تکبر
از این کار مشترک “از پروست، سعدی Ùˆ دیگران” Ùˆ پروردگار درباره‌ی تکبر خوش‌ام آمد. مخصوصا اشاره‌اش به این‌که مشکل پیش‌آمده، نادرستی‌ی استدلال ابلیس نیست، بلکه تکبر ورزیدن او در آن شرایط بود. چرا در درگاه جهان‌آفرین نمی‌توان تکبر ورزید؟

* وطن یعنی …
چند وقت پیش بعضی از وبلاگ‌نویسان درباره‌ی وطن نوشته بودند. من اینک نمی‌خواهم چیزی درباره‌ی آن بنویسم. تنها می‌خواهم بگویم که از این نوشته‌ی رسول نمازی خوش‌ام آمده بود. (+)

* آینده در گذشته: در وب‌گردی‌های‌ام به این نقاشی‌هایی Ú©Ù‡ درباره‌ی آینده کشیده‌شده بودند برخوردم. نکته‌ی جالب درباره‌شان این است Ú©Ù‡ این عکس‌ها حدود یک قرن پیش کشیده شده بودند. مقایسه‌شان با آن‌چه اینک در “آینده” مشاهده می‌کنیم جالب است (+).

* کلینیک حاجی واشنگتن: یا چگونه جلوی نابودی‌ی استخوان‌های‌تان را بگیرید.

* STAND BY YOUR MAN – The strange liaison of Sartre and Beauvoir