رضا اميرخاني و ادبيات متعهد
رضا اميرخاني را مدتي است مي‌شناسم: Øدود چهارده سال. معلم صور خيال‌ام –همان انشاء- بود Ùˆ در کلاس‌اش چيز‌هايي ياد گرÙتم. با اين‌که هيچ وقت معلم ايده‌آل‌اي براي آموزش نوشتن‌ام نبود. سبک نگارش‌ام در آن زمان Ùˆ شوخ Ùˆ شنگي‌هاي‌اش به آن‌چه او از صور خيال در نظر داشت نمي‌خورد. نتيجه اين شد Ú©Ù‡ از اوج علاقه به نوشتن Ùˆ تجربه کردن‌اش در سه ماه آغازين اولين سال دوران راه‌نمايي‌ام در کلاس رضا(ØŸ) سروري –که هميشه به همين دليل دوست‌اش دارم Ùˆ به او اØترام مي‌گذارم- به وضعيت ناخوش‌آيند کلاس‌هاي انشاي آقاي اميري Ùˆ Ùجيع دوره‌ي Ù…Øمد ايوبي در سال سوم رسيدم. سال‌اي Ú©Ù‡ اØساس مي‌کردم ÙŠÚ© ذاتا بدنويس هستم Ùˆ همان نمره‌هاي چهارده Ùˆ پانزده اوج کارم است. اين تغييرات براي‌ام عجيب بود: انشايي Ú©Ù‡ سال اول از نظر آقاي سروري بسيار عالي انتخاب شده بود، در سال سوم –و البته بازنويسي شده‌اش- به ÙŠÚ© اثر لايق چهارده تبديل شد. من هيچ‌وقت سليقه‌ي Øضرت Ù…Øمد ايوبي را –که جديدا سايت خزه نيز بر گرده‌هاي ايشان بنا شده است- درک نکردم Ùˆ البته بعيد است از نوشته‌هاي‌اش هم خوش‌ام بيايد. جالب آن‌که سال بعد از نظر آقاي طبايي(ØŸ) تبديل شده بودم به ÙŠÚ© نويسنده‌ي خوب. بگذريم … اين‌ها Ú©Ù‡ ربطي ندارد به رضا اميرخاني‌اي Ú©Ù‡ سبک‌اش را نمي‌پسنديدم ولي براي‌ام آدم خوب Ùˆ مهرباني بود Ùˆ هست.
اين‌ها را نوشتم Ú©Ù‡ نسبت من Ùˆ او مشخص شود Ùˆ هم‌چنين بگويم –همين الان- Ú©Ù‡ تاکنون هيچ کتابي از او نخوانده‌ام (Ú†Ù‡ “ارميا” باشد Ùˆ Ú†Ù‡ “من٠او”) Ùˆ نمي‌دانم چگونه مي‌نويسد جز همان تک نوشته‌هايي Ú©Ù‡ همان سال‌ها سر کلاس درس براي‌مان مي‌خواند. در ضمن، اين‌ها را نوشتم تا بگويم Ú©Ù‡ همين الان مصاØبه‌اي با او را در شري٠نيوز خواندم Ú©Ù‡ بگويي نگويي توي ذوق‌ام زد. مصاØبه‌گر ارزشي –بي‌شرمانه Ùˆ دريده- به همه چيز Øمله مي‌کرد Ùˆ آقاي اميرخاني‌مان نيز Ù…ØاÙظه‌کارانه تاييد مي‌کرد. بيش‌تر مي‌گويم Ùˆ مثال مي‌آورم:
ادبيات متعد چيست؟ تعهد به Ú†Ù‡ معنا است؟ تعهد به معناي چسبيدن به چيزي Ùˆ ول نکردن آن است؟ به Ú†Ù‡ چيزي؟ تعهد به معناي نگاه نکردن به ديگران Ùˆ تخطئه‌ي آن‌هاست؟ کدام ديگران؟ ديگراني Ú©Ù‡ مواÙق‌ات نيستند؟ از نظر من تعهد –متناسب با آن‌که به Ú†Ù‡ چيزي برگردد- درجه‌اي بين قابل قبول تا غيرقابل تØمل دارد. اگر تعهد به کشتن انسان‌ها باشد، يا آزار آن‌ها، يا اجبار آن‌ها به چيزي،‌ تعهد همان تعصب است Ùˆ آن هم تعصب‌اي Ú©Ù‡ با آرمان‌هاي من سازگاري ندارد. تعهد، اما، اگر به آزادي Ùˆ آزادگي باشد، Øتي قابل دÙاع نيز هست. البته ضروري است Ú©Ù‡ بگويم همه‌ي اين ØرÙ‌ها در بستري شخصي Ù…Ø·Ø±Ø Ù…ÙŠâ€ŒØ´ÙˆØ¯ وگرنه بررسي‌ي جهاني‌ي چنين چيزي –به هد٠ميل به چيزي مشکوک به نام “Øقيقت”- اØتياج به Ùرض‌هاي ديگري دارد Ú©Ù‡ گمان‌ام اثبات‌ناپذير Ùˆ Øتي تواÙق‌ناپذيرند. در نتيجه، هر Ú†Ù‡ Ú¯Ùتم در بستري است Ú©Ù‡ انسان‌مداري –Øالا گيريم گونه‌اي از آن- Ù…Øور است.
رضا اميرخاني اين‌گونه مي‌آغازد Ú©Ù‡ “… Ùˆ از همه مهمتر اين كه ما هنوز هنر انقلاب اسلامي را نتوانسته‌ايم بسازيم. تا زماني كه هنر انقلاب را نتوانيم بسازيم، ارزش‌هاي انقلاب هم، آن طور كه بايد Ùˆ شايد نمودي نخواهند داشت. هنر شكل آرماني از يك جامعه است؛ پس تا هنر انقلاب را جلو نبريم، طبيعي است كه در اغلب آرمانهاي انقلاب توق٠خواهيم داشت. دلايلي از اين دست Ùكر مي‌كنم خيلي زياد باشد … بنابراين ورود من به عرصه ادبيات براساس اØساس وظيÙه‌اي بود كه Ùقر Øاكم بر جبهه Ùرهنگ روي دوشم مي‌گذاشت.”
من نمي‌Ùهمم ارزش‌هاي انقلاب در چيست Ú©Ù‡ هنر آن –لابد براي صدورش- لازم باشد. اگر مقصود انقلاب ايران باشد، من هنوز درک نمي‌کنم Ú†Ù‡ ارزش‌هايي زاده شد جز دروغ‌گويي Ùˆ تزوير Ùˆ انسان‌آزاري؟ دÙاع مقدس،‌ البته، پديده‌ي منØصر به Ùردي بود. در آن دوران، به گمان‌ام، Ù„Øظاتي Ú©Ù‡ انسان‌هايي Øس ويژه Ùˆ مقدس‌اي نسبت به آن‌ Ù„Øظه داشته باشند بسيار پيش آمده بود. آن Ù„Øظات تجربه‌هاي کاملا شخصي‌اي بودند. اما وجود Øس تقدس در سوژه‌هاي درون متن‌اي هيچ باعث تقدس آن متن نمي‌شود چون تعبير تقدس‌گونه از آن متن به باÙت‌اي بازمي‌گردد Ú©Ù‡ Ùراتر از آن متن (جنگ) بوده است. آن متن، جز ترس Ùˆ خون Ùˆ مرگ Ùˆ البته Øماقت يا Øتي رياکاري چيزي بيش نبوده است.
در بخش ديگري از مصاØبه،‌ پرسيده مي‌شود: “آن وقت براي نويسندگان اپوزيسيون كه مدام پز مخالÙت مي دهند، هزار Ùˆ يك جور Øمايت مادي Ùˆ معنوي هست.” Ùˆ پاسخ داده مي‌شود: “اين البته Ùقط مشكل وزارت ارشاد نيست. مشكلي است كه در Øقيقت تمامي نهادهاي Ùرهنگي ما Ùˆ در Øقيقت نظام گرÙتار آن است.” Ùˆ من مي‌مانم Ùˆ اين‌که نويسنده‌ي اپوزيسيون ديگر کيست Ú©Ù‡ Øمايت مادي Ùˆ معنوي مي‌شود؟
رضا اميرخاني در جاي ديگري مي‌گويد “… من از سانسور گله نمي‌كنم. بديهي است كه مميزي بايد باشد. …” Ùˆ من متعجبانه به استدلال‌اي Ùکر مي‌کنم Ú©Ù‡ مميزي در آن بايستني است. شايد خوب باشد نگاهي دوباره به انشاهاي آن دوران‌ام بيندازم تا ببينم آيا جاي خط سانسور را بر آن‌ها مي‌بينيم يا نه؟
8 thoughts on “رضا اميرخاني Ùˆ ادبيات متعهد”
اگه سروری همونی باشه که من می شناسم، اسم کوچیکش شهرام بود.
az webloget khoshemaan aamad!
ziyaade faraavoon!
keeeeeeeeeeeepcoooooooooooool
اتهام ارتداد به مجتبی سمیعی نژاد (مدیار)
آقای سی٠زاده وکیل مدیار (مجتبی سمیعی نژاد) در مصاØبه با خبرگزاری ایسنا Ú¯Ùته است Ú©Ù‡ مدیار را به ارتداد متهم کرده اند. همگی ØÚ©Ù… چنین اتهامی را Ù…ÛŒ دانیم پس منتظر Ú†Ù‡ هستیم؟ Ù…ÛŒ خواهیم اجازه بدهیم Ú©Ù‡ رژیم قتل عام های سالهای 60 را دوباره شروع کنید؟
این مساله شوخی بردارد نیست اینکه آقایان Ù…ÛŒ نشینند در کانادا Ùˆ ØÚ©Ù… صادر Ù…ÛŒ کنند باید بدانند Ú©Ù‡ ما همه را در این مساله مسئول Ù…ÛŒ دانیم. این یک وظیÙÙ‡ انسانی است بازی Ùˆ شوخی بردارد نیست ØÚ©Ù… ارتداد برای Ú†ÛŒ برای نوشته های یک جوان پر شور Ú©Ù‡ چیزی بجز آزادی Ùˆ سربلندی ملتش را نمی خواهد؟؟
وجدان خود را قاضی کنید آیا اگر Øکومت آخوندی موÙÙ‚ شد در برابر سکوت ما دست به چنین عمل زشتی بزند دیگر قادر خواهیم بود در مقابل آیینه خود را نگاه کنیم.
این یک مساله شخصی نیست که عده ای مدیار را پسرخاله من یا ما بخوانند و شانه خود را از زیر بار چنین مسئولیتی خالی کنند.
من دست التماس به طر٠همگی دراز Ù…ÛŒ کنم Ùˆ همزمان به همه هشدار Ù…ÛŒ دهم این شتری است Ú©Ù‡ جلو خانه همه ما خواهد خوابید دیر یا زود دارد ولی سوخت Ùˆ سوز ندارد پس بیایید متØد Ùˆ یک پارچه دست در دست هم این دد منشی رژیم را پاسخ بدهیم.
درسته Ú©Ù‡ ما مبانی Ùکری متÙاوتی داریم، ولی با خیلی از نظراتت مواÙقم. اما در مورد جنگ Ùکر Ù…ÛŒ کنم اشتباه Ù…ÛŒ Ú©Ù†ÛŒ. جدای از تبلیغاتی Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ شه اگر Ùکر Ú©Ù†ÛŒ Ù…ÛŒ بینی آدم Øسابی ها (Ù†Ú¯Ùتم مذهبی ها) Ù…ÛŒ رن جنگ Ù…ÛŒ کنن. مارمولک ها باقی Ù…ÛŒ مونن. هر کدوم از اونهایی Ú©Ù‡ برای میهنشن شهید شدند Ù…ÛŒ تونستند تاثیر زیادی روی دور Ùˆ اطراÙیاشون بذارن. Ù…ÛŒ دونی Ú©Ù‡ بیشتر مردم Ùکر نمی کنن. برای آدم بودن اØتیاج به الگوی اخلاقی دارن. الان هم اگه جنگ بشه, بازم همین طوره. به خاطر همین هم من خیلی از جنگ بدم میاد.
به آيدين: ممنون! بله! من هم همين‌طور Ùکر مي‌کنم.
به نوشين: ممنون از خوش آمدن‌تان! باز هم خوش‌تان بيايد!
به علي: البته من نمي‌دانم مباني‌ي Ùکري‌ي شما چيست Ú©Ù‡ تÙاوت آن را تاييد يا تکذيب کنم، اما جدا از اين موضوع، خوش‌Øال مي‌شوم بيش‌تر بگوييد Ú©Ù‡ Ú†Ù‡ برداشت اشتباهي از جنگ دارم. من مواÙق‌ام Ú©Ù‡ آدم‌هاي خيلي خوبي به جنگ رÙتند Ùˆ خيلي‌هاي‌شان يا شهيد شدند يا آسيب ديدند، اما مطمئن نيستم Ú©Ù‡ هر Ú©Ù‡ ماند، مارمولکي بيش نبود (گرچه مطمئنا مارمولک‌ها هم جزو باقي‌مانده‌ها بودند).
((آن متن، جز ترس Ùˆ خون Ùˆ مرگ Ùˆ البته Øماقت يا Øتي رياکاري چيزي بيش نبوده است.))
خب، شايد نياز به کمي ØªÙˆØ¶ÙŠØ Ø¯Ø§Ø´ØªÙ‡ باشد. اما من “متن” (جنگ) را جدا از اÙراد داخل آن Ùˆ هم‌چنين باÙت‌ Ùرهنگي Ùˆ ذهنيت اÙراد Ú©Ù‡ آن متن در آن تÙسير مي‌شود در نظر گرÙته‌ام. متن، همان جنگ است Ùˆ جنگ هم ميدان‌ايست Ú©Ù‡ در آن آدم‌ها هم‌ديگر را با اسلØه‌هاي گوناگون مي‌کشند. علاوه بر آن،‌ پشت صØنه‌ي جنگ نيز مناسبات سياسي قرار دارد Ú©Ù‡ الزاما رزمنده‌ها يا آن را نمي‌دانند يا اهميتي نمي‌دهند، اما به هر Øال آن مناسبات خيلي مادي است. با اين همه، خود جنگ به خودي‌ي خود –بدون توجه به اÙراد شرکت کننده در آن- بعيد است چيز مقدسي باشد. تقدس آن هنگام به وجود مي‌آيد Ú©Ù‡ اÙراد خودشان به جنگ به عنوان پديده‌اي متÙاوت مي‌نگرند. اما اين تقدس از ذهنيت‌شان به عينيت جنگ تسري نمي‌يابد.
آقا ممنون از اين اطلاعات نسبي كه در باره آقاي اميرخاني دادي. من به پيشنهاد يكي از دوستان من او ايشان را خواندم. به گمانم همان گونه كه Øدث زده ام از آنهايي است كه هد٠وسيله را… Øالا در هر Øال اميدوارم در آينده بيشتر با ايشان آشنا شوم.