پراکنده از در و ديوار
از Ù…Øضر پاپ –و هم‌چنين آن روبات بيچاره‌ي خاموش شده– اجازه گرÙتم Ú©Ù‡ گاهي به جاي خودم بنويسم. نتيجه در زير مي‌آيد:
-بØث‌هاي بامزه Ùˆ خنده‌داري مي‌شود انجام داد Ú©Ù‡ نتايج خاص Ùˆ بامزه‌اي ندارند. وبلاگستان پر است از اين وقايع – درست مثل هر جاي ديگري. بياييد چند بØØ« آن‌چناني بکنيم.
-دي‌شب رÙتم سينما Ùرهنگ Ùˆ بخش‌هايي از Ùيلم هوانورد (The Aviator) را ديدم. با در نظر گرÙتن بخش‌هايي Ú©Ù‡ از آن ديده شد، اثر نمي‌توانست بزرگ‌ترين برنده‌ي اسکار امسال بوده باشد – Ú©Ù‡ نبود. نمي‌دانم چند شخصيت در Ú©Ù„ نشان داده نشدند، اما مي‌دانم شخصيت‌هاي زيادي بودند Ú©Ù‡ اصلا در ذهن من جاي خودشان را باز نکردند. بازي‌ي دي‌کاپريو از نظر من خوب بود ولي خيلي Ùوق‌العاده نبود (گرچه شايد تا مدت‌ها Ùراموش‌اش نکنم). اما نمي‌دانم چرا هي به ياد جان نش Ùˆ ذهن زيبا مي‌اÙتادم [اين دو نوشته‌ام را بخوانيد] – هر قاطي‌اي Ú©Ù‡ جان نش نيست. البته از شخصيت‌ هوارد هيوز خوش‌ام آمد. گرچه خيلي جنبه‌هاي شخصيتي‌اش را Ù†Ùهميدم. ذهن زيبا –کارگردان‌اش Ú©Ù‡ بود؟!- پرداخت به‌تري داشت. اممم … Ùيلم‌برداري Ùˆ جلوه‌هاي ويژه‌ي Ùيلم خيلي Ùوق‌العاده بود. هواپيماها Ú©Ù‡ آن‌طور رد مي‌شدند،‌ نيش‌ام ناخودآگاه باز مي‌شد. هممم … کاش Ùيلم‌اش را اين‌قدر سانسور نمي‌کردند.
-اين‌که آيا تبليغ خبرگزاري‌ي منسوب به عاليجناب سرخ‌پوش اخلاقي است يا نه، خب، چندان پاسخ مشخصي ندارد. Ú©Ù…Ù Ú©Ù… به پاسخ هر Ùرد به دو سوال بستگي دارد Ú©Ù‡ اولي‌اش “Ú†Ù‡ اخلاقي برمي‌گزيني؟” است Ùˆ دومي هم “هدÙ‌ات چيست؟” (Ú©Ù‡ البته بعضي وقت‌ها پاسخ سوال دوم از پاسخ سوال اول Øاصل مي‌شود). خب، مثلا من اگر طرÙ‌دار آقاي رÙسنجاني باشم،‌ طبيعي است Ú©Ù‡ با طي٠وسيعي از اخلاق‌هاي ممکن (در پاسخ به سوال اول) Øتما اين‌کار را مي‌کنم. يا اگر کس‌اي در پاسخ به سوال اول بگويد Ú©Ù‡ “هيچ چيزي جز لذت شخصي کوتاه مدت اعمال مرا هدايت نمي‌کند”ØŒ آن‌گاه مسلما پول آگهي به مذاق خوش مي‌آيد. براي اين‌که دعوا نشود (Ùˆ من از نظر مخال٠و دعوا Ùˆ … خوش‌ام نمي‌آيد) لطÙا توجه کنيد Ú©Ù‡ من نمي‌گويم آدم‌هايي Ú©Ù‡ اين آگهي‌ها را زده‌اند،‌ Øتما ÙŠÚ©ÙŠ از اين دو پاسخ را داده‌اند: شايد اخلاق‌شان Ùرق مي‌کرده، شايد هم اصلا چنين Ùکرهايي نکرده‌اند يا شايد هم هر چيز ديگري. با اين‌Øال استدلال‌هايي از جنس “مجله‌ي زنان هم تبليغ وسايل آرايش –که تا Øدودي مخال٠مØتواي تبليغي خود مجله است- مي‌کند” نه تنها کس‌اي را بري از ننگ(!) تبليغ آقاي عاليجناب نمي‌کند، Ú©Ù‡ عيب کار٠مجله‌ي زنان را بزرگ مي‌کند (در صورتي Ú©Ù‡ به اخلاقي مثل من باور داشته باشيد Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ از قوانين‌اش مي‌گويد “موجودات مي‌بايست تا Øد ممکن خودسازگار باشند”). Ú©Ù‡ Ú¯Ùته است مجله‌ي زنان تا به Øال بي‌عيب Ùˆ نقص بوده است؟
[مربوط: زن‌نوشت – گردباد – Øسين درخشان]
-خيلي وقت است مي‌خواهم درباره‌ي مجله‌ي زنان بنويسم ولي نمي‌دانم چرا هيچ‌وقت نشد. مجله‌ي خوبي است، آن را بخريد، روشن‌تان مي‌کند Ùˆ … ! در ضمن،‌ وقت‌اش را هم بيش‌تر کنيد. Ùˆ صد البته، مجله‌ي زنان ديگر آن‌قدر Ú©Ù‡ پيش‌تر هيجان داشت، ندارد. اØتمالا به دليل وجود نشريات جديدي است Ú©Ù‡ آن‌قدر تجربه‌هاي جديد Ùˆ جالب‌اي کرده‌اند Ú©Ù‡ مجله‌ي زنان -Ú©Ù‡ زماني گوهري از جسارت بود- ديگر پيش‌شان درخشش‌اي ندارد. سير پيش‌رÙت آن مجله کندتر از ترکيب جامعه-من بوده است.
-معين خوب است يا نه؟! انتخابات را تØريم مي‌کنيم يا نه؟! دوست داشتم باور کنم معين خيلي خوب است، ولي هر بار Ú©Ù‡ مي‌بينم‌اش نظرم عوض مي‌شود. مرا ببخشاييد!
[مثلا اين نوشته‌ي خورشيدخانم بر راي دادن به معين]
-راستي وبلاگستان يک‌طوري نشده است؟ به نظرم Ú©ÙˆÚ†Ú© شده با دعواهاي خيلي بي‌خود Ùˆ بي‌جهت. وبلاگ‌هاي خواندني Ú©Ù… شده‌اند. وبلاگ‌ها به روز نمي‌شوند Ùˆ ديگر خلاقيت پيشين در آن‌ها ديده نمي‌شود. وبلاگ‌هايي به‌تر شناخته مي‌شوند Ú©Ù‡ به سمت روزنامه‌ي شخصي ميل کرده‌اند: روزنامه‌هايي با Ú©ÙŠÙيت پايين‌تر از آن‌چه ÙŠÚ© روزنامه‌ي واقعي است! من براي خواندن مقاله به وبلاگستان سر نمي‌زنم، دنبال نظر هستم،‌ نظرهاي خيلي شخصي Ùˆ خصوصي. نظرهايي Ú©Ù‡ مال ديگران نباشد. اممم … در ضمن،‌ وبلاگستان به شدت Øزبي شده است.
-Ùˆ البته من هيچ‌وقت از رابطه‌ي مريد Ùˆ مرادي –و يا تملق‌هاي 10dB بالاتر از واقعيت- خوش‌ام نمي‌آمده است ولي متاسÙانه وبلاگستان ما پر شده است از چنين چيزهايي. بي‌خيال! طر٠Ùوق‌العاده است، ولي نه اين‌قدر! لطÙا به ÙŠÚ© مترجم نگوييد استاد (آن هم نه استاد ترجمه، استاد انديشه‌ورزي Ùˆ ÙلسÙÙ‡ Ùˆ Øکمت)ØŒ لطÙا به ÙŠÚ© دانش‌جوي دکترا نگوييد “دکتر Ùلاني …”ØŒ خواهش مي‌کنم به کس‌اي Ú©Ù‡ راه‌نماي Blogger را به Ùارسي ترجمه کرد، نگوييد “ابوالبلاگر” (Ùˆ هم‌چنين به دختري Ú©Ù‡ روي‌تان استÙراغ مي‌کند، نگوييد ملوس). خب! اين‌طوري نباشيد، براي همه‌مان به‌تر است.
-پراکنده‌گويي است ديگر، نه؟! پس اين نوشته را ببينيد. از اين‌اش خوش‌ام آمد:
Freedom is Boring, Censorship is Fun
Øالا ÙŠÚ© سوال: چرا آزادي خيلي مهم است؟! چرا بميريم ولي آزاد باشيم؟ اين Ùرض از کجا آمده است؟ هممم … گمان‌ام اين هم از آن چيزهايي است Ú©Ù‡ ÙŠÚ©ÙŠ Ùکر کرد Ùˆ به نظرش جالب آمد،‌ بقيه هم طرÙ‌دارش ماندند. مهم‌ترين مساله براي زندگي‌ي شما آزادي مطلق است؟ چقدر آزادي نيازتان را رÙع مي‌کند؟ Ùˆ اصلا مگر آزادي‌ي مطلق هم وجود دارد وقتي ما Ù…Øکوم به انسان بودن‌ايم؟
–“Ú†Ù‡ کسي از Ùمينيست مي‌ترسد؟” اين نوشته‌ي Ùرناز را بخوانيد، شايد خوش‌تان آمد. Ùرناز در آخر متن‌اش نوشته است:
“هومممم….Øالا من Ù‡ÛŒ بگم Ùمینیسم به Ù†Ùع همه جامعه، اعم از زن Ùˆ مرد است، شما بگید نه! واقعن میشه نرمال بود Ùˆ Øقوق برابر را نادیده گرÙت؟!”
اممم … من به عنوان ÙŠÚ© سولوژن Øداقل چند سوال از همين ÙŠÚ©ÙŠ دو گزاره به ذهن‌ام خطور مي‌کند Ú©Ù‡ اگر کس‌اي دوست داشت، مي‌تواند به آن Ùکر کند:
1-نرمال بودن يعني چه؟ يعني همان طبيعي بودن؟ همان که اقتضاي طبيعت است؟ مسير خود به خود و جاري‌ي طبيعت؟ يا چيز ديگر؟
2-Ú†Ù‡ کس‌اي Ú¯Ùته نرمال بودن (با هر تعريÙÙŠ) به‌تر است Ùˆ به Ù†Ùع جامعه است؟
3-چرا Ùمينيسم معادل نرمال بودن است؟
4-کدام تعري٠Ùمينيسم؟
هممم … جدا از مورد 4 Ú©Ù‡ قابل رÙع Ùˆ رجوع است، سه مورد پيش‌تر مسايل چندان راØتي نيستند. به گمان من Ùمينيسم را مي‌توان باور کرد، ولي نمي‌توان اثبات کرد. هممم … در ضمن، طرÙ‌دار جنگ هم نيستم ولي همين‌طوري به دل‌ام نشست Ú©Ù‡ به اين مطلب لينک بدهم Ùˆ ببينم Ú†Ù‡ مي‌شود!
راستي Ùرناز در ÙŠÚ© جايي چند مثال‌اي مي‌آورد Ú©Ù‡ آن‌قدر مناسب نيستند. Ùرناز مي‌گويد:
“اگر X Ú©Ù‡ به A باور دارد،‌ رÙتار ضد باور B را انجام دهد،‌ آيا مي‌توان Ú¯Ùت A باور غلطي است؟”
اگر A Ùˆ B جز ÙŠÚ© خانواده‌ي باوري نباشند، نه!ØŒ Ùˆ Øر٠Ùرناز درست است. مثلا “کمونيست بودن” Ùˆ “زن‌باره بودن” هيچ وجه اشتراک مستقيمي ندارند (پس مثال Ùرناز درست از آب در مي‌آيد)ØŒ ولي “کمونيست بودن” Ùˆ “ول‌خرج بودن” کاملا مربوطند. چرا Ùرناز چنين مثالي را انتخاب نمي‌کند؟
بله! اگر Ùمينيستي Ú©Ù‡ باور دارد ÙŠÚ©ÙŠ از دلايل تÙاوت Ùˆ تبعيض بين زنان Ùˆ مردان، آرايش القا شده توسط مردان است اتاق خواب‌اش کثي٠باشد، هيچ نمي‌توان Ú¯Ùت مشکلي اين وسط پيش آمده است (کثي٠بودن اتاق‌اش به خاصيت ديگري از او برمي‌گردد) ولي اگر همو در مهماني‌ها آرايش غليظي بکند من به صداقت او Ø´Ú© مي‌کنم (لطÙا به همه‌ي “اگر”ها دقت کنيد).
-اين نوشته‌ي “تجارت لينک” از علي قديمي را بخوانيد Ùˆ بعد هم اين نوشته‌ي مرا. آيا لينک‌داني Ù…Ùيد است؟! Ù…Ùيد است،‌ ولي نه خيلي!
-پراکنده بود؟! خب، اشکالي ندارد! بعضي وقت‌ها هم اين‌طوري!
5 thoughts on “پراکنده از در Ùˆ ديوار”
پراکنده سرتو بخوره پسر جان، مغز Ú©Ùتر خوردی امروز؟ :))
از شوخی گذشته خوب بود، یعنی هست هنوزم. چرا از این تراوشات ذهنی بیشتر نداری؟ شرایط خاصی باید باشه؟
من خیلی وقت است مطالب Ùرناز را Ù…ÛŒ خوانم، به نظر٠من یک مشکل عمده ای Ú©Ù‡ دارد به همه مسایل روان شناختی Ùˆ جامعه شناختی، با عینک Ùمنیستی نگاه Ù…ÛŒ کند… خیلی چیزها به شخصیت اÙراد .. به دوران کودکیشان.. Ùˆ … برمی گردد… اصلا ربطی به Ùمنیست بودن Ùˆ آنتی Ùمنیست بودن ندارد..
در مورد آزادی باهات مواÙقم تمام هیجان از بین Ù…ÛŒ ره اگه هیچ سنسوری نباشه. بعلاوه راجع به معین متÙÙ‚ الرای هستیم!! :-s در مورد هوا نبرد باید بهت بگم Ú©Ù‡ اگر million dollar baby (همان Ú©Ù‡ اسم عطیقه ای براش انتخاب کرده بود یک وبلاگی!!!!) رو ببینی Ù…ÛŒ بینی Ú©Ù‡ اون Øتی کمتر از هوانبرد Ù…ÛŒ تونست برنده ÛŒ جایزه ÛŒ بهترین اسکار باشه. در مورد بقیه ÛŒ موارد هم شوتم!!! 😉
به هاله: شرايط خاص؟! يکي‌اش اين‌که بايد قراري بين ساعت 10 ØµØ¨Ø ØªØ§ 3 بعد از ظهر داشته باشي (شروع‌اش البته) Ùˆ در نتيجه وقت آزاد زياد. ديگر اين‌که Øضرت پاپ Ùˆ جناب روبات هم اجازه دهند، ديگر هم همين‌ها!
به Ù…Øمدجواد: به همه چيز از ديدگاه جنسيتي نگاه کردن، آن‌هم نگاه تساوي‌خواه جنسي، خب، ممکن است گاهي Øقيقت را بپوشاند. مواÙق‌ام!
به بنÙشه: هممم … سانسور … Ùکر کنم مشکل Ùقط سانسور نيست، آزادي به خودي‌ي خود خوش‌تعري٠نيست؛ Øالا سانسور به کنار. از اين‌که با موارد متعددي با من مواÙÙ‚ بودي، متشکرم! (:
سلامي مجدد! و مشدد!
من دوست جديد شما هستم. از آشنايي با شما خيلي خوشØال شدم Ùˆ از مطالب وبلاگتان هم بيشتر Ùˆ بيشتر بهره خواهم برد. به اميد ديدار Ùˆ با آرزوي موÙقيت!