در مجلس باتوم خوردن ØØ¶Ø±Øª سولوژن
ØØ¶Ø±Øª سولوژن دي‌روز باتوم خورد!
البته يک مقدار اندک.
مي‌خواستم از تقاطع 16 آذر-انقلاب رد شوم و منتظر بودم تا چراغ عابر سبز شود.
سرهنگ نيروي انتظامي Ú¯ÙØª “پسر! با اين تشکيلات اين‌جا وايسادي Ú†ÙŠ کار؟” (لابد Ú©ÙŠÙ‌ام را Ù…ÙŠâ€ŒÚ¯ÙØª!)
Ú¯ÙØªÙ… “منتظرم چراغ سبز بشه!”
Ùˆ بعد Ú¯ÙØª “خب، باشه!”
بيست ثانيه‌ي بعد ÙŠÚ©ÙŠ ديگر آمد Ùˆ با باتوم زد Ú¯ÙØª “برو!”.
Ú¯ÙØªÙ… “يعني از چراغ قرمز رد بشم؟”
Ú¯ÙØª “برو! همه دارن رد مي‌شد. تو هم برو!”
بعد مرا بدون توجه به ØÙ‚وق شهروندي‌ام ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯ وسط خيابان درندشت.
چاره‌اي نبود: سولوژن مجبور شد قانون‌شکني کند و از چراغ قرمز رد شود.
بعد چون رگ انقلابي‌ام ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ Ø¨Ù‡ جوش آمده بود، ÙŠÚ©ÙŠ دو بار از اين طر٠راسته‌ي Ú©ØªØ§Ø¨â€ŒÙØ±ÙˆØ´ÙŠâ€ŒÙ‡Ø§ تا آن طر٠را گز کردم تا ببينم Ú†Ù‡ خبر است. خبري نبود. در آن ساعت هيچ‌کس‌اي آن طرÙ‌ها نبود. اما نکته‌ي مهم اين بود Ú©Ù‡ با وجود آن‌که نيروي انتظامي نمي‌گذاشت کس‌اي بياستد، اما هيچ‌کس به عابر Ù…ØªØØ±Ú© کاري نداشت. پيش‌نهاد مي‌کنم از اين پس به جاي تجمع ساکن، ØªØØ±Ú© متجمع برگزار شود.
اين بود خاطره‌ي من از آزادسازي‌ي اکبر گنجي در روز سه‌شنبه 21 تير ماه سال 1384 خورشيدي.
11 thoughts on “در مجلس باتوم خوردن ØØ¶Ø±Øª سولوژن”
پسر! تو خیلی دوست‌داشتنی هستی. می‌دونستی؟
خوب ØØ§Ù„ا باتوم خئردت جنابعالي در آزادي ايشان موثر بود
vay!!! khoobe ke man koli adam didam ke sarasime miyoomadan too khiyaboone vesal bara hamin az kharide ketab monsaref shodam!
diroooz mashin haro ham negah dashte boodan, ye amboolancam gir karde bood oon vasat, chon hodoode 100 metr ba bimarestan fasele dasht bad az inke koli ajhir zad mellat az bimarestan raftan marizo ba berankar bordan too!!
ضربه Ù…ØÚ©Ù… Ú©Ù‡ نبوده، ØØ§Ù„ا ØØ§Ù„تون خوبه؟
awwwww that was funny :))
قياÙه‌اش رو برام بکش، برم شيکمشو Ø³ÙØ±Ù‡ کنم!:* سولوي خودمي!
پسر! هاله خيلي درست مي‌گه! مي‌دونستي؟!
به خاله هاله: هممم … واقعا؟! ÙŠÚ© بوهايي برده بودم، ولي مطمئن نبودم! ببينم،‌ کس‌٠ديگه‌اي هم چنين نظري داره؟!
به مريم: باتوم مي‌خوريم براي آزادي‌ي همه‌ي زندانيان سياسي!
به هرمايون: هم�م … ماجراي بيمارستان جالب بود ØØ³Ø§Ø¨ÙŠ!
به بهار: اي بابا!!! نه! واقع‌بين باشيم، عددي نبود!
به Ø¨Ù†ÙØ´Ù‡: (:
به داش ج.Ù.: ØØªÙ…ا!!! عکس دست‌جمعي از کلانتري بدم، قبرستون تØÙˆÙŠÙ„ بگيرم؟!
به لنيوم: دمت گرم! تا ØØ§Ù„ا شد دو تا! (:
واي خيلي بانمک بود سولوژن عزيز ! هيچ وقت Ùکر نمي کردم تو باتوم بخوري اونقدر Ú©Ù‡ قياÙÙ‡ ات معقوله !
عكسشو Ø¨Ø¯Ù‡ØŒØªØ³Ø¨ÙŠØ Ø¯Ù†Ø¯ÙˆÙ†Ø§Ø´Ùˆ تØÙˆÙŠÙ„ بگير !گرچه به نظرم يه كم ØÙ‚ت بود تا تو باشي تو جنگل به Ùكر قانون رعايت كردن Ù†ÙŠÙˆÙØªÙŠ!
Ú†Ù‡ کتک٠جالبی! Ùˆ Ú†Ù‡ آقاپلیس٠متمدّنی بوده آن Ù†ÙØ± اوّل.