بر تخت روان‌شناس خیابان وایت
Û±-ØØ³ آدمیان نسبت به یک‌دیگر در همان یکی دو برخورد اول Ø´Ú©Ù„ می‌گیرد. این هم خوب است Ùˆ هم بد: خوب است چون سرعت واکنش‌های اجتماعی موجود را بالا می‌برد. بد است چون تخمین biased ایجاد می‌کند: هم‌گرایی زودرس به باورهایی نه الزاما درست.
Û²-معمولا با آدم‌ها خیلی سریع دوست نمی‌شوم. ØØ¯Ø§Ù‚Ù„ در برخوردهای رو در رو. اما معمولا تصور منÙÛŒ هم در ذهن‌ام ایجاد نمی‌کنند. یک چیزی در ØÙˆÙ„ Ùˆ ØÙˆØ´ ØµÙØ± می‌مانند. شاید شبیه به شبکه‌ی عصبی‌ای با تابع sigmoid Ú©Ù‡ ورودی‌های‌اش وزن اولیه‌ای با نرم Ú©Ù… دارند. این‌طوری مشتق هیچ‌گاه خیلی نزدیک ØµÙØ± نمی‌شود Ùˆ همیشه تغییر قابل انجام می‌ماند.
Û³-آدم‌های زیادی نیستند Ú©Ù‡ دل‌ام نخواهد ببینم‌شان Ùˆ وقتی می‌بینم، به طور مستمر ØØ±Øµâ€ŒØ§Ù… در بیاید. (این دو چیز Ù…ØªÙØ§ÙˆØªâ€ŒØ§Ù†Ø¯: بعضی‌ها را دل‌ام نمی‌خواهد ببینم ولی ØØ±Øµâ€ŒØ§Ù… را در نمی‌آورند Ùˆ برعکس).
Û´-گاهی وسط Ø¨ØØ« جدی یک لبخند بر صورت داشتن تو را خیلی مرموز می‌کند. امروز تصمیم Ú¯Ø±ÙØªÙ… Ùقط لبخند بزنم به‌اش.
۵-من اگر بخواهم هم‌گروهی‌ام را خودم انتخاب کنم چه کس‌ای را باید ببینم؟
Û¶-علاقه‌ی شگرÙ‌ای به کارهای مشارکتی ندارم. ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù… تنهایی کارها را انجام دهم. همیشه این‌طور بوده است. می‌توان Ú¯ÙØª از دیدگاه سازمانی نقطه‌ی ضع٠است (دیدگاه سازمانی: تو عضوی از سازمان‌ای (organization) هستی Ú©Ù‡ هدÙ‌ای Ú©Ù„ÛŒ Ùˆ ÙˆØ§ØØ¯ دارد. سازمان از تو به عنوان عضو انتظار دارد Ú©Ù‡ کارهایی Ú©Ù†ÛŒ تا سازمان بیش‌تر Ù¾ÛŒØ´â€ŒØ±ÙØª کند. تو مورچه‌ای هستی Ú©Ù‡ تمام توان‌ات را در راستای هد٠سازمان به کار می‌گیری. این تعری٠البته از هیچ‌جایی نیامده است). اما من از این ویژگی‌ام لذت می‌برم. در واقع هنگامی Ú©Ù‡ کاری را خودم انجام دهم این شانس را به زوج خودم/کارم می‌دهم تا ارتباط دوست‌داشتنی، معنادار Ùˆ لذت‌بخش به ذات‌ای با هم برقرار کنیم: من Ùˆ کتاب‌ام، من Ùˆ نوشته‌ام، من Ùˆ برنامه‌ام. خیلی‌ها جور دیگری دوست دارند. مثلا ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù†Ø¯ چند Ù†ÙØ±Ù‡ کتاب بخوانند. من اگر این‌کار را بکنم Ùˆ از آن جور کار -مثلا کتاب‌خواندن Ú†Ù†Ø¯Ù†ÙØ±Ù‡- لذت ببرم Ø§ØØªÙ…الا به دلیل لذت در جمع بودن‌اش است Ùˆ نه لذت کتاب‌خواندن‌اش. البته قبول می‌کنم مرز تمایلات خیلی ÙˆØ§Ø¶Ø Ù†ÛŒØ³Øª.
Û·-خاطرات گذشته‌ی آدم‌ها معمولا خیلی Ø´ÙØ§Ù نیستند. اگر بخواهی بدانی واقعه‌ای دقیقا چگونه بوده است Ùˆ Ú†Ù‡ Ø§ØØ³Ø§Ø³â€ŒØ§ÛŒ نسبت به‌اش داشته‌ای دو روش در اختیار داری: یا در زمان وقوع آن خاطره ØØ³â€ŒØ§Øª را به کلام آورده باشی (“وه! من از در جمع شما بودن مشعوÙ‌ام”) Ùˆ یا این‌که سعی Ú©Ù†ÛŒ در آینده آن Ù„ØØ¸Ø§Øª را دوباره شبیه‌سازی Ú©Ù†ÛŒ (با آن‌چه به خاطر می‌آوری Ú©Ù‡ البته شامل بخش٠کلمه‌شده‌ی Ø§ØØ³Ø§Ø³â€ŒØ§Øª نبوده است) Ùˆ دوباره سعی Ú©Ù†ÛŒ Ø§ØØ³Ø§Ø³â€ŒØ§Øª را بیان Ú©Ù†ÛŒ. این روی‌کرد دوم -Ú©Ù‡ روی‌کرد معمول است- آن‌چنان دقیق نیست چون ممکن است باورها Ùˆ تمایلات‌ات در گذر زمان عوض شده باشد: تو همیشه با باورهای ÙØ¹Ù„ی‌ات وقایع را ØªÙØ³ÛŒØ± می‌کنی.
Û¸-برای‌ام قابل تØÙ…Ù„ نیست Ú©Ù‡ کس‌ای بدون اجازه‌ی من (Ùˆ یا ØØªÛŒ با اجازه‌ی ناشی از اجبار) به برنامه‌ی من دست بزند. آن هم به بخش‌هایی Ú©Ù‡ ØµØ±ÙØ§ خودم نوشته‌ام Ùˆ آن هم درون یک function! اگر چنین کند -Ú©Ù‡ چنین کرد- بعد از عصبانیت نوبت از بین Ø±ÙØªÙ† ØØ³ تعلق‌ام می‌رسد. شبیه اسباب‌بازی‌ای Ú©Ù‡ دوست نداشته‌ای دیگری‌ای به آن دست بزند Ùˆ ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ دست‌زده است دیگر میل‌ای به بازی ‌کردن با آن نداری – به دورش می‌اندازی.
Û¹-آیا روان‌شناس‌ها می‌توانند از سبک برنامه‌نویسی‌ی Ø§ÙØ±Ø§Ø¯ Ù¾ÛŒ به روØÛŒØ§Øª آنان ببرند؟ درون‌گرا، اهمیت بر هویت شخصی، طرÙ‌دار بازده به جای نظم Ùˆ ترتیب، اعتقاد به روز موعود Ùˆ …
5 thoughts on “بر تخت روان‌شناس خیابان وایت”
welcome to teamwork pal. That’s the compromise. And I love it when people fix the bugs of my functions without asking 🙂
به ات پیشنهاد داده بودم Ú©Ù‡ با استاد راهنمای ات ØµØØ¨Øª Ú©Ù†ÛŒ.
به رامین: اممم … من از کارهای گروهی الزاما بدم نمی‌آید به شرطی Ú©Ù‡ decoupled شده باشند تا ØØ¯ ممکن Ùˆ پای طر٠در دماغ من نباشد!
به لنیوم: بله! Ùˆ من هم تا ØØ¯ ممکن سعی کردم مشکل را ØÙ„ کنم. یادت نیست نزدیک بود کد مرا به اسم خودش قالب کند؟! در این مورد هم Ø§ØØªÙ…الا یک کاری خواهم کرد! توصیه‌ات Ú©Ù‡ مال همین امروز دی‌روز بود بچه جان!
راستي اولين برخورد ما كدوم مدلي بود؟!!!يادم Ø±ÙØª 🙂
به نام خدا
مشکلی داشتم مبنی بر این Ú©Ù‡ مدتی است از طر٠زن دایی خود مورد سوء Ø§Ø³ØªÙØ§Ø¯Ù‡ Ø±ÙØªØ§Ø±ÛŒ قرار Ú¯Ø±ÙØªÙ… طوری Ú©Ù‡ همه اقوام ما را زن شوهر مینامند
به طور مثال و مداوم از میخواهد که به خانه آنها بروم و خریدها را با او انجام دهم
به طور یقین زندگی کاملا در Ø³Ø·Ø Ø®ÙˆØ¨ÛŒ هستند Ùˆ همه چیز از قبیل خانه ماشین از خود دارند
Ùˆ تازگیها از من خواسته موقعی Ú©Ù‡ دایی من نیست به خانه او Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ با او به بیرون Ø±ÙØªÙ‡ Ùˆ در میان اقوام بعد از شوهرش من بیشترین Ø§ØØªØ±Ø§Ù…ات را میگذارد Ùˆ ØØªÛŒ برای من لباس Ú©ÙØ´ Ùˆ غیره خریداری میکند Ùˆ به من میدهد Ùˆ همهین 15روزقبل از من خواست به خانه انها بروم Ùˆ من این کار را طبق معمول به انجا Ø±ÙØªÙ… گویی با من کار دارد Ú©Ù‡ با صØÙ†Ù‡ زننده روبرو شدم
من Ú©Ù‡ خواستن بیرون بیام به من Ú¯ÙØª اگر این کار را انجام ندهی میگویم Ú©Ù‡ تو با زور Ùˆ ØªØØ¯ÛŒØ¯ من را وادار به ابن کار زشت کردی من هم Ú©Ù‡ برای اولین بار بود با ترس بسیار مجبور به این کار تن دادم
اگر ممکن است کمک کنید
چون عذاب وجدام Ú¯Ø±ÙØªÙ…
گویی دیگر انسان نیستم و از همان موقعه به خانه ما میاید یا من به خانه انها میروم و هر روز این کارها انجام میشود و به من میگوید که من با زندگی دیگری دارم و از من خواسته که به دختر خاله او نیز تجاوز کرده که او هم چندین بار این کارها را ازمن خواسته گویی دیوانه شدم کمکم کنید تا زندگی 1 ماه قبل را داشته باشم ممنون با تشکر