علیرضا طبایی

علیرضا طبایی

پس از سال‌ها دوباره خبری از علیرضا طبایی، معلم انشاء سال اول دبیرستان‌ام، شنیدم (+) . او یکی از معدود معلم‌های انشاء مورد علاقه‌ام بود Ú©Ù‡ احساس می‌کنم چیزی از او یاد گرفته‌ام. او بود Ú©Ù‡ اجازه داد پس از دو سه سال دوباره بدون هراس از زخم زبان‌های معلمان پیشین‌ام سبک‌های جدیدی را بیازمایم. اگر از ذره‌بین بزرگ‌نمای‌ای استفاده کنیم Ùˆ انشاء سر کلاس را به ارج رمان‌ای قرب دهیم، سال اول دبیرستان‌ام یکی از سال‌های شکوفایی ادبی‌ی من محسوب می‌شود – سال‌ای Ú©Ù‡ به خاطر انتشار داستان جایزه نوبل ادبی… اوه! بگذریم – نباید می‌گفتم!

آقای طبایی پس از سال‌ها دوباره چیزی چاپ کرده است. مجموعه‌ی شعر جدیدش به نام “شاید گناه از عینک من باشد” تا چند روز دیگر به بازار خواهد آمد. تا به حال چیزی از او نخوانده بودم. در واقع یکی از معدود معلم‌های انشایی بود Ú©Ù‡ چیزی از خودش برای‌مان نخواند – یا حداقل من به یاد ندارم. نمی‌دانم جای‌گاه او در ادب معاصر چگونه ارزیابی می‌شود اما بدون توجه به آن جای‌گاه به اعتقاد من معلم خوبی بود.

راستی عکس‌اش که خیلی پیر شده است. باور کنید آن موقع فقط یک‌م پیر بود!

30 thoughts on “علیرضا طبایی

  1. معلم‌های انشاء خیلی در سرنوشت ادبی آدمدخیل هستند، من در طول دوران راه‌نمایی یکی از معلم‌های‌ام را خیلی دوست داشتم، معلم عربی‌ام بود و یک سال هم معلم انضای‌ام شد و خوب من آن سال با کلاس انشا کیف کردم و کلی هم انشا نوشتم! اگر یک موضوع می‌داد، من دو نوشته برای‌اش می‌بردم! در ضمن موشوع‌های‌اش هم همیشه پر از هیجان بودند و یک سه نقطه‌ای یک جایی داشتند که خود نویسنده باید تصمیم می‌گرفت جای آن چه بگذارد! و البته این معلم عزیزم تنها کسی بود که به شکسته‌نویسی گیر نمی‌داد! گرچه من الان از شکسته‌نویسی خوش‌ام نمی‌آید و آن را درست نمی‌دانم، اما شاید اگر او یک سال تمام دست‌ام را باز نمی‌گذاشت تا شکسته‌نویسی را تجربه کنم، امروز به این عقیده نمی‌رسیدم!
    در عوض در یکی از سال‌های دبیرستان هم یک معلم انشای دیگر داشتیم Ú©Ù‡ اتفاقا از فرغ‌التحصیلان خودمان بود … من در آن سال حتی یک انشا هم ننوشتم! … نمی‌توانستم با کلاس Ùˆ موضوع‌های‌اش ارتباط برقرار کنم …. اما یک سال ننوشتن خیلی است‌ها!

  2. پس شما هم با انشا حال می کردید. من هم انشانویسی را دوست داشتم اما نمی دانم چرا هیچ وقت اینهمه استعدادی را که داشتم هیچکس من جمله معلمهای انشایم درک نکردند و هنوزم که هنوزه نبوغ سرشارم بر کسی آشکار نشده است!

  3. پس هم‌مدرسه‌ای هستیم. ایشان دبیر من هم بودند٬ البته در سال سوم و پس از جناب میردورقی.

  4. یه نیگاه تو آینه بکن،می فهمی چه قدر اون آقاهه پیر شده.

  5. ملم انشای ما هم خیلی خوب بود سال اول راهنمایی.انشاهایی که مامانم میگفت را میبردم دربست تحویلش میدادم بعدش فکر میکرد من اند خلاقیتم ولی دبیرستان یادم نمیایید چیزی اصلا به نام دبیر انشا وجودداشته باشد میدونم که دوست نداری توی کامنهات به جز نظر در مورد متنت چیزی باه ولی راستش را بخواهی حوصله یاهو را نداشتم که میل بزنم و تولد وبت را تبریک بگم(حالا تولد هست یا نیست اون دیگه گردن لنا).تولد وبت مبارک .امیدوارم تا اخر عمرت به همین حرفهمشغول باشی(خداییش این دعا نبود بیشتر نفرین بود)

  6. میدونی الان فیلتر نیستی ؟ فیلترینگ از وبلاگت برداشته شده. می دونی چرا ؟ برو صفحه مطهری رو دوباره بخون. موضوع فیلتر پر. بخطر اینکه قربانی منافع شخصی کثیف ضد ملی چهارتا شرکت اینترنتی شده بودی. انها هم از تو سوء استفاده خودشون رو می کردند. استفاده غیر مستقیم آنها از تو و امثال تو ، اعتراض شما به فیلترینگ است. در حالیکه موضوعی درخور فیلتر نداشتید. نه ضد دینی نوشته ای ونه ضد اخلاقی. برو و صفحه احسان مطهری را دوباره بخوان

  7. من اين چيزها بيلميرم. ولي تو دانشگاه كه net. فيلتره.

  8. این معلم ها همیشه به یاد میمونن.مثل معلم خوشنویسی من توی هنرستان که خط پهلوی بهمون یاد میداد و شعرهای پهلوی میخوند.و حالا چه لذتی داره خوندن شعرهای اون.

  9. من اصلا یادم نمیاد معلم انشای سال اول ما Ú©ÛŒ بود، انگاری Ú©Ù‡ از حافظه ام پاک پاک شده باشه اون قسمت (سال دوم ثاقب بود، سال سوم هم مهیار)…کدوم کلاس بودی سال اول دبیرستان؟

  10. به لنیوم: اوهوم! خیلی موثرند. من Ú©Ù‡ دیگر یواش یواش بی‌خیال احساس قدرت ادبی‌ام شده بودم Ú©Ù‡ نمی‌دانم Ú†Ù‡ شد یک‌هو احساس کردم من نویسنده/شاعر/روزنامه‌نگارم. بعد به همین خودباوری‌ای رسیدم Ú©Ù‡ مشاهده می‌کنید – البته یک مقدار بیش‌تر.
    به از زندگی: چرا دیگه! حداقل من نبوغ شما را کشف‌شده فرض می‌کنم.
    به امیر: اوه! بله! هم مدرسه‌ای! (: ما با آقا شیره هم کلاس داشتیم. سوم دبیرستان یا دوم یا هر دو. البته هیچ‌وقت معلم انشا نبود.
    به Aida: آره! مقایسه می‌کنم که وضع بدتر می‌شود. (این آیدا مرا مجبور می‌کند عکس‌های بارگاه را بگذارم در وبلاگ).
    به پریا: خب! به دو دلیل کامنت‌ات مورد استقبال واقع شد: ۱-بخش مربوط داشت. ۲-تبریک داشت!

  11. به is not important: نه! نمی‌دانستم. واقعا این‌طور است؟ فکر نکنم. صفحه‌ی آن آقا را هم دوباره خواندم. یعنی فکر می‌کنی یک سری ISP متحد شده بودند تا چهره‌ی حکومت را بد نشان دهند؟ یا چیزی دیگر؟ دلیل این الکی فیلترکردن‌شان چه بود؟ پس چرا دولتی‌ها هم (مثلا شرکت مخابرات) فیلتر کرده بود/است؟
    به ali: من هم بیلمیرم! (:
    به مانا: خط پهلوی؟ و شعرهای پهلوی؟ من یادم می‌آید پهلوی یا خط بود یا زبان، نه هر دو! درست می‌گویم یا نه؟ حالا قشنگ بودند؟ اگر نمونه داری، اسکن کن.
    به سهیل: هه هه! فکر کنم یک چهارم(!)‌ بودم و هم‌کلاس بودیم. عددش را کم‌تر مطمئن‌ام اما هم‌کلاس بودن‌اش بیش‌تر به‌اش اطمینان دارم (گرچه نه خیلی). ما یا از دوم هم‌دیگر را شناختیم یا از اول و احتمال بیش‌تر از همان اول. پس معلم‌ات می‌شود همین آقای طبایی.

  12. راست میگی! الان یادم اومد. Ù‡ÛŒ فکر میکردم قیافه اش یکمی آشناست، فقط یکمی…چون هیچی دیگه یادم نمی اومد!!! الان Ú©Ù‡ گفتی تازه فهمیدم…سال اول هم باید یه کتاب رو میخوندیم Ùˆ خلاصه میکردیم، منم “Ù„Ú© لکها بر بام” رو خلاصه کردم…بساطی بود!
    dude, my memory sucks

  13. من چنين معلم‌ انشايي داشتم البته در راهنمايي.

    راستي، فيلترينگ سايت‌ات برداشته شده. معمولا دانشگاه‌هاي کمي عقب‌تر هستند از فيلترنيگ. فکر کنم فيلتر ترا برداشتند که جايش فيلتر بي‌بي‌سي فارسي را بگذارند((:

  14. فكر كنم سال اول معلم انشاى ما كه يك پنجم بوديم(!) مقيمى بود كه به نظر من نه تنها جزو بدترين معلمهاى انشاى من بوده، كه حتى جزو بدترين معلمهاىام هم بوده. اميدوارم بابك اينجا را نخواند :))

  15. به سهیل: آره!!! من هم پارک ژوراسیک را خوانده بودم. آن موقع فکر می‌کردم خیلی خوب است. الان هم همان‌طور فکر می‌کنم جدا از این‌که دیگر به نظرم کرایتون در حد کلارک نیست!
    به رامین: جدا؟! Ú†Ù‡ بامزه! ببین Ú†Ù‡ معلم خوبی بوده Ú©Ù‡ تو این همه با استعداد شدی. در ضمن … در ضمن من طرف‌دار دولت مهرورزی شدم با این کارشان! بیایید مهرتان بورزم.
    به لرد شارلون: شما هم معلم انشاء داشتید حضرت لرد؟ آقای مقیمی؟ من هیچ وقت با او کلاس نداشتم، اما می‌توانم درک‌ات کنم. بابک هم فکر نکنم این‌جا را بخواند. اصلا بابک کجاست؟! من یکی دو سالی بود اسم‌اش را نشنیده بودم. آهای!‌ نکند کس‌ای اسم مرا یکی دو سال نشنفته(!)‌باشد؟! سولوژن! سولوژن! حضرت سولوژن! حضرت سولوژن! آخیـش!

  16. بابک هست. من تقریبا سالی یکبار می بینمش. خیلی عوض شده ولی زندگی همینه دیگه. چه میشه کرد. می دونی که پزشکی می خونه. دانشگاه تهران. با بچه های پزشکی دیگه مثل محسن و علی و علیرضا و امین و غیره و غیره می چرخه.

  17. به علی: اوهوم! من عید دو سال پیش (شاید هم امسال) دیدم‌اش در قرارهای‌مان. خیلی بد است Ú©Ù‡ تا آخر برنامه نفهمیدم Ú©Ù‡ بود! آره دیگر … زندگی است! مثلا من تو را به شخصه چهار سال ندیده بودم اگر اشتباه نکنم. چرخش روزگار Ùˆ موش Ùˆ روتور ماشین [الکتریکی] است.

  18. سلام
    خسته نباشين
    بسيار زيبا مي نويسين
    من هم تازه شروع كردم به نوشتن
    با اجازتون لينك شما رو گذاشتم
    موفق باشيد در پناه خدا

  19. چند ماه دیگه ما باید این پست را ببینیم ؟!!

  20. خیلی در موردش فکر نکرده‌ام. بعید است به دو ماه برسد.

  21. سلام.ممنون از نظرتون.من هم Ú†Ùƒ كردم ديدم كه آدرس رو ذكر كردن( البته در اثر comment بود كه براشون گذاشتم Ùˆ الان ديگه نيست) .در اصل اين وبلاگ رو براي شعرهام ايجاد كردم وگرنه در همون قبلي دوباره مي نوشتم.اما ديگه مي ترسم كه شعرهام رو بذارم…چون دارم براي چاپ دارم آماده اش مي كنم.

  22. سلا م بر دوست گرامیم جناب آ قای طبایی کاش می شد یک بار دیگر می توانستم شما را ببینم و چون این دیداراز طرف این جانب میسر نمی باشد از شما تقاضا مندم به هر طریق که می تو انید با من تماس بگیرید. سعید قهرمانی

  23. من احتیاج به آدرسی از آقای طبایی دارم لطفا مرا راهنمایی کنید با ایشان ارتباط برقرار کنم من یکی از فرزندان آقای سعید قهرمانی شاعر اسدآبادی هستم که از طرف پدرم می خواهم با ایشان صحبت کنم

  24. آدرس پارک ژوراسیک کجاست

  25. به سعید قهرمانی: فکر کنم برای‌تان نامه نوشتم، اما دوباره می‌گویم که متاسفانه من راه ارتباطی با ایشان نمی‌شناسم. اگر کس‌ای از دوستان می‌تواند با آقای طبایی تماس بگیرد لطفا خبر دهد.
    به ایمان: نمی‌دانم!

  26. من پسر اقاي طبايي هستم .اگر از اقاي قهرماني ادرسي داريد لطقا به ايميلم بفرستيد

  27. متاسفانه ايميل شما را نتوانستم بخوانم.
    اگر امكان دارد مجددا اين بار با حروف انگليسي
    ارسال كنيد. متشكرم

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *