می‌کشد آتش زبانه
آژیر آتش جیغ می‌کشد – با صدای نکره‌ی مرد قصه‌گو.
در یک دقیقه:
شلوار، Ú©ÙØ´ØŒ جوراب، پلوور، کاپشن، کی٠پول، ساعت Ùˆ کلید می‌روند آن‌جایی Ú©Ù‡ باید بروند [خوب Ú©Ù‡ دوش نمی‌خواهی بگیری!].
کامپیوتر را هم خاموش می‌کنی [Ùˆ نگران پروژه‌ات هستی – اگر کامپیوترم بسوزد چه؟ نیاورمش با خودم؟ Ùکر می‌کنی اگر بسوزی به خاطر این موضوع بد پشیمان می‌شوی. بی‌خیال مال دنیا می‌شوی.].
چراغ‌ها خاموش، [مصر٠بی‌رویه برق قابل قبول نیست – ØØªÛŒ در این شیخ‌نشین پول‌دار.]
در Ù‚ÙÙ„ [از خود می‌پرسی درست است در را Ù‚ÙÙ„ کنی؟! اگر بخواهند بیایند به اتاق‌ات چه؟ Ù‚ÙÙ„ می‌کنی.]
می‌دوی پایین انگار بازی‌گر Ùیلم‌ای از هالیوود هستی. [پس بدل‌های‌ات کجای‌اند؟]
پایین رنگ قرمز و آبی چراغ ماشین پلیس همه چیز را خوش‌رنگ (و سـکــسـی) می‌کند [دانش‌گاه‌ات ماشین پلیس مجزا دارد.]
ماشین‌های آتش‌نشانی -نه یکی، نه دو تا، سه یا چهار تا- پنج دقیقه‌ی بعد،
Ùˆ خنده‌ی آدم‌ها – انگار نه انگار Ú©Ù‡ صد Ù†ÙØ± نیمه شب از رخت‌خواب‌های‌شان (ÙØ±Ø¶Ø§!) بیرون کشیده شده‌اند.
ده دقیقه‌ی بعد: همه چیز طبیعی است.
برای آتش‌نشان‌ها دست می‌زنید.
Ùˆ دوباره Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªÛŒ به جان ماتریس‌ها Ùˆ نمودارها.
5 thoughts on “می‌کشد آتش زبانه”
من هم اولین آژیرم با تقریبا همین خصوصیات گذشت! با این ÙØ±Ù‚ Ú©Ù‡ بارون Ùˆ سردی هوا هم اضاÙÙ‡ بود! تعدد Ùˆ سرعت ماشین ها آتیششششش ÙØ´Ø§Ù†ÛŒÛŒÛŒÛŒÛŒÛŒÛŒÛŒÛŒ Ùوق العاده است… ÙØ±Ù‚ کار من اینه Ú©Ù‡ به علت اینکه با ماتریکس کار کنم همه با موادی کار Ù…ÛŒ کنن Ú©Ù‡ ماهیتا آتش زا هستند پس دیگه به این آژیرها عادت کردم! خیالم هم Ø±Ø§ØØªÙ‡ Ú©Ù‡ هیچ چیزی نمی سوزه!
هاها! البته یک بار دیگر هم تمرینی ساعت پنج ØµØ¨Ø Ø¨ÛŒØ±ÙˆÙ† Ø±ÙØªÙ‡ بودم. اما چون تمرین بود،‌ آتش‌نشانی نداشت. این‌بار اولین Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒØ§ÛŒ بود Ú©Ù‡ هم چیزی آتش Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود Ùˆ هم این‌که من خانه بودم. البته Ø¯ÙØ¹Ù‡â€ŒÛŒ پیش یک بارش گویا غذای یکی سوخته بود ØµØ±ÙØ§! این Ø¯ÙØ¹Ù‡ هم یکی مست کرده بود Ùˆ با کپسول آتش‌نشانی به این سنسورها ک٠پاشیده بود!!!
(شوخی) ÙØ±Ù‚‌اش در سردی‌ی هوا بود؟! بارون می‌آمد؟ منظورت این است Ú©Ù‡ دما بالای ØµÙØ± بود؟! خب!‌ این Ú©Ù‡ گرم Ù…ØØ³ÙˆØ¨ می‌شه!
راستی Ù…Ú¯Ù‡ شما نمی تونید از این Ú©Ù„Ú© ها بزنید Ú©Ù‡ مثلاً پروژه تان یا ÙØ§ÛŒÙ„های مهم تان را بتدریج در Ù…ØÛŒØ· اینترنتی یا اکانت ایمیلتان اینجور جاها ذخیره کنید Ú©Ù‡ خدای نکرده زبونم لال یه Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ برای کامپیوترتون Ø§ÙØªØ§Ø¯ اسناد مهم یا ÙØ§ÛŒÙ„های ØªØØµÛŒÙ„ÛŒ تون Ù…ØÙوظ Ùˆ قابل بازیابی باشه؟
چرا! معمولا چنین کاری می‌کنم. اما مثلا مشقی را Ú©Ù‡ امروز شروع کرده‌ام در جایی ذخیره نمی‌کنم. سورس‌کدها را هم معمولا چنین نمی‌کنم. به‌تر است این‌کار را بکنم در هر ØØ§Ù„.
(البته به قول یکی از بچه‌ها، کامپیوتر آدم ممکن نیست بسوزد، اما Ø§ØØªÙ…الا خیس می‌شود!)
این آژیرها همیشههههههه ÛŒ خدا سر کاری هستن! من هیچ وقت از جام جم نمی خورم Ùقط گوشام رو Ù…ÛŒ گیرم!
اما توی مدرسه Ú©Ù‡ ماهی یه بار این طوری Ù…ÛŒ کنن Ùˆ همه مجبورن بیان بیرون، بعد Ú©Ù‡ بر Ù…ÛŒ گردیم سر کلاس اعلام Ù…ÛŒ کنن Ú©Ù‡: این یه Ø§Ù…ØªØØ§Ù† بود، تبریک Ù…ÛŒ گیم، این Ø¯ÙØ¹Ù‡ در 15 ثانیه Ú©Ù„ مدرسه رو تخلیه کرده رکورد Ø¯ÙØ¹Ù‡ ÛŒ قبل رو شکستید!!!