از خاطرات Ø¯ÙØªØ±Ú†Ù‡ تلÙÙ† من
-ØØ¯Ø³ بزن!
+یکی ازدواج کرده؟!
ـآره!‌عجب بلایی هستی تو پسر.
+Ú©ÛŒ ØØ§Ù„ا؟
-ØØ¯Ø³ بزن!
+Ùلانی؟
-آره!!!
+با کی؟
-خودت بگو!
+دو تا ØØ¯Ø³ می‌زنم. یکی‌اش برای این‌که طبیعی جلوه کند، یکی‌اش برای این‌که ÙˆØØ´Øªâ€ŒÙ†Ø§Ú© باشد.
-خب …
+Ùلانی؟!
-نــه!
+بهمانی؟!! [اوج ÙˆØØ´Øª!]
ـآررره!!!!!! [اوج رعب!]
به قول Ù…Ø¹Ø±ÙˆÙØŒ Ùلانی داشت زندگی‌اش را می‌کرد Ú©Ù‡ بهمانی ÙØ±Ø§Ø±Ø³ÛŒØ¯.
خب! من چیزی نمی‌گویم. یکی دو مورد Ú©Ù‡ نیست. ملت دارند تل٠می‌شوند دانه دانه! یادم می‌آید Ùلانی دل‌اش بچه‌ی سیاه‌پوست می‌خواست. آیا بهمانی می‌داند؟ یا ØØªÛŒ ØØ§Ù„ا Ú©Ù‡ می‌داند، می‌تواند این خواسته را ارضا کند؟ یا مثلا برای Ùلانی روی دیوار دانش‌گاه پیغام مخÙÛŒ می‌نوشتند از نیکولاس Ù…Ø§Ù†ÙØ±Ø¯ دو پوسان. آیا او همین بهمانی بود Ú©Ù‡ آثار هرمان مارتین دو هسه را کاوش کرده بود تا به آن جمله‌ی نیکولاس Ù…Ø§Ù†ÙØ±Ø¯ دو پوسان ملقب به هرمان هسه دست یابد؟ (Ùˆ بعدا هم کاش٠به عمل آمد هرمان هیچ‌وقت چنان چیزی Ù†Ú¯ÙØªÙ‡ بود. Ù…ØªØ§Ø³ÙØ§Ù†Ù‡ نمی‌توانم بگویم Ú†Ù‡ چیزی.) یا روزگار سپری‌شده‌ی جاده‌ها Ùˆ بیابان‌ها را در نظر بگیر. آیا کس‌ای انتظاری جز این نداشت؟ Ú†Ù‡ ÙØ¬Ø§ÛŒØ¹ÛŒ! ØØ³Ø§Ø¨ Ú©Ù† Ú©Ù‡ پرونده‌ی ایران هم در این شرایط به شورای امنیت برود. Ùلانی Ùˆ بهمانی Ùˆ بیساری رابطه‌ای عاشقانه-مثلثی تشکیل داده‌اند، آن وقت در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ این مثلث ناگهان به سه دایره مماس Ù…ØÛŒØ·ÛŒ می‌شود، الÙنون هم همه‌مان را مستقیم به Ùنا Ù…ÛŒâ€ŒÙØ±Ø³ØªØ¯.
4 thoughts on “از خاطرات Ø¯ÙØªØ±Ú†Ù‡ تلÙÙ† من”
Ùˆ آن گاه رستاخيز….
خیلی Ùوق العاده بود.
ØØ§Ù„ا چرا اینقدر کلاس Ù…ÛŒ ذاری؟ اوه.
چقدر؟!