انسانیت

انسانیت

امشب ناگهان به این فکر کردم که انسانیت یعنی چه. خواستم تعریفی از انسانیت بدهم. بگویم اگر این کار را بکنیم انسانیت به خرج داده‌ایم و اگر نکنیم، انسانیت را فراموش کرده‌ایم. مهم نیست چه تعریفی ارایه دادم. مهم دو چیز است:
۱-حدس می‌زنم هر تعریف‌ای از انسانیت لازم است درجه‌ای از انسان‌بودن را در انسان‌های دیگر تشخیص دهد. یعنی اگر گفتیم این یعنی انسانیت، همه‌ی آدم‌های دیگر را کم و بیش انسان تشخیص دهیم. در تعریف‌مان از انسانیت، انسان نیز باید حضور داشته باشد.
۲-باورداشتن به انسان معادل انسانی رفتار کردن نیست. بین نفی انسانیت و التزام به آن درجات بسیاری قرار دارد. اگر منِ نوعی به وجود مفهوم‌ای چون انسانیت باور دارم اما رفتاری انسانی با دیگر انسان‌ها نمی‌کنم دلیل نمی‌شود که انسانیت‌باوری‌ام را نفی کنند.

می‌دانم این نوشته کمی شک برانگیز و عجیب است. ایده‌ام شبیه نقاشی‌ی نیمه‌کاره‌ای است و بیان‌ام شبیه رنگ ریختن روی آن نقاشی‌ی نیمه‌کاره. اما شما که فهمیدید من چه می‌خواهم بگویم، نه؟

5 thoughts on “انسانیت

  1. من با نظر شما بخصوص قسمت 1 موافق نیستم. البته بحث بیشتر سر اطلاق کلمه به مفهوم است. من انسانیت را به تجسم انسانی نمی دونم. شعر:
    گاوان و خران بار بردار به زآدمیان مردم آزار

  2. سلام.

    برای‌ام شخصا” کار به جائی رسیده Ú©Ù‡ همین‌که انسان بدی نباشی یعنی انسانیت! اصلا” خوبی را فراموش Ú©Ù†.

  3. شاید این‌طوری توضیح بدهم به‌تر باشد: می‌خواهم بگویم اگر تعریفی برای انسانیت داریم لازم است همه‌ی انسان‌ها را تا حدی در بربگیرد. نباید تعریف‌مان آن‌قدر ایده‌آل‌گرایانه باشد که انگشت‌شماری بیش جزوشان قرار نگیرند.
    Ùˆ یک نکته‌ی دیگر: می‌دانم Ú©Ù‡ کم‌تر کس‌ای از آدم‌های شیاد Ùˆ بد Ùˆ ظالم Ùˆ غیره (Ú©Ù„ÛŒ صفت بد!) خوش‌اش می‌آید. معمولا هم سعی نمی‌کنیم آن‌ها را جزو انسان در نظر بگیریم. اما به نظرم هر زندگی‌ی هر آدم‌ای لحظاتی است Ú©Ù‡ خود را جزیی از یک Ú©Ù„ بزرگ حس می‌کند. Ú©Ù„ بزرگ‌ای Ú©Ù‡ از آن دور افتاده Ùˆ دوست دارد نزدیک‌تر شود. Ú©Ù„ بزرگی Ú©Ù‡ تک تک اجزای‌شان ممکن است ناراحت، تنها، غمگین، وحشت‌زده Ùˆ یا عاشق شوند. می‌خواهم بگویم آدم‌ها تا وقتی این‌گونه‌اند انسان‌اند – حالا Ú†Ù‡ Ú©Ù… Ùˆ Ú†Ù‡ زیاد.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *