انسانیت
امشب ناگهان به این Ùکر کردم Ú©Ù‡ انسانیت یعنی Ú†Ù‡. خواستم تعریÙÛŒ از انسانیت بدهم. بگویم اگر این کار را بکنیم انسانیت به خرج داده‌ایم Ùˆ اگر نکنیم، انسانیت را Ùراموش کرده‌ایم. مهم نیست Ú†Ù‡ تعریÙÛŒ ارایه دادم. مهم دو چیز است:
Û±-Øدس می‌زنم هر تعریÙ‌ای از انسانیت لازم است درجه‌ای از انسان‌بودن را در انسان‌های دیگر تشخیص دهد. یعنی اگر Ú¯Ùتیم این یعنی انسانیت، همه‌ی آدم‌های دیگر را Ú©Ù… Ùˆ بیش انسان تشخیص دهیم. در تعریÙ‌مان از انسانیت، انسان نیز باید Øضور داشته باشد.
Û²-باورداشتن به انسان معادل انسانی رÙتار کردن نیست. بین Ù†ÙÛŒ انسانیت Ùˆ التزام به آن درجات بسیاری قرار دارد. اگر من٠نوعی به وجود Ù…Ùهوم‌ای چون انسانیت باور دارم اما رÙتاری انسانی با دیگر انسان‌ها نمی‌کنم دلیل نمی‌شود Ú©Ù‡ انسانیت‌باوری‌ام را Ù†ÙÛŒ کنند.
می‌دانم این نوشته Ú©Ù…ÛŒ Ø´Ú© برانگیز Ùˆ عجیب است. ایده‌ام شبیه نقاشی‌ی نیمه‌کاره‌ای است Ùˆ بیان‌ام شبیه رنگ ریختن روی آن نقاشی‌ی نیمه‌کاره. اما شما Ú©Ù‡ Ùهمیدید من Ú†Ù‡ می‌خواهم بگویم، نه؟
5 thoughts on “انسانیت”
نه!
😀
من هم! (:
من با نظر شما بخصوص قسمت 1 مواÙÙ‚ نیستم. البته بØØ« بیشتر سر اطلاق کلمه به Ù…Ùهوم است. من انسانیت را به تجسم انسانی نمی دونم. شعر:
گاوان و خران بار بردار به زآدمیان مردم آزار
سلام.
برای‌ام شخصا” کار به جائی رسیده Ú©Ù‡ همین‌که انسان بدی نباشی یعنی انسانیت! اصلا” خوبی را Ùراموش Ú©Ù†.
شاید این‌طوری ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¨Ø¯Ù‡Ù… به‌تر باشد: می‌خواهم بگویم اگر تعریÙÛŒ برای انسانیت داریم لازم است همه‌ی انسان‌ها را تا Øدی در بربگیرد. نباید تعریÙ‌مان آن‌قدر ایده‌آل‌گرایانه باشد Ú©Ù‡ انگشت‌شماری بیش جزوشان قرار نگیرند.
Ùˆ یک نکته‌ی دیگر: می‌دانم Ú©Ù‡ کم‌تر کس‌ای از آدم‌های شیاد Ùˆ بد Ùˆ ظالم Ùˆ غیره (Ú©Ù„ÛŒ صÙت بد!) خوش‌اش می‌آید. معمولا هم سعی نمی‌کنیم آن‌ها را جزو انسان در نظر بگیریم. اما به نظرم هر زندگی‌ی هر آدم‌ای Ù„Øظاتی است Ú©Ù‡ خود را جزیی از یک Ú©Ù„ بزرگ Øس می‌کند. Ú©Ù„ بزرگ‌ای Ú©Ù‡ از آن دور اÙتاده Ùˆ دوست دارد نزدیک‌تر شود. Ú©Ù„ بزرگی Ú©Ù‡ تک تک اجزای‌شان ممکن است ناراØت، تنها، غمگین، ÙˆØشت‌زده Ùˆ یا عاشق شوند. می‌خواهم بگویم آدم‌ها تا وقتی این‌گونه‌اند انسان‌اند – Øالا Ú†Ù‡ Ú©Ù… Ùˆ Ú†Ù‡ زیاد.