چال‌گیرکردگی

چال‌گیرکردگی

به این فکر می‌کنم که مسایل واقعی -آن‌هایی که لازم است حل شوند- اصلا مطرح می‌شوند؟ یا این‌که زیر انبوه مسایل الکی گم شده‌اند.
او امروز می‌گوید همه‌ی مسایل‌ای که حل می‌کنیم، آسان‌اند. موافق‌اش نیستم. یک ساعت بعد می‌گوید فقط بیست مساله‌ی آسان داریم. من چیزی نخورده‌ام!
بعد فکر می‌کنم من بهر چه این‌جای‌ام. به نتیجه‌ی خیلی خاص‌ای نمی‌رسم. پس این‌جا چرا این‌جاست؟ جبر زمانه!
با این‌حال من به کار خودم ادامه می‌دهم:
گاهی کتاب‌ها را باز می‌کنم، و بعد معمولا می‌بندم‌شان. به این فکر می‌کنم آخرین باری که کتاب‌ای در دنیا خوانده شده است کی بوده. شک می‌کنم به وجود چنین اتفاقی.
در ضمن جدیدا چکیده Ùˆ بخشی از مقدمه‌ی مقاله‌ها را می‌خوانم، اگر خوش‌ام آمد چاپ‌شان می‌کنم (آخر از صدای چاپ‌گر Ú©Ù‡ در اتاق مجاور ده ثانیه پس از این‌که من تکمه‌ی چاپ را فشار دادم به قارقار می‌افتد خوش‌ام می‌آید) Ùˆ بعد می‌روم از اتاق چاپ‌گر بر می‌دارم Ùˆ می‌گذارم‌شان روی میزم. جدیدا دیگر پشت میزم نمی‌شود نشست از پس پر از کاغذ است Ùˆ کتاب‌های نخوانده. برای همین پا می‌شوم Ùˆ یکی از مقاله‌ها را برمی‌دارم Ùˆ می‌روم در رستوران غذا می‌خورم Ùˆ مقاله می‌خوانم. بعد خوابم می‌برد. از خواب Ú©Ù‡ می‌پرم بخش نتیجه‌گیری‌ی مقاله را می‌خوانم. بخش آزمایش‌ها را هم فقط نگاه می‌کنم Ùˆ دو خط یکی می‌خوانم. خوب معلوم است Ú©Ù‡ نتیجه‌ی آزمایش‌ها همیشه در تایید مقاله است – وگرنه مقاله چاپ نمی‌شد.
اما باز هم این سوال است: کدام مساله، مساله‌ای است که من باید حل کنم؟ و کدام مساله اگر حل شود، اتفاقی می‌افتد؟ اصلا مساله‌ای وجود دارد؟ و اشتباه نکند کس‌ای که منظور من از مساله چیزی مثل انتخاب بین Orthogonal Basis Selection for Approximating Inverse Scattering Problems و Margin Maximizing Approach for Dynamical System Estimation است‌ها! نه! مساله کلی‌تر از این‌ها است. (;

پ.ن: اسامی‌ی بالا نیمه-تخیلی‌اند!

One thought on “چال‌گیرکردگی

  1. واقعیت‌اش این است که موضوع دوم برای خود من که جذاب است. شاید روی‌اش کار کنم. (;

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *