قصیده‌ای بینامتنی در باب نقدکردن اقشار جامعه مر دیگری را
یازده دقیقه Ùˆ شش ثانیه‌ی پیش این سوال در ذهن‌ام جرقه زد: کدام صن٠به‌تر از بقیه Ú¯ÙÙ„ روی صورت هم‌کاران‌/رقیبان‌شان می‌کشند؟
سیاست‌مداران وقتی Ú©Ù‡ درباره‌ی Ø¬Ù†Ø§Ø Ù…Ù‚Ø§Ø¨Ù„ صØبت می‌کنند؟
قصابان وقتی Ú©Ù‡ درباره‌ی Ú©Ù… بوی زهم داشتن گوشت گوسÙندی خودشان نسبت به آن٠قصاب Ù…Øله بغلی ساتور به گوشت می‌زنند؟
راننده‌های تاکسی وقتی سر خط با هم دعوا دارند؟
یا
ÙیلسوÙان وقتی پدیده‌گرایی[/منطق‌گرایی] آن دیگری را در میان تاریخ بی‌معنا[/خشک Ùˆ کوتاه قد] می‌خوانند؟
شروع کردم به تصمیم‌گیری. Ù„Øظه‌ی قضاوت٠مرزهای باریک Ùˆ دشوار. آن‌جایی Ú©Ù‡ مو را باید از ماست کشید وگرنه دریای دوغ‌تان spoil(!) می‌شود. Ùˆ هم‌چنان اندیشه (Ùˆ مرزهای اندیشه در کجای‌اند خدایا؟) Ùˆ هم‌چنان تÙکر (غول‌های تÙکر، مردان اندیشه) Ùˆ تخیل (من نویسنده‌ام Ú©Ù‡ متن را خواب می‌بینم یا متن‌ام Ú©Ù‡ نویسنده را خواب می‌بیند؟) Ùˆ گذر زمان (من زمان‌ام Ú©Ù‡ به بالای چوب‌رختی پیچیده‌ام) آن‌گاه Ú©Ù‡ زمان به شصت Ùˆ شش ثانیه‌ی پیش رسید.
*سوال!*
وای!!!
سریع شروع کردم به تایپ کردن. نوشته‌ی زیر شصت‌ای پیش شروع به نوشتن‌شدن کرد:
نکند ادبیاتی‌ها بدتر از دیگران می‌توانند -گلاب به روی‌تان- به هم‌کارهای‌شان بشاشند؟ نکند آن‌های‌اند Ú©Ù‡ می‌توانند جوری کلمات را انتخاب کنند Ú©Ù‡ رقیب‌شان نه تنها ناراØت شود، بلکه طعم [اØتمالا] نامطبوع اوره را نیز Øس کنند؟ بله!‌ ادبیات‌چی‌های‌اند Ùˆ کلمات‌شان. شاید این ادبیات‌چی‌ها هستند Ú©Ù‡ باید به عنوان صن٠برتر انتخاب شوند؟ آن‌هایی Ú©Ù‡ به هنگام مسابقه …
Ùˆ Ù‡Ùت ثانیه‌ی پیش این متن از نوشتن باز ایستاد. به این اندیشیدم Ú©Ù‡ Øال این را Ú†Ù‡ کنم.
شش ثانیه‌ی پیش تصمیم گرÙتم آن را در وبلاگ‌ام قرار دهم. به بهانه‌ی چه؟ بهانه‌اش بماند. یا نه، بهانه‌اش پینگ‌ای است برای امروز Ùˆ شاید لینک‌ای برای Ùردا. Ú©Ù‡ می‌داند بهانه‌اش چیست؟
6 thoughts on “قصیده‌ای بینامتنی در باب نقدکردن اقشار جامعه مر دیگری را”
Ùیلم تاریخ جهان (Ú©Ù‡ طنز است) رو دیدی؟ اونجا می‌گه: «و مرد غارنشین نقاشی را اختراع کرد» Ùˆ یه مرد غارنشین نشون می‌ده Ú©Ù‡ روی دیوار غار نقاشی کشیده. Ùˆ بعد میگه: «و از همان زمان منتقد به وجود آمد» Ùˆ یه مرد غارنشین دیگه نشون میده Ú©Ù‡ داره به دیوار می‌شاشه. اینو Ú©Ù‡ Ú¯Ùتی یاد اون صØنه اÙتادم. کلا بعضی‌ها ذاتا تولید کننده‌اند Ùˆ بعضی‌ها ذاتا «منتقد» Ùˆ …
تازگي‌ها بد Ùضا زمان قاطي مي‌نويسي‌ها!
به Øسین: البته من زیاد مخال٠نقد نیستم. با این‌که نمی‌دانم دقیقا نظرم در مورد نقد چیست. یعنی تا چند وقت پیش می‌دانستم، اما الان دیگر مطمئن نیستم! (; اما مثال‌ای Ú©Ù‡ زدی بامزه بود. Ùیلم‌اش را ندیده‌ام. وسوسه شدم Ú©Ù‡ ببینم.
به لنیوم: لابد نخ٠Ùضا-زمان را از دست داده‌ام!!!
ولي خودمونيما اگه اين وبلاگ تو نبود من در طي روز به هيچ چيزي جز Learning under uncertainty Ùˆ پذيرش Ùˆ … Ùکر نمي‌کردم.
همون طوری Ú©Ù‡ Ú¯Ùتید ادبیاتی ها به خاطر اØاطه زیاد به ادبیات(شاید هم بی ادبیات!!) Ùˆ در این میانه از همه بدتر شعرا Ú©Ù‡ این موضوع را با نظم انجام میدهند. مثل Ú©Ù„ Ú©Ù„ های ایرج میرزا با رقبا Ùˆ دشمنان یا کارهای عبید زاکانی
من Ùکر می‌کنم اعضای خانواده‌ها بیشتر از هر چیز دیگه‌ای به کارهای هم می‌شاشند. مثلاً وقتی داداش بزرگم می‌ره دستشویی من سریع بعدش می‌رم تو دستشویی Ú©Ù‡ روی کارهای اون بشاشم. اما در Ú©Ù„ با اینکه ادبیاتی‌ها استعداد بی‌ادب شدن رو دارند کاملاً مواÙقم Ùˆ این رو هم بگم Ú©Ù‡ واقعاً بانمک بی‌ادب می‌شند.
البته این رو هم بگم، به کسی بر نخوره اما شدیداً از رمه‌های Ùعال در صدا Ùˆ سیما بدم میاد به خاطر اینکه اون‌ها هم در جمع تو دهنشون تخم این Ùˆ اون رو خیس می‌دند اما پشت سر تا می‌تونند به کار هم می‌شاشند.