سخن‌ورزی:‌ روشن،‌ خاموش،‌ روشن، خاموش!
گاهی آدم در Øس Ùˆ Øال سخن‌ورزی‌ی بی‌انتهاست،
از آن اØوال Ú©Ù‡ می‌نشینی Ùˆ Øر٠می‌زنی Ùˆ بالای منبر می‌روی Ùˆ بی‌وقÙÙ‡ ÙÙŽÚ© می‌زنی؛ یا معادل٠نوشتاری‌اش، نوشتن یک رمان، یا دست‌کم یک داستان کوتاه نه خیلی کوتاه Ùˆ شاید هم یک پست وبلاگی‌ی بلند بالا Ùˆ یا لااقل یک نامه‌ی طولانی Ùˆ Ù…Ùصل Ùˆ پر آب Ùˆ تاب برای یک دوست قدیمی Ú©Ù‡ سال‌هاست از هم خبر نگرÙته‌اید.
گاهی آدم دل‌اش می‌خواهد به تنها دو سه جمله بسنده کند،
یا اگر دست دهد و به زور سیخ‌اش نزنند به یک جمله،
یا یک کلمه،
یا اصلا
.!
Ùˆ این‌ها نه ربطی دارد Ú©Ù‡ آیا خوش‌Øال‌ای یا بدØال. تازه هم این‌که سخن‌وری‌ی روزمره یا قلم‌ورزی‌ی دیجیتال (!) یا کاغذین سه چیز متÙات‌اند: وقتی داری رمان می‌نویسی، بعید نیست لال‌مانی بگیری!
Ùˆ در نهایت این‌که ممکن است آن‌چه امروز می‌نویسی هیچ ربطی به Øال٠روزت نداشته باشد Ùˆ وص٠Øال دیروزی باشد Ú©Ù‡ مدت‌هاست گذشته؛ Ùˆ از آن هم بالاتر، ممکن است آن باشد Ú©Ù‡ Ùردا بر تو پیش می‌آید Ùˆ خود سخت بی‌خبری.
3 thoughts on “سخن‌ورزی:‌ روشن،‌ خاموش،‌ روشن، خاموش!”
عجب … !‌
این اولی باره (در عمر سولوژانه ÛŒ من )Ú©Ù‡ خودت اولین Ù†Ùری هستی Ú©Ù‡ پیغام Ù…ÛŒ زاری Ùˆ این اØتمالا از همون جنبه های ناشناخته رÙتاری نوشتاریته Ú©Ù‡ خبر از چیزی دارد متÙاوت .
به raha:‌ معمولا بقیه زØمت‌اش را می‌کشند،‌ اما گاهی Ú©Ù‡ کس‌ای نیست،‌ خودم دست به کار می‌شوم. (;