زبان قربانی
من به بعضی از کاربردهای زبان Øساسیت دارم. مثلا برای‌ام Ø´Ú¯Ùت‌آور (Ùˆ بگویی نگویی ریانمایانه) است دیدن این‌که شخص‌ای می‌آید Ùˆ در وبلاگ دیگری‌ای Ú©Ù‡ هیچ دوستی‌ای بین‌شان وجود ندارد می‌نویسد “سیب‌زمینی‌ی عزیز! نمی‌دانی من چقدر تو را دوست دارم. کاش بتوانم از وجود تو بیش‌تر بهره ببرم”. نمی‌توانم بÙهمم چرا آن شخص از کلمه‌ای مثل “عزیز” این‌گونه استÙاده می‌کند. به همین ترتیب است کلمات دیگری مثل چاکریم، مخلصیم، قربان‌ات بروم Ùˆ … . چون من می‌دانم آن شخص در خیلی از موارد Øاضر نیست Øر٠شخص مورد عزت‌ات را گوش کند، Øاضر نیست یک لیوان آب به اویی Ú©Ù‡ قرار است قربان‌اش برود به رایگان بدهد Ùˆ خیلی موارد دیگر. خود من معمولا این کلمات را اگر به کار بگیرم در متن طنز است. مگر آدم قربان چند Ù†Ùر در زندگی‌اش می‌تواند برود؟
جدا از این، البته، من به بعضی از آدم‌ها هم Øساس‌ام. اگر اینک Ùلان کامنت Ùلان شخص را در Ùلان وبلاگ Ùلان دوست نمی‌دیدم، اØتمالا التÙاتی(!) به این نکته نمی‌کردم.
(گرچه من الزاما Øس بدی پیدا نمی‌کنم اگر کس‌ای مرا این‌گونه خطاب کند. از این به بعد لزومی ندارد در هنگام نامه‌نوشتن‌ها این‌گونه موارد را درنظر گیرید. (; من باور می‌کنم شما آدم خوبی هستید Ùˆ مرا خیلی دوست دارید، نامه‌تان را زود جواب می‌دهم!)
—
گرچه شاید این مساله Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ این کلمات نقش دقیق زبانی‌ی خود را از دست داده‌اند. معنای آن‌ها در طول زمان قلب شده است. مثلا کلمه‌ی بسیار متداول “سلام” چیزی است Ú©Ù‡ گوینده معمولا چنان منظوری را در بیان‌اش نداشته. یا “خداØاÙظ” Ùˆ خیلی چیزهای مانند آن (یعنی آرزو نم�‌کنیم خدا ØاÙظ طر٠مقابل باشد. شاید Øتی دل‌مان بخواهد خدا سر به نیست‌اش کند).
9 thoughts on “زبان قربانی”
هه هه! اونو Ù…ÛŒâ€Ú¯ÛŒØŸ
راستی بیâ€Ø±Ø¨Ø·Ù‡ 😉 ولی اینâ€Ù†Ù‡â€Ù†Ø§ رو Ù…ÛŒâ€Ø¯ÙˆÙ†Ø³ØªÛŒ Ú©Ù‡ نام الاههâ€Ø§ÛŒ در سومر باستان بوده؟ همين جوری Ù…Øض اطلاعات عمومی Ú¯Ùتم:D
hey, it seems we are neighbour, where are you? in Canada
سلام!
من یک چیزی راجع به نقد شما بر یکی از یادداشتهای خودم Ú©Ù‡ در وبلاگ “یک جستجوی همیشگی” نقل شده بود، نوشته ام.
اتÙاقا من هم کلمه ÛŒ “عزیز” را بکار برده ام.
امیدوارم این یکی را “ریاکارانه” ندانید!
اینکه من این کلمه را بکار بردم بیشتر به این دلیل بود Ú©Ù‡ از نقدتان خوشم آمد Ùˆ �یز از یادداشتهایتان… همین!
—
Øی٠که کامنت‌تان را نتوانستم پیدا کنم! (:
سولوجان! قربونت برم من! شاید جالب باشد بدانی Ú©Ù‡ من شنیده ام از نظر مذهبی قربان صدقه رÙتن در اسلام توصیه شده است! از مواردی است Ú©Ù‡ دروغ Ú¯Ùتن منعی ندارد. یعنی تو واقعا لازم نیست قربان طر٠بشوی ولی Ú¯Ùتن اش خوب است. مخصوصا زن Ùˆ شوهر خوب است قربان صدقه هم بروند. چیزی شبیه I Love you honey باید باشد!
اممم … خب! مثلا به نظر من اگر زن Ùˆ شوهر (یا موارد مشابه!) قربان هم بروند مشکل خاص‌ای پیش نمی‌آید چون ناممکن نیست Ú©Ù‡ واقعا قربان هم بروند یا اگر به هم‌دیگر را با الÙاظی چون “عزیزم” Ùˆ … نام ببرند، با اØتمال زیاد واقعا چنان منظوری دارند. اما آیا اخلاقی است (با توجه به اخلاق شخصی‌ی خودت مثلا) Ú©Ù‡ من به بقال Ú©ÙˆÚ†Ù‡ بگویم “قربان‌ات می‌روم من Øاجی!”ØŸ به نظرم نیست.
گرچه شاید این مساله Ù…Ø·Ø±Ø Ø´ÙˆØ¯ Ú©Ù‡ این کلمات نقش دقیق زبانی‌ی خود را از دست داده‌اند. معنای آن‌ها در طول زمان قلب شده است. مثلا کلمه‌ی بسیار متداول “سلام” چیزی است Ú©Ù‡ گوینده معمولا چنان منظوری را در بیان‌اش نداشته. یا “خداØاÙظ” Ùˆ خیلی چیزهای مانند آن (یعنی آرزو نمی‌کنیم خدا ØاÙظ طر٠مقابل باشد. شاید Øتی دل‌مان بخواهد خدا سر به نیست‌اش کند).
salaam doust-e aziz, man yek kalameh ham az nevehstehaat nafahmidam chon hamahs be khat-e ??? boud va ba hich kalaki ham decode nashod!!
amma fahmidam ke Alberta hasti va khob shaagerd-e mohamareza Salavati pour ham boudi!
خب اگر قربون صدقه هم نروند Ú©Ù‡ کارشون راه نمیÙته..توی بلاگستان هم این عزیزم Ùˆ Ùدات شوم واین ØرÙها Ùقط به این دلیله Ú©Ù‡ طر٠زود ب وب طر٠سر بزنهم کامنت بده …راستی بخواهم لینکت کنم یه Ú©Ù… شیطنت نشون بدمو اسم اصلیتو بذارم!!
Ùکر کنم عزيز ÙŠÚ© چيزي در معني باقالي لرد باشه((:
راستی ÙŠÚ© بار صاØب وبلاگ٠“میمون٠بیâ€Ù…غز” برایâ€Ø§Ù… کامنت گذاشت Ùˆ من در جواب برایâ€Ø´ با “میمون جان” آغازیدم. به نظر خودم خیلی خندهâ€Ø¯Ø§Ø± بود!