درباره‌ی تقارن جــنـسی

درباره‌ی تقارن جــنـسی

هشتم مارس بهانه‌ی خوبی است برای صحبت درباره‌ی زن و جنسیت. نظر من در یکی دو سال اخیر خیلی تغییر نکرده است اما بازنویسی‌ی آن حداقل برای خودم مفید است و برای دیگران روشن‌گر. البته در این نوشته‌ی کوتاه بیش از حدی دقیق و عمیق نمی‌شوم.

من موافق تساوی‌ی حقوقی‌ی زن و مرد هستم. اعتقاد دارم هر انسانی -چه زن و چه مرد- از این حق برخوردار است که زندگی را تجربه کند و در صورتی که لزومی به پیش‌رفت می‌بیند، امکانات‌اش برای‌اش فراهم باشد.
هم‌چنین می‌دانم در دنیای امروز با زن و مرد به یک‌سان رفتار نمی‌شود. در بعضی کشورها چون ایران قانون بین دو جنس تبعیض قایل می‌شود. هم‌چنین در بسیاری از کشورها با این‌که قانون به برابری اعتقاد دارد، اما باور عمومی چنین نیست و در عمل رفتارهای نامتقارنی مشاهده م�‌کنیم.

این رفتارهای نامتقارن از دید اکثر مردم الزاما ناخوش‌آیند نیست. در بعضی شرایط چنین نوع رفتارهایی، عرف‌ای پسندیده است Ùˆ در بعضی مواقع دیگر خیر. به عنوان نمونه تقدم Ùˆ احترام بیش‌تری Ú©Ù‡ به زن می‌شود (مثلا در یک مهمانی یا …) کاملا قابل قبول در نظر گرفته می‌شود. کم‌تر شخص‌ای را دیده‌ام Ú©Ù‡ به صرف باور به تساوی‌ی دو جنس تمام رفتارهای‌اش را جنسیت‌زدایی کرده باشد. از طرف دیگر گاهی این رفتارها غیرقابل قبول است Ùˆ تساوی‌خواهان را برمی‌آشوباند.

باور شخصی‌ی من این است که ذات همه‌ی این تفاوت‌ها در جنسیت است و جنسیت خلاصی بردار نیست. به عبارت دیگر همیشه تفاوت‌ای در رفتارهای اجتماعی وجود خواهد داشت. محل بحث تنها در میزان تفاوت قابل قبول است. صد سال پیش تفاوت مرد بزن و زن مطیع کاملا قابل قبول بود اما امروزه دیگر نیست. به نظر می‌رسد جنسیت امری شناور است که بخش‌ای از صفات خود را از تفاوت جنسی می‌گیرد و بخش‌ای دیگر را از اجتماع اطراف. اگر به هر دلیلی در اجتماع تفاوت جنسی کم‌تر به چشم بیاید (مثلا چون کار بدنی کم‌تر نیاز باشد و تفاوت‌های ناشی از آن کم‌رنگ‌تر) فرد کم‌تر در مواجهه با این تفاوت جنسی خواهد بود و جنسیت برای‌اش کم‌رنگ‌تر می‌شود. این‌که این تفاوت تا چه حد باقی خواهد ماند و فرداها چه خواهد شد را نمی‌دانم، اما به گمان‌ام تا انسان انسان است، تفاوت نیز باقی است و هر تلاشی برای محو کردن‌اش بی‌فایده.

8 thoughts on “درباره‌ی تقارن جــنـسی

  1. موافقم که تا جايي که انسان، انسان است اين تفاوت‌ها باقي مي‌ماند. عامل ديگر تفاوت هم نقش‌هاي اجتماعي است که در حال حاضر زن‌ها نيز در آن‌ها حاضر مي‌شوند. به اين صورت بعد از مدتي فقط عامل فيزيکي باقي مي‌ماند که تفاوت زن و مرد را مشخص مي‌کند ولي اين عامل نيز در آينده قابل تغييز خواهد بود به طو�ي که تفاوتي باقي نماند.

    تا يادم نرفته اين را هم تذکر بدهم که من شخصا از تساوي حقوق تا حدودي حمايت مي‌کنم اما هميشه از اينکه از آن طرف پشت بام بيافتيم ناراحت مي‌شوم. از اينکه انتقام همه سختي‌هايي که به زن در طول تاريخ روا داشته شده ( و خيلي‌هايش به عهلت اين بوده که خودش مي‌خواسته) را از مردان امروز بگيريم. من از اين ناراحت مي‌شوم که فمينيست‌هايي وجود دارند که از حقوق برابر حرف مي‌زنند اما از مسووليت پذيري برابر صحبت نمي‌کنند. حقوق برابر در کنار عمل کردن برابر معني مي‌دهد.

  2. حدس می‌زنم تاثیر جنس بر جنسیت و نقش‌پذیری‌ی اجتماعی قابل ملاحظه باشد. یعنی تفاوت کوچک‌ای در ساختار بدنی باعث شود که رفتارهای اجتماعی نیز تغییر کنند. شاید بتواند به زور این رفتارها را برای مدتی یک‌سان کرد (و در نتیجه عامل اجتماع را از بین برد) اما به گمان‌ام پایدار نخواهد بود و هزینه‌ی بی‌خود خواهد داشت.
    ممکن است در آینده بتوان از نظر فیزیولوژیک این دو جنس را یک‌سان کرد. اما نه فایده‌ای خواهد داشت و نه این‌که دیگر زن و مردی وجود دارد که بحث تفاوت حق‌ای پیش بیاید.

    در مورد از آن طرف بام افتادن هم موافق‌ام. شاید یک چیزی در موردش بعدا نوشتم.

  3. دوست دارم از مباني فلسفي برابري حقوقي زن و مرد بيشتر مطلع شوم. كتابي پيشنهاد مي كنيد؟

  4. انکار تفاوت زن و مرد، مثل انکار تفاوت زمین و آبه. رفتار یک زن با یک
    زن یا یک زن با یک مرد، و برعکسش متفاوته. کاملاً طبیعی هم هست. این چیزیه
    که ریشه در تاریخ داره و تاریخش ریشه در بیولوژی متفاوت زن و مرد داره.
    تساوی حقوق زن و مرد، انکار تفاوتشون نیست، انکار تبعیضشونه.
    بحث خلاصی بردار بود� یا نبودن تفاوت هم مثل این می مونه که بخوایم اون یک
    کروموزوم متفاوت میون زن و مرد رو بردایم. نه شندنیه، نه عقلانی.
    ریشه داشتن تفاوت رفتار اجتماعی همونطور که گفتی دقیقاً ریشه در اختلاف بیلوژیک
    داره ( مطالعه تکامل و نئاندرتالها تقریباً همه چیز رو مشخص می کنه)

    از نظر من جنبشهای فمینیستی، هر چقدر هم تعداد اعضای مردشون زیاد باشه،
    خودشون به بحث تبعیض جنسیتیدامن می زنن.

  5. به علی: من در این زمینه آدم بی‌سوادی هستم. تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانم/حدس می‌زنم در فلسفه‌ی قدیم (منظور واقعا قدیم نیست، پیش از قرن بیستم) کم‌تر در مورد زن Ùˆ مرد صحبت شده است یا اگر هم شده باشد، خیلی دستوری است. گمان‌ام بیش‌تر اتفاقات Ùˆ نظریه‌پردازی‌ها با شروع جنبش فمینیسم Ùˆ احتمالا از نیمه‌ی دوم قرن بیستم به بعد بوده باشد. همه‌ی این‌ها این‌که لطفا کس‌ای Ú©Ù‡ اطلاعات خوبی دارد کتاب‌ای در مورد مبانی‌ی فلسفی‌ی برابری‌ی “حقوق” زن Ùˆ مرد معرفی کند.
    به نازنین: البته این‌که شنیدنی نیست را قبول ندارم. ما همیشه در مورد چیزهای متفاوت حرف می‌زنیم و با هم مقایسه‌شان می‌کنیم. بگذریم،َ زیاد مهم نیست. این‌که جنبش‌های فمینیستی به بحث تبعیض دامن می‌زنند یا خیر، موضوع متفاوتی است. دیدگاه من خیلی قوام‌یافته نیست. ممکن است این‌طوری باشد، ممکن است نباشد. این‌طوری بگویم شاید به‌تر باشد: بعضی ادعاهای بعضی فمینیست‌های طرف‌دار برداشت فلان از فمینیسم به تبعیض دامن می‌زند. اما آیا برداشتی وجود دارد که تفاوت را کم کند. حدس می‌زنم باشد.

  6. فکر Ù…ÛŒ کنم برداشت مختلف ما از تفاوت واژگانمونه، معنی “تبعیض” احتمالاً
    همون معنی تفاوت رو برای تو داره.
    و، چرا اصولاً باید تفاوت زن و مرد رو بخوایم کم کنیم یا از بین ببریم؟

  7. ma ra dochare tavahom kardeand. va moshkelat anchnan roye hamvatanan khioyme zadeand keh nemidanim az koja shoro konim.aghayan keh amadeand moshkelate hasteie ra hal konand va dar moghe entekhab yadeshan nabod keh amrikaye jahan khar vojd darad va vaghti entekhab shodan har moshkeli ra keh mesle mast darash mimanand moghaser amrika va oropa ast
    ta akhare poroje raiese jomhoriye aghaye amadi nejad bad az no.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *