از Ø¯ÙØªØ±Ù نوشته‌های ناتمام: آن‌چه دیر دیده بود
آدم‌ها دیگران را با نام‌ها Ùˆ ØµÙØªâ€ŒÙ‡Ø§ می‌شناسند Ùˆ خود را نیز به همین ترتیب می‌شناسانند: من این هستم، به این باور دارم، از این خوش‌ام نمی‌آید، Ùلان کاره هستم، Ùلان نویسنده مورد علاقه‌ام هست Ùˆ غیره. همه‌ی این‌ها گزاره‌هایی می‌سازند Ú©Ù‡ باور مرا نسبت به دیگری معین می‌کند.
هر چقدر تعداد این گزاره‌ها بیش‌تر باشد، شناخت ÙØ±Ø¯ نسبت به دیگری بیش‌تر خواهد بود. ÛŒØ§ÙØªÙ† این گزاره‌ها کار آسانی نیست چون
Û±) نیاز به پیش‌آمدن وضعیت‌ای برای شناخj دارد (مثلا تا وقتی Ø¨ØØ«/موقعیت نوشیدن پیش نیاید Ø§ØØªÙ…ال زیادی دارد ندانی طر٠نظرش راجع به این چیست – مگر این‌که قرینه‌های قوی‌ی دیگری وجود داشته باشد) Ùˆ
Û²) Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª میزان صدق این گزاره‌ها نیاز به تجربه Ùˆ مشاهده دارد (به صر٠این‌که طر٠می‌گوید “من آدم خوبی هستم” نمی‌توان او را خوب دانست).
نتیجه این‌که طول می‌کشد بدانی یک شخص دقیقا Ú†Ù‡ کس‌ای است (Ùˆ البته هیچ وقت نمی‌توان کامل Ùهمید – چون به نظر Ù„ÙØ¸ “کامل” در این زمینه بی‌معنا است) Ùˆ دانش‌ات نسبت به او همیشه Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ خواهد بود.
اما انسان‌ها هیچ‌وقت برای قضاوت‌کردن منتظر زمان‌ای نمی‌مانند تا دانش‌شان نسبت به چیزی -از جمله شخص مقابل- کامل شود. در اولین ÙØ±ØµØª ممکن قضاوت می‌کنند: از این شخص خوش‌ام می‌آید، از این شخص خوش‌ام نمی‌آید، این شخص اØÙ…Ù‚ است، این شخص خاله‌زنک است، Ùلانی راست‌گو است، بهمانی کج است Ùˆ غیره. این قضاوت را بر مبنای دانش ناقص‌شان انجام می‌دهند. Ø§ØªÙØ§Ù‚‌ای Ú©Ù‡ گاهی Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ¯ این است Ú©Ù‡ دانش ناقص‌شان گاهی بدجوری اشتباه می‌کند Ùˆ باعث قضاوت‌های بعید می‌شود. البته در این مورد کاری نمی‌توان کرد.
ØØ§Ù„ا بیایید Ø¨ØØ« را Ú©Ù…ÛŒ هیجان‌انگیز کنیم: من نوعی وقت‌ای می‌بینم طر٠می‌گوید Ú©Ù‡ آزادی‌خواه است، به دموکراسی باور دارد، عقایدش Ú†Ù¾ است، از ادبیات امریکای جنوبی خوش‌اش می‌آید، Ùمینیست است Ùˆ مواÙÙ‚ صداقت است Ùˆ از این ØØ±Ù‌ها ØØ³Ø§Ø¨ÛŒ Ú©ÛŒÙ‌ام Ú©ÙˆÚ© می‌شود Ùˆ از او خوش‌ام می‌آید. اما گاهی این برداشت اولیه‌ی من سازگار نمی‌ماند. پس از مدتی متوجه می‌شوم Ú©Ù‡ …
[سولوژن وقتی این‌ها را می‌نوشت Ú©Ù‡ خورشید زودتر از ساعت ده یازده شب غروب نمی‌کرد. الان من دیگر یادم نمی‌آید Ú©Ù‡ آن موقع به Ú†Ù‡ چیزی می‌اندیشید Ùˆ Ú†Ù‡ شد Ú©Ù‡ دیگر ادامه نداد. شما می‌دانید؟ اما مگر همین هم کاÙÛŒ نیست؟]
16 thoughts on “از Ø¯ÙØªØ±Ù نوشته‌های ناتمام: آن‌چه دیر دیده بود”
ØØªÛŒ اگر کاÙÛŒ هم نباشد گویا هست.
هممم… چرا! کاÙیه
این سه خط آخر خیلی من رو به Ùکر واداشت
متاس٠شدم برای خودم شما همه
شاید سولوژن یهو به این Ùکر Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù‡ Ú©Ù‡ «چیزی Ú©Ù‡ عیان است Ú†Ù‡ ØØ§Ø¬Øª به بیان است» Ùˆ این باعث شده تصمیم بگیره بیش از این بدیهیات رو Ø´Ø±Ø Ù†Ø¯Ù‡!
منظورم اینه تقریباً همه متÙÙ‚ القول هستن Ú©Ù‡ «اصولاً قضاوت نکردن بهترین کار دنیاس!» بعضیا -مثل من- «قضاوت نکردن» رو ØØªÛŒ عامدانه تمرین Ùˆ مشق Ù…ÛŒ کنن. اما نکته اینه Ú©Ù‡ Ø§ØØªÙ…الاً سیر طبیعی ساختار ذهن بر اساس قضاوت کردنه! Ø§ØØªÙ…الاً Ù…ÛŒ خواد برای اینکه کار آسون شه با یه سری classification Ùˆ clustering یا ØØªÛŒ factorization زود به یه نتیجه ای برسه!
به سمیرا: ØØ§Ù„ا چرا Ù…ØªØ§Ø³ÙØŸ
به RahiL: اگر آدم قضاوت نکنه پس Ú†ÛŒ کار کنه!ØŸ Ù…Ú¯Ù‡ می‌شه آدم قضاوت نکنه؟ بین چند چیز، یکی را برنگزیند؟ موضوع این است Ú©Ù‡ این قضاوت‌اش بعضی وقت‌ها زودهنگام است – شاید چون مجبور است سریع قضاوت کند وگرنه از بین می‌رود.
ولی خب، واقعا آدم از کجا بدونه سولوژن داشته به Ú†ÛŒ Ùکر می‌کرده؟ Ú©ÛŒ می‌دونه؟
– شاید اینکه آدم بگه سولوژن داشته به Ú†ÛŒ Ùکر Ù…ÛŒ کرده خودش یجور قضاوت ( ٠عجولانه) باشه! 😉
– آره به نظرم میشه قضاوت نکرد. سخته اما میشه! همین مثالی Ú©Ù‡ زدی.. اینکه طر٠Ùلان Ùˆ بهمان است نبایستی منجر به صدور ØÚ©Ù… -خوبی یا بدی- در مورد او بشه. اینکه من تصمیم بگیرم از او خوشم بیاید یا نیاید، رو اسمش میشه گذاشت تصمیم یا واکنش Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ! لزوماً قضاوت نیست.
– Ú¯ÙØªÛŒ «شاید چون مجبور است سریع قضاوت کند وگرنه از بین می‌رود».. Ú†ÛŒ از بین Ù…ÛŒ رود؟
به RahiL: ØØ¯Ø³ می‌زنم مرز معنایی کلمه‌ی *قضاوت* Ú©Ù…ÛŒ مبهم باشد. منظور من از قضاوت هرگونه تصمیم‌گیری است، هرگونه تÙکر است. آیا هم‌چنان انسان می‌تواند تصمیم‌گیری نکند، نیاندیشد -ØØªÛŒ خیلی سخت؟ به نظرم Ú©Ù‡ نمی‌شود (Ùˆ من در ØØ§Ù„ ØØ§Ø¶Ø± دارم قضاوت می‌کنم!). اما به نظر می‌رسد شما Ú©Ù…ÛŒ این کلمه را Ù…ØªÙØ§ÙˆØª به کار می‌گیرید. راست‌اش من واکنش Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ را نیز نوعی قضاوت می‌دانم. در واقع واکنش Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ هم نوعی تصمیم‌گیری است. ÙØ±Ù‚ ذاتی‌ای با بقیه‌ی تصمیم‌گیری‌ها ندارد.
در مورد از بین Ø±ÙØªÙ†: منظورم شخص بود. مثلا وقتی یک ماشین مستقیم به سمت آدم ØØ±Ú©Øª می‌کند باید قضاوت کند Ú©Ù‡ بایستد (تا مثلا راننده خودش بکشد کنار) یا این‌که تصمیم بگیرد به جلو یا عقب بپرد. من چنین چیزی را هم قضاوت در نظر Ú¯Ø±ÙØªÙ‡â€ŒØ§Ù…. شاید به قول شما اسم‌اش قضاوت نیست Ùˆ تصمیم است. آن وقت سوال خواهم کرد Ú†Ù‡ ÙØ±Ù‚ÛŒ بین قضاوت Ùˆ تصمیم وجود دارد؟ این‌که قضاوت یک تصمیم‌گیری‌ی اخلاقی است Ùˆ تصمیم نیست؟
مواÙقم. مرز معنایی Ú©Ù…ÛŒ مبهمه. همون وقتی Ú©Ù‡ داشتم دومین کامنت رو برات Ù…ÛŒ نوشتم، همین موضوع از ذهنم گذشت. شاید منظور من از قضاوت همون ØÚ©Ù… دادن Ùˆ Ù…ØÚ©ÙˆÙ… کردنه Ùˆ تسری دادن Ùˆ عمومیت دادن یک موضوع به موضوعات دیگه. مثلاً همینکه چون Ùلانی اهل ÙلسÙÙ‡ است، آدم Ø¨Ø§ØØ§Ù„ Ùˆ با مرامی است! Ùکر Ù…ÛŒ کنم بهتره اینطور برخورد کنیم Ú©Ù‡ اگر طر٠اهل ÙلسÙÙ‡ س، اون رو اهل ÙلسÙÙ‡ بدونیم Ùˆ استناجات بیشتری نکنیم تا وقتی Ú©Ù‡ هم کدوم از موضوعات روشن بشه. قبول دارم Ú©Ù‡ نمیشه تصمیم Ù†Ú¯Ø±ÙØª -یا با ÙØ±Ù‡Ù†Ú¯ واژگان تو، قضاوت نکرد- چون تصمیم گیری مثل یه پله Ù…ÛŒ مونه برای گذر به Ø³Ø·Ø Ùˆ state بعدی.
پله = Ù¾ÙÙ„!
:))
Ø¨ØØ« دارد بامزه می‌شود. من Ú©Ù‡ لذت می‌برم.
ØØ§Ù„ سوال‌ام این است: آیا واقعا می‌توان همان‌قدر استنتاج کرد Ú©Ù‡ لازم است؟
بگذار منظورم را Ø´Ø±Ø Ø¯Ù‡Ù…:
Ú¯ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ “مثلاً همینکه چون Ùلانی اهل ÙلسÙÙ‡ است، آدم Ø¨Ø§ØØ§Ù„ Ùˆ با مرامی است! Ùکر Ù…ÛŒ کنم بهتره اینطور برخورد کنیم Ú©Ù‡ اگر طر٠اهل ÙلسÙÙ‡ س، اون رو اهل ÙلسÙÙ‡ بدونیم Ùˆ استناجات بیشتری نکنیم”.
به نظر روشن می‌آید Ú©Ù‡ اگر شخص‌ای اهل ÙلسÙÙ‡ است، نمی‌توان نتیجه Ú¯Ø±ÙØª (یا به‌تر است این‌کار را نکنیم!) Ú©Ù‡ شخص Ø§Ù‡Ù„Ù ØØ§Ù„‌ای هم هست (البته Ø¨Ø§ØØ§Ù„ با Ø§Ù‡Ù„Ù ØØ§Ù„ ÙØ±Ù‚ دارد گویا!). در این‌جا مرز خیلی مشخص Ùˆ ÙˆØ§Ø¶Ø Ø§Ø³Øª. اما همیشه این‌طوری نیست. مثلا خیلی‌ها از “طر٠شخص کتاب‌خوانی است” نتیجه می‌گیرند Ú©Ù‡ “طر٠شخص بامعلوماتی است”. کس‌ای ممکن است اعتراض کند Ú©Ù‡ چنین قضاوت‌ای صØÛŒØ نیست. اما خیلی‌ها هم قبول می‌کنند. مثلا اگر من به شما بگویم Ú©Ù‡ من Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒØ§ÛŒ سه رمان تمام می‌کنیم، بعید است قبول نداشته باشید Ú©Ù‡ در مورد ادبیات ØµØ§ØØ¨â€ŒÙ†Ø¸Ø±Ù…
اما باز بگذارید سخت‌تر کنم این ماجرای قضاوت Ùˆ مرزها Ùˆ عجله در قضاوت را. اگر کس‌ای بگوید Ú©Ù‡ “Ùلانی قهرمان دوی صد متر جهان است” به Ø§ØØªÙ…ال زیاد باور می‌کنید Ú©Ù‡ “با Ùلانی (همان قهرمان) دی‌روز مسابقه‌ی دو توی کوچه‌مان گذاشتیم Ùˆ او برنده شد”. اما آیا این گزاره دقیقا معادل گزاره‌ی اول است؟ خیر! ما قضاوت کرده‌ایم Ú©Ù‡ وضعیت توصیÙ‌شده در گزاره‌ی اول بسیار شبیه به وضعیت توصیÙ‌شده در گزاره‌ی دوم است Ùˆ در نتیجه ØµØØª یکی را به دیگری تعمیم‌داده‌ایم. اما واقعا چنین کاری می‌توان کرد؟ می‌توان ØØ§Ù„ت‌ای را تصور کرد Ú©Ù‡ شخص تنها روی جنس زمین پیست می‌دود Ùˆ مثلا به دلایل روان‌شناختی ØØ§Ø¶Ø± نیست/جرات ندارد روی Ø¢Ø³ÙØ§Ù„ت بدود.
برگردیم به ماجرای اول: ØªÙØ§ÙˆØª ÙلسÙÙ‡ Ùˆ Ø§Ù‡Ù„Ù ØØ§Ù„ بودن به اندازه‌ی کاÙÛŒ آشکار است Ùˆ تکلی٠نØÙˆÙ‡ ÛŒ قضاوت در آن مشخص است. اما هر Ú†Ù‡ Ú©Ù‡ می‌گذرد قضاوت سخت‌تر می‌شود. در واقع مرز شرایط نزدیک‌تر می‌شود Ùˆ با این‌که هیچ‌وقت یکی نمی‌شود، اما آن‌قدر نزدیک می‌شود Ú©Ù‡ بالاخره هر آدم‌ای یک‌جایی تصمیم‌ می‌گیرد Ú©Ù‡ شروع کند به قضاوت کردن، شروع کند به یکی کردن وضعیت.
این مرز کجا است؟ آیا می‌توان این مرز را مشخص کرد و نشان داد؟
Ùˆ ØØ§Ù„ا بازگردیم به مساله‌ی قضاوت آدم‌ها به طور Ú©Ù„ÛŒ: آیا می‌توان آدم‌ها را از قضاوت‌کردن در بیرون از بستر معناداری‌ی قضاوت نهی کرد وقتی آن بستر معناداری مرز مشخص‌ای ندارد؟
🙂
i’m getting excited, too!
:))
قبول دارم مثالی که زدم زیاد جالب و واجد شرایط نبود.
پرسیدی: آیا واقعا می‌توان همان‌قدر استنتاج کرد که لازم است؟
دقیقاً جواب همینه. با توجه به معنادار نبودن مرز این مضوع، دقیقاً باید همان‌قدر استنتاج کرد Ú©Ù‡ لازم است Ùˆ آسیبی به کسی/چیزی/موقعیتی/Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ نمی زند Ùˆ این «قدر» Ø§ØØªÙ…الاً با سعی Ùˆ خطا بدست Ù…ÛŒ آید، برای هر ÙØ±Ø¯ خاص Ùˆ توسط خود او.
موضوع اینه Ú©Ù‡ بعضی اوقات، ما به همین قضاوت (یا واکنش Ø§ØØ³Ø§Ø³ÛŒ آن-لاین!) Ø§Ú©ØªÙØ§ نمی کنیم. قضاوت را ØÚ©Ù… مطلق به ØØ³Ø§Ø¨ میاریم، درونی اش Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ بر اون اساس تصمیمات دیگه ای Ù…ÛŒ گیریم. (واسه خودمون Ù…ÛŒ بریم Ùˆ Ù…ÛŒ دوزیم Ùˆ Ù…ÛŒ پوشیم Ùˆ …)
در واقع نمی شه اصلاً قضاوت نکرد (هر چند Ú©Ù‡ من خودم در بازه های زمانی خیلی کوتاه تاب آورده ام قضاوت نکردن را) Ùˆ نمیشه دیگران رو نهی کرد اما باید ØØªÙ…اً یادمون بمونه قضاوتمون سندیت چندانی نداره Ùˆ کاملاً آمادگی مواجهه با عکس اون موضوع رو داشته باشیم.
مخلص کلام آنکه؛ قضاوت و تصمیممان آگاهانه باشد.
ذهن انسان، عموماً بعد از یه مدت کوتاه ÙØ±Ø§Ù…وش Ù…ÛŒ کنه چیزی Ú©Ù‡ الان قبول داره، واقعیت بیرونی بوده یا Ø¯Ø±ÛŒØ§ÙØª Ùˆ استنتاج درونی. به همین دلیل توهم Ù…ÛŒ تونه خیلی خطرناک باشه.
یه quote بود Ú©Ù‡ Ù…ÛŒ Ú¯ÙØª:
some people mistake their imaginations for their memories
🙂
قبول نيست! اين دومين Ø¨ØØ« ناتمامي است Ú©Ù‡ در اين ÙŠÚ© Ù‡ÙØªÙ‡â€ŒÙŠ Ø§Ø®ÙŠØ± براي‌ام Ù…Ø·Ø±Ø Ú©Ø±Ø¯Ù‡â€ŒØ§ÙŠ! من به هر ØØ§Ù„ منتظر بقيه‌ي ماجراي Ø¬ÙØªâ€ŒØ´Ø§Ù† هستم! :)) البته جداي از اين‌که برخلا٠کلاغه سولوژن به خانه‌اش رسيد!‌ 🙂
شناخت از آدمها کاش Ùقط Ù…ØØ¯ÙˆØ¯ میشد به همین ØªÙˆØµÛŒÙØ§Øª ساده Ùˆ خطی. اما این مخلوق دوپای سراسر تزویر Ùˆ ریا پیچیده تر از اونه Ú©Ù‡ بشه ØØªÛŒ اونو از بین هزار خط توصی٠شناخت. مثلا این Ú©Ù‡ شخص x در وضعیت مشابه ممکنه Ú†Ù‡ عکس العملی داشته باشه، هیچ ربطی به شخصیت اش Ùˆ طرز Ùکرش Ùˆ این Ú©Ù‡ مثلا Ù‡Ú¯Ù„ رو دوست داره یا نه نداره. چون اولا پدیده ای داریم به اسم ØÙ…اقت Ùˆ اینکه آدم خیلی وقتها کاری رو میکنه Ú©Ù‡ با تمام وجود میدونه غلطه. Ùˆ دیگه اینکه گیریم Ú©Ù‡ طر٠هگلی باشه، اما وقتی پای عمل وسط بیاد گور بابای Ù‡Ú¯Ù„….Ù…Ú¯Ù‡ نه؟
in postet kamelan movafeghe nazarate man bood bravooooooooooo
be harhal ghezavat mishavim