عاشقانه‌های نوشته‌نشده
داستان عاشقانه Ú©Ù… نوشته نشده است، Ùیلم عاشقانه نیز Ú©Ù… ساخته نشده.
اما من هنوز Ùکر می‌کنم به‌ترین عاشقانه‌ی عالم مانده است تا بیاید.
یا دست‌کم دنیا هنوز به عاشقانه‌های هوش‌مندانه‌ی بسیاری اØتیاج دارد: عاشقانه‌هایی Ú©Ù‡ پوسته‌ی ظاهر را بدرند Ùˆ عشق را نشان دهند. نه این‌که کل‌شان این باشند: “چهره درخشید Ùˆ نگاه ببرد Ùˆ دست‌ها در هم گره شدند؛ عاشقان پس از تلاطم سخت روزگار به هم رسیدند Ùˆ خوش‌بخت شدند.”
نه، بیش‌تر! دنیا بیش از این به عاشقانه‌های آرام و عمیق نیاز دارد.
8 thoughts on “عاشقانه‌های نوشته‌نشده”
عاشقانه های آرام، اما همیشه سرکوب Ù…ÛŒ شوند. مظلومانه به تمسخر گرÙته میشوند .Ùهمیده نمی شوند Ùˆ خیلی وقت ها تبدیل به عاشقانه های ناآرام Ù…ÛŒ شوند. اÙسوس…
عاشقانه عمیق و هوشمندانه هنوز برای خیلی ها تعری٠نشده است.
سلام…خوبی….ولی من هنوز با شکسپیر عاشق آروم میشم
خب آقا آستین ها رو بزن بالا Ùˆ بنویسش دیگه 🙂 منتظر Ú†ÛŒ هستین؟!
يك قصه بيش نيست غم عشق و وين عجب، كز هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است . . .
من اما Ùکر Ù…ÛŒ کنم Ú©Ù‡ عاشقانه های آرام Ùˆ عمیق دیگر Ú¯Ùته نمی شوند. این روزها عاشقانه هایی Ú¯Ùته/نوشته Ù…ÛŒ شوند Ú©Ù‡ Ú©Ù… عمق، پر زرق Ùˆ برق Ùˆ بازاری باشند…
به گلناز: هممم …
به شانه بسر: چرا تعری٠نشده است؟
به جواد شکری: بله!‌ همیشه آرامش‌بخش‌هایی هستند. یعنی نه همیشه، اما گاهی. باید پیدای‌شان کرد.
به از زندگی: ای خانم! ما اگر بدانیم جهان صاØب دارد، مگر می‌توانیم صاØب‌اش را خلق کنیم؟
به یاسی: مرØبا! همین است. ماجرا این است Ú©Ù‡ وقتی از آن صØبت می‌کنیم به سخن مکرر نرسیم.
به نگار: چرا؟
چون بیشتر طرÙدار دارند…