سرشیر
داشتم از گالن چهار لیتری شیر سر پر٠تازه بازشده شیر می‌ریختم در یک لیوان پیزوری‌ی Ú©ÙˆÚ†Ú© Ú©Ù‡ شیر سرریز کرد Ùˆ ریخت روی کابینت. یادم اÙتاد آن شیرهای شیشه‌ای گذشته‌های نه چندان دور را Ú©Ù‡ آن اول باید سرشیرشان را ناخنک می‌زدی تا چیزی از بطری بیرون بیاید (نظی٠بودی با قاشق چای‌خوری، نبودی هم Ú©Ù‡ شیوه معلوم است) Ùˆ بعد به نظرم آمد این تکنولوژی‌ی دست-Ùˆ-گیر هموژنیزه‌کردن همه چیز (از جمله آب پرتقال، برنزه‌گی‌ی مصنوعی Ùˆ نظرهای مردم در Ùرآیند رای‌گیری‌ی دموکراتیک) خیلی وقت است نعمت دست‌یازی به سرشیر خامه‌ای (Ùˆ تنوع نظرها!) را از من گرÙته است.
Øتی این روزها دیگر مطمئن نیستم شیری Ú©Ù‡ می‌خورم از گاوی واقعی با چهارپای تمام است یا از اندام‌ای پـسـتان Ø´Ú©Ù„ Ú©Ù‡ از یک طر٠لاکتوز Ùˆ دو درصد چربی (یا یک درصد – اگر مشتری رژیم داشته باشد) Ùˆ پنج شش تا چیز دیگر دریاÙت می‌کند Ùˆ آن طرÙ‌اش هم شیر دوشیده می‌شود. دنیای لامروت مدرن!
19 thoughts on “سرشیر”
شما Ú©Ù‡ تو بلاد خارجه ای اما اینجا یه Ù¾Ùکایی هست Ú©Ù‡ وقتی Ù…ÛŒ خوری تا یه Ù‡Ùته نوک انگشتات نارنجیه! از اون ور یه تخم مرغایی هست Ú©Ù‡ زرده Ø´ رنگ پرتقاله! یه بابایی Ù…ÛŒ Ú¯Ùت -راست Ùˆ دروغش پای خودش!- به مرغا از اون Ù¾ÙÚ© Ù¾Ùر-رنگا میدن Ú©Ù‡ از اون تخم Ù¾Ùر-رنگا بذارن!
لامروت…
سولو، من اون شيرها رو ÙŠÚ© جور ديگه باز مي‌کردم. انگشت شست‌ام را مي‌گذاشتم روش وسط اش به سمت پايين له مي‌شه Ùˆ کناره‌هايش ور مي‌آمد Ùˆ راØت باز مي‌شد. اگر کامل خورده نمي‌شد همان درپوش آليمينيومي را دوباره صا٠مي‌کردم مي‌گذاشتم سر جاش… اين را Ú¯Ùتم در تاريخ ثبت شود. (:
به RahiL: راست‌اش نمی‌دانم آیا این‌جا هم از آن Ù¾Ùک‌ها هست یا نه اما این‌جا یک ماست‌هایی هست Ú©Ù‡ مزه‌ی هلو می‌دهد. Øالا نمی‌دانم دقیقا Ú†Ù‡ کس‌ای این وسط هلو می‌خورد!
به روزبه: با لاکردار چطوری؟!
به رامین: نه! من هم درشان را همان‌طور Ú©Ù‡ Ú¯Ùتی باز می‌کردم. ماجرای سرشیرش است (سرشیر همان است Ú©Ù‡ قیاÙه‌اش Ú©Ù…ÛŒ به خامه می‌زند!) Ú©Ù‡ پس از بازکردن در آلمینیومی، باید از آن عبور می‌کردی.
ای آقا در اون مملکت Ú©Ùر Ú©Ù‡ شما زندگی میکنید Øتی آب هم مصنوعی Ùˆ استØاله شده است. اونجا Øتی آسمونش هم جای Ø´Ú© داره Ú†Ù‡ برسه به شیر Ùˆ سرشیر.
اما اینجا هم دیگه اوضاع مثل قدیما نیست. دیگه هیچ شیری سرشیر نداره. دیگه شیرها شیشه ای نیستند. ای دل غاÙÙ„ کجایی Ú©Ù‡ ببینی قرن Ú©ÙˆÙتی بیست Ùˆ یکم Ú†Ù‡ به سر ما آورده؟
من نسبت به طعم خیلی خیلی Øساسم. باور Ú©Ù† شیرهای اینجا یه طعمی غیر از شیر میده. اØساس می‌کنم چربی Ú©Ù‡ در شیر هست بو Ùˆ طعم عجیبی داره.
اینجا به دلم نمیاد شیر بخورم، Ùقط شیرشکلات می‌خورم.
:))
negaran nabash
hanuz in ghadr pishrafte nashodim ke un gavaye chardast o pa jashun ro be chize dige bedan!
یاد استاد ÙلسÙه‌مون به خیر:
نبیره‌ی‌‌ سولوژن (در دوران ثمره‌دهی Ø·Ø±Ø Ø¬Ø§ÛŒÚ¯Ø²ÛŒÙ†ÛŒ «غذا» با «کاندوم» در گونه‌ی «برای همه»دار شعارهای دولتی):
امروز Ù…Øض امتØان رÙتم یکی از اون شیرهای مایع خریدم Ú©Ù‡ می‌گن از خود پستانداران شاخدار آرتیوداکتیلای خانواده‌ی بویدا تهیه شده. Øقیقتش بوگندوتر Ùˆ چرب‌تر از اون چیزی بود Ú©Ù‡ بتونم تا ته سرش بکشم Ùˆ باید اعترا٠کنم هر وقت بدن پرمو Ùˆ کثی٠Øیوون رو تجسم می‌کردم Ú©Ù‡ این مایع داره ازش خارج می‌شه، مشکل بلعم دو چندان می‌شد. راستش راجع به میزان صØت تبلیغات گروه‌های «بازگشت به طبیعت» Ùˆ این‌ها نمی‌تونم نظر بدم ولی شخصاً اون قرص‌های تروتمیز سÙید رو Ú©Ù‡ هم ارزون‌ترن Ùˆ هم خوش‌طعم‌تر، ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù….
به امضا: بله قربان!‌ این‌جا وضعیت‌اش بدÙرم استØاله‌ای است! آب گرم‌اش Ú©Ù‡ مزه‌ی Ú¯Ú† می‌دهد هیچ، آب Ùˆ هوای‌اش را Ù†Ú¯Ùˆ Ú©Ù‡ مردم را دیوانه کرده. امروز هوا یک درجه بالای صÙر بود، طر٠در Y! Messengerاش بهار را تهنیت می‌گÙت.
به Øسین: چند درصد چربی مصر٠می‌کنی؟ درصدش را Ú©Ù… کن، شاید خوب باشد. من هم با Û³ درصد مشکل دارم. یک یا دو را ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù… Ùˆ از صÙر هم بدم می‌آید. البته یک گزینه‌ی دیگر هم این است Ú©Ù‡ بگویی گاوش را دوباره اینستال کنند.
به sun: اوخ جون! خیال‌ام راØت شد. (:
به گیوتین: ماجرای این استاد ÙلسÙÙ‡ چیست؟ اما Øالا Ú©Ù‡ از آینده داستان Ú¯Ùتی، من هم یک داستان از گذشته می‌گویم. البته داستان‌ام واقعی خواهد بود: یک بار رÙتم شیر یک درصد (به جای مثلا دو درصد) بگیرم Ú©Ù‡ مثلا در چربی‌ی وارده صرÙه‌جویی کرده باشم، Ùروشنده‌ی هندی‌ی مغازه -Ú©Ù‡ با هم مثلا دوست شده بودیم- نگاه تاسÙ‌خیزی(!)‌ به‌ام انداخت Ùˆ Ú¯Ùت من (یعنی او)‌ وقتی در زادگاه‌ام بودم روزها خودم می‌رÙتم از پستان گاو مورد نظر شیر غلیظ Ùˆ پرچربی می‌خوردم خوردنی! “-بله!”
دوست عزیز، Ù…Ú¯Ù‡ گاوهاش رو Microsoft طراØÛŒ کرده Ú©Ù‡ دوباره installØ´ کنن؟ یکم configuration fileها رو انگولک میکنی، Ùوق Ùوقش اگه درست نشد گاو رو دوباره از sourceØ´ compile میکنی!
Ù‡ÛŒ… Ù‡ÛŒ… Ù‡ÛŒ…. دقيقن پستان صر٠نيستند، ولی گاوهای Ùعلی Ùرق چندانی هم با آن Ú†Ù‡ وص٠کردی ندارند، دارند؟ اØتمالن بتوان گاوهای Øاضر را اين چنين تعري٠کرد Ú©Ù‡ پستانâ€Ø§ÛŒ است Ú©Ù‡ اجزای زائدی به آن متصل است.
Øتی پستانâ€Ù‡Ø§ÛŒ گاونمايی وجود دارند Ú©Ù‡ آن اندام زائد، توان تØمل وزن Ú©Ù„ مجموعه را نداشتهâ€Ø§Ù†Ø¯.
(با اين وضعيت پرورش اين جانورها، نمیâ€Ø¯Ø§Ù†Ù… Ùرقâ€Ø´Ø§Ù† با گياه چيست Ú©Ù‡ گياهâ€Ø®ÙˆØ§Ø± وجود دارد؟!)
هوم راست Ù…ÛŒ Ú¯ÛŒ! اینجا Ú©Ù‡ مد شده یک سری میوه Ùˆ تخم مرغ Ùˆ … رو با اسم “بیو” Ù…ÛŒÙروشند (البته با 3-4 برابر قیمت مواد غیر بیو!!) یعنی مثلا مرغ بزرگوار مواد شیمیایی نخورده یا درخته Ùقط کود طبیعی !! داشته! اییی یاد شیرهای سرشیر دار به خیر! زمان جنگ باید ØµØ¨Ø Ø³Ø§Ø¹Øª 6 تو ص٠می موندیم تا 2 تا شیر سهمیه رو از بقال Ù…ØÙ„ بگیریم!
من Øتي يادم نمي‌آيد Ú©Ù‡ از آن سرشير خوش‌ام مي‌آمد يا نه! :))
والله Ú†Ù‡ نقلي؟ Ú†Ù‡ سخني؟ Ú†Ù‡ چيزي بهتر از اين بمب اتمي كوچولو نژاد تازه به دوران رسيده كه يك ملت را Ùيلم خودش كرده Ùˆ از هيچكس صدا هم در نمي‌آيد؟
سروصداي بي‌وقÙÙ‡ ÙŠ اين هيجانزده براي يك عمر كاÙÙŠ Ú¯Ùتن Ùˆ شنيدن است… اين بابا سرشير يك ملت سلطانزده‌است…اين رÙت Ù†Ùر بعدي توي ص٠است بهتر Ùˆ پرمايه‌تر از اين…
راستي من سه گام براي Ø´Ùاي اين بيماري پيشنهاد مي‌كنم كه گام چهارمش را مردم خواهند برداشت…Ùقط دوران نقاهت كمي صبوري ميخواهد…آنوقت شايد بازهم توانستي سرشير بخوري عزيز جان، همشهري!
گام اول اين است:
http://sinahoda.blogspot.com/2007/01/blog-post_17.html
من Ú©Ù‡ خیلی از شیر هموژینزه خوش‌ام می‌آد. سرشیر یکی از بدترین چیزهایی بود Ú©Ù‡ هیچ‌وقت نتونستم بخورم. ولی این ماجرا را Ú¯Ùتید یاد یک چیزی اÙتادم. یک آشنای بسیار دروغ‌گو داشتیم Ú©Ù‡ مدعی بود دیگر شیر در مغازه‌ها عرضه نمی‌شه Ùˆ دولت می‌خواد گاو را مستقیم بÙرسته تو خیابون دم در خونه‌ی مردم تا همون‌جا دم در دوشیده بشه. البته داستان مال زمان جنگه.
دنیای لامروت مدرن
makes me thin of
Brave New World
سلام
اگر برای این سیستم تبلیغ کنی خیر دنیا و آخرت رو می‌بری جوون.
http://kojaa.blogspot.com/2007/01/tor.html
چند وقت پیش برای کاری رÙته بودم منیریه. در یک بقالی از این شیر کاکائو شیشه ای ها پیدا کردم. از همونهایی Ú©Ù‡ شکلشون عین همون شیشه شیر سرشیردارها بود ولی کوچیک تر.
اون موقع Ú©Ù‡ مدرسه Ù…ÛŒ رÙتیم توی جنوب Øتی شیر پاستوریزه هم نبود.باید عصر ها شیر گرم Ùˆ تازه را قبل از ساعت پنج یا شش Ù…ÛŒ خریدی Ú©Ù‡ تمام نشه Ùˆ Ù…ÛŒ جوشوندی Ùˆ Ù…ÛŒ نوشیدی همیشه به مادرم Ù…ÛŒ Ú¯Ùتم این بوی گاو Ù…ÛŒ ده. خلاصه Øالا Ú©Ù‡ این جا صد مدل شیر جور وا جور هست دلم هوای همون شیر های بوی گاویی را کرده Ú©Ù‡ Øتی جوشیده Ùˆ دوباره گرم شده اش هم سرشیر داشت.Ùˆ گر نه شیر سویا Ùˆ توت Ùرنگی ….. Ú©Ù‡ شیر نمی شه.