Browsed by
Author: SoloGen

الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم

الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم

آیا جلادان می‌دانند که چنان تیشه‌ای به ریشه‌ی خود می‌زند که به زودی یزید از ایشان خوش‌نام‌تر خواهد شد؟ ظلمْ رعب و وحشت می‌آفریند، مردم را نیز چند گاه‌ای فرمان‌بردار می‌کند، اما در نهایت برای ظالم توشه‌ای نخواهد داشت جز رعشه‌ی ستون‌های مُلک‌اش. به خودتان بیایید!

آداب گفتار

آداب گفتار

نوشتن از «آداب گفتار» البته جسارت‌ای می‌طلبد که در مجانین یافت می‌شود و عالمان و سفیهان و من. جسارت از آنروست که گفتار بر یک وجه نیست و آداب ندارد؛ و اگر هم داشته باشد، سخن از همه‌ی وجوه‌اش نیاز به بینش‌ای دارد که هم‌چنان بر من نگوییم ناموجود اما دست‌کم به کمال نیست. اما اینک حس‌اش آمده که از آداب گفتار بنویسم و چه چیزی مهم‌تر از ارضای حس نوشتن درباره‌ی آن‌چه نوشته تغییر نمی‌دهد و تجربه می‌طلبد؟ [پاسخ: هچ!] کلام کوتاه کنم و حوصله‌ی شما را کم‌تر سر ببرم. این شما و این آداب گفتار به روایت سولوژن کبیر:

Û±) هم‌واره حق سخن‌گویی دیگران را به خود گوش‌زد کنید – Ú†Ù‡ آن‌هنگام Ú©Ù‡ می‌گویید Ùˆ Ú†Ù‡ آن‌گاه Ú©Ù‡ می‌شنوید.

۲) بیش از سهم‌تان سخن نگویید. اگر گفتار بین دو نفر است، هر کدام کم و بیش باید نیمی از زمان را چانه زنید؛ اگر چهار نفرید، یک چارک؛ و اگر «اِن» نفرید، یک اِنک! باور کنید اگر کس‌ای می‌خواست بشنود و نگوید، می‌رفت کتاب گویا می‌خرید و می‌شنید، یا دست‌کم سر کلاس درس می‌نشست و چرت می‌زد و می‌گذاشت معلم برای خود حرف بزند. به تجربه بر من ثابت گشته که آنان‌ای که معلم‌اند یا سابقه‌ی معلمی دارند تمایل بیش‌تری به بالای منبر-رفتن و سخن کش‌دادن و مالش کلمه و سایش مغز دیگران دارند. جان عمه‌تان بس کنید!

۳) دو کارِ ناپسند در جهان مفت است: فک‌زدن و کی‌برد ساییدن! ایجاز را به خاطر بسپار، مخاطب مردنی است!

۴) میان گفتارتان خمیازه نکشید. اگر سخن‌تان چنین برای‌تان کسالت‌آور است، چه انتظاری از شنونده‌ی بی‌چاره دارید؟

۵) چُس خواستید بدهید، اما آروغ نزنید! صدای اضافه تمرکز شنونده را به هم می‌زند.

۶) گنده‌گوزی نکنید. دنیا پر از گنده‌گوز است.

۷) جهالت حق مخاطب است، اما حقارت حق او نیست. به هنگام سخن‌رانی به خاطر داشته باشد که مخاطب‌تان ممکن است راجع به موضوع سخنرانی جاهل باشد، اما شما نباید با دیده‌ی تحقیر بر او بنگرید. به احتمال زیاد، مخاطب چیزهایی می‌داند که شما نمی‌دانید.

۸) مخاطب خود را خنگ و کم‌هوش فرض نکنید. احتمال این‌که مخاطب سخنرانی‌تان راجع به موضوع شما چندان نداند زیاد است، اما احتمال این‌که چندین نفر از جمع به اندازه‌ی شما و بلکه هوش‌مندتر و تند و زیرک‌تر باشند کم نیست.

۹) به هنگام گفت‌وگو به میان حرف طرف مقابل‌تان نپرید. مطمئن شوید که او سخن‌اش را تمام کرده است و بعد شروع به صحبت کنید. وسط جمله پریدن ممکن است در ابتدا نشان از تندذهنی‌ی شما باشد، اما به تدریج حال مخاطب را به هم می‌زند.

۱۰) با هیجان صحبت کنید، اما آن‌قدر هم هیجان‌زده نشوید که چون «دفی داک» به روی مخاطب‌تان تف کنید.

۱۱) به هنگام سخنرانی برای جمع، در یک جا -مخصوصا پشت کامپیوترتان- نایستید. گه‌گاه جابه‌جا شوید. اما بیش از حد چنین نکنید که مخاطب برای دیدن و شنیدن آمده است و نه ورزش گردن.

۱۲) اگر گفت‌وگو به چرخه افتاد، بحث را عوض کنید یا سخن را پایان دهید. اگر شما چیزی گفتید، طرف مقابل چیزی علیه حرف‌تان گفت، شما دوباره حرف اول را تکرار کردید، طرف مقابل هم گفته‌اش را عینا تکرار کرد و دوباره شما از ابتدا حرف‌تان را بی کم و کاست زدید، بدانید و آگاه باشید که از این چرخه خارج نخواهید شد مگر به دعوا و دل‌خوری و یا با تلاش‌ای آگاهانه. تلاش آگاهانه، خروج بی‌خون‌ریزی از چرخه است. دیگران در حال حاضر خشم‌گین‌اند و مشغول خون‌ریزی؛ شما دیگر وارد گود نشوید.

۱۳) سه نوع گفت‌وگو بی‌فایده است: طرف‌داری از تیم ورزشی، بحث بین مذهبیون و غیرمذهبیون؛ و سیاست ایران. تاکنون هیچ استقلالی‌ای پس از گفت‌وگوی مستدل پرسپولیسی نشده است؛ هیچ آتئیست‌ای پس از بحثْ دین‌دار نشده؛ و هیچ بحث سیاسی‌ای درباره‌ی ایران وضع سیاسی‌ی آن سرزمین را به‌تر نکرده.

۱۴) دو نوع گفت‌وگو پرفایده است: بحث با استاد راه‌نما و غزل‌گویی. هیچ دانش‌جویی بدون هم‌آهنگی با استاد راه‌نمای‌اش فارغ‌التحصیل نمی‌شود و هیچ معاشقه‌ای بی گفت‌وگو آغاز نخواهد شد.

خب! به حق چهارده معصوم همین‌جا گفتار را تمام می‌کنم.

غلط‌نویسی هنر نیست!

غلط‌نویسی هنر نیست!

* دوست‌ای فیس‌بوکی دارم که هر وقت «status»ای می‌گذارد با خیال راحت می‌توانم شرط ببندم که نوشته‌اش غلط املایی یا دستوری‌ای دارد. این دوست‌ ایرانی‌مان البته معمولا به زبان پارسی نمی‌نویسد، اما غلط غلط است چه انگلیسی باشد چه پارسی و چه اسپرانتو! به ویژه‌ این‌که تازه‌کار هم نباشی و دست‌کم چند سال باشد که روزمره از آن زبان استفاده کرده باشی.

راست‌اش را بگویم خجالت می‌کشم بگویم Ú©Ù‡ ای دوست عزیز، فلان کلمه‌ات را اشتباه نوشتی – مخصوصا Ú©Ù‡ آن عزیز، Ú©Ù‡ به او ارادت دارم، دوست نزدیک‌ام هم نیست. اما اگر این‌جا را می‌خوانی، لطف Ú©Ù† Ùˆ پیش از انتشار نوشته‌ها از یک غلط‌گیر استفاده Ú©Ù†. نوشته‌ات زیباتر می‌شود.

* ای کسان‌ای که از فرهنگ والای ایرانی سخن می‌گویید! ای آن‌هایی که شکوه ایران‌زمین برای‌تان از نان شب واجب‌تر است! ای آریایی‌های ۲۵۰۰ ساله! ای پاس‌داران بیدار خلیج همیشه پارس! ای امضاکنندگان تومارهای رنگارنگ! ای سیاست‌مداران منتقد دولت و حکومت! ای عالمان فرهنگی، ای ناقدان اجتماعی، ای منورالفکرها، ای بزرگ‌مردان! جان مادرتان penglish ra bikhial shavid!

سال ۱۳۹۰

سال ۱۳۹۰

دوستان عزیزم،
خوانندگان دوست‌داشتنی،
عزیزان خواننده،

نوروزتان شاد، سال پیش روی‌تان سلامت، روزگارتان خوش؛ و درد و رنج و نگرانی از شما بدور.

زلزله نیپون

زلزله نیپون

الف) زلزله‌ی ژاپن مهیب بود. دیدن تصاویر سونامی، تجربه‌ای سورآل و دهشت‌بار است. چنین کم‌خسارت‌بودگی‌ی زلزله بر ژاپن -با وجود عظمت زلزله- ستایش‌شدنی است. و خواب غفلت ایرانیان و چشم‌پوشی‌ی دولت‌مردان بر زلزله‌ی مهیب تهران نکوهیدنی است.

ب) سندای زلزله‌زده را دوست می‌دارم. دلیل دوست‌داشتن‌ام چند چیز است. یک این‌که در اولین تجربه‌ی سفرم در بزرگ‌سالی به این شهر رفتم و چند روز آن‌جا بودم. دیگر این‌که اولین کنفرانس درست و درمان زندگی‌ام در آن شهر بود (کنفرانس  IROS در سال ۲۰۰۴). دیگر این‌که خود شهر نیز دوست داشتنی است: هم طبیعت به غایت زیبایی دارد و هم شهریت‌اش سرگرم‌کننده است. یکی از صحنه‌هایی که اینک یادم می‌آید این است که در خیابان‌ِ سبزِ شیب‌داری به سوی معبدی پیاده می‌رفتم و سخنرانی‌ام را از حفظ برای خود مرو می‌کردم و مروور می‌کردم و مرور می‌کردم. امیدوارم زلزله آسیب چندان‌ای به آن شهر زیبا نزده باشد.

بی‌نیازی در گفتار

بی‌نیازی در گفتار

پرسش این نیست که چه می‌توان گفت؛ پرسش آن است که چگونه چه می‌توان گفت. و توانایی این نیست که به رخدادی منجر بشود که آن است که تصورش به وجود ختم شود ولی تو حتی از اندیشه به آن نیز پرهیخته باشی. پس پرسش از چه‌ای‌ی گفتار نیست بلکه حذر از تصور چگونه‌گی‌ی گفتاری است که خودخواسته به تصور نیامده باشد.

نام تو

نام تو

می‌پرسیم، می‌پرسیم، می‌پرسیم،
تا نام تو را بدانیم.
و روزی می‌آید که نام تو زمزه‌ی باد و آب و آفتاب می‌شود.
و ما نشنیده، هم‌چنان نام تو را تا خاک می‌پرسیم.

مبارک رفت!

و سوال این است: چه به جای‌اش خواهد آمد؟ چند سال بعد مصری‌ها چگونه انقلاب‌ای را «صادر» خواهند کند؟

علمی-تخیلی‌های بین‌کهکشانی

علمی-تخیلی‌های بین‌کهکشانی

بعد از مدت‌ها غور Ùˆ تفکر -Ú©Ù‡ نشانه‌اش چند هفته سکوت ضدخاطرات بوده است- این سوال مهم برای‌ام مطرح شد: آیا تا به حال هیچ داستان علمی-تخیلی‌ای خوانده‌ام Ú©Ù‡ نه راجع به کهکشان راه‌شیری Ú©Ù‡ درباره‌ی زندگی، احوال Ùˆ امور روزمره Ùˆ غیره روزمره‌ی موجودات کهکشان‌های دیگر (مثلا آندرومدا/Andromeda) Ùˆ ارتباطشان با دیگر کهکشان‌ها باشد؟ سری‌ی Foundation از ایزاک آسیموف Ú©Ù‡ این‌طوری نیست. Hitchhiker’s Guide to Galaxy همتا جایی Ú©Ù‡ خوانده‌ام- درباره‌ی کهکشان خودمان است. داستان‌های سولاریس Ùˆ سفرهای یون‌تیخی (از استانیسلاو لم) هم Ú©Ù‡ در دوردست نمی‌گذرد. مجموعه‌ی راما از آرتور سی. کلارک هم Ú©Ù‡ به هم‌چنین. عجیب نیست؟

ناگهان به کشف و شهودی جذاب، دوست‌داشتنی و هول‌ناک نایل شدم: هم‌اینک موجودی در یکی از منظومه‌های خورشیدی‌ی کهکشهان آندرومدا پشت کامپیوترش نشسته است و در چیزی که ما به اسم وبلاگ می‌شناسیم از این سخن می‌گوید که هم‌اینک موجودی در یکی از منظومه‌های خورشیدی‌ی کهکشان راه‌شیری پشت کامپیوترش نشسته است و در چیزی که شبیه به چیزی است که ما وبلاگ می‌شناسیم از همو سخن می‌گوید!

«آهای! سلام!»

توضیح تکمیلی: اسم این موجود E.G. the Extra-Galactic است.

روی ماه‌ات گرفته بود

روی ماه‌ات گرفته بود

این هم نتیجه‌ی ماه‌گرفته‌گی‌ی چند شب پیش. عکس‌ها را با دوربین به دست‌گرفته ثبت کرده‌ام و در نتیجه کیفیت‌اش آن‌چنان خوب نیست. هیچ پردازش تصویری‌ای هم (از جمله deblurring) جز تغییر فریم و اندازه نشده است. تصور اول در زمان گرفتِ کامل است و تصور دوم هم پس از گرفتِ کامل. در تصویر اول یک سیاره (یا شاید هم ستاره) در سوی چپ تصویر می‌بینید. ایده‌آل برای فرآیند deconvolution!

Lunar Eclipse - Totality (2010 December)
Lunar Eclipse - Totality - 2010 December
Lunar Eclipse - After (2010 December 22)
Lunar Eclipse - After - 2010 December 22
ماه‌گرفته‌گی:‌ امشب

ماه‌گرفته‌گی:‌ امشب

امشب (بامداد بیست و یک دسامبر ۲۰۱۰) ماه‌گرفته‌گی خواهیم داشت و عجب ماه‌گرفته‌گی‌ای که هم‌راه است با شب یلدا و انقلاب زمستانی. این ماه‌گرفته‌گی در امریکای شمالی/جنوبی، اروپای شمالی و غربی و بخش‌هایی از آسیا (ژاپن و کره) قابل مشاهده است. متاسفانه ماه‌گرفته‌گی در ایران مشاهده نخواهد شد.

ساعت آغاز این پدیده ۱:۱۵ بامداد (ساحل شرقی‌ی قاره‌ی امریکا)/۱۰:۱۵ شب (ساحل غربی قاره‌ی امریکا)/۶:۱۵ (زمان جهانی) است اما در آن زمان چندان قابل توجه نخواهد بود. ماه‌گرفته‌گی‌ی کامل در ساعت ۲:۴۱ بامداد (ساحل شرقی)/۱۱:۴۱ (ساحل غربی)/۷:۴۱ (زمان جهانی) آغاز می‌شود و ۷۲ دقیقه هم به‌طول خواهد کشید.

حدیث روز: در مذمت وبلاگ‌نویسان کاهل

حدیث روز: در مذمت وبلاگ‌نویسان کاهل

«اگر وبلاگ نمی‌نویسید، دست‌کم توییتر باشید!» -ابوالبلاگر حسین بن درخشنده در صحرای درکه