Browsed by
Category: آوا و نوا

ABBA – Gimme Gimme Gimme

ABBA – Gimme Gimme Gimme

آبا را دوست دارم چون موسیقی‌ی بچه‌گی‌ام بوده است. چون دخترخاله‌ام با آن می‌رقصید و لابد من هیجان‌زده می‌شده‌ام و می‌رقصیده‌ام! آبا، مدونا، مایکل جکسون و دو سه گروه دیگر، موسیقی‌ی بچه‌گی‌ی من و جوانی‌ی پدر و مادرم هستند. درود بر موسیقی‌ی دهه‌ی هفتاد و هشتاد!

Half past twelve
And I’m watching the late show in my flat all alone
How I hate to spend the evening on my own
Autumn winds
Blowing outside my window as I look around the room
And it makes me so depressed to see the gloom
There’s not a soul out there
No one to hear my
prayer

Gimme gimme gimme a man after midnight
Won’t somebody help me chase the shadows away
Gimme gimme gimme a man after midnight
Take me through the darkness to the break of the day

Movie stars
Find the end of the rainbow, with a fortune to win
It’s so different from the world I’m living in
Tired of T.V.
I open the window and I gaze into the night
But there’s nothing there to see, no one in sight
There’s not a soul out there
No one to hear
my prayer

Gimme gimme gimme a man after midnight
Won’t somebody help me chase the shadows away
Gimme gimme gimme a man after midnight
Take me through the
darkness to the break of the day

Gimme gimme gimme a man after midnight…

There’s not a soul out
there
No one to hear my prayer

Gimme gimme gimme a man after midnight
Won’t somebody help me chase the
shadows away
Gimme gimme gimme a man after midnight
Take me through the darkness to the break of the day

ABBA, Gimme Gimme Gimme, 1979
Download (MP3 – 4.4MB)

Welcome to the Black Parade

Welcome to the Black Parade

از هر چیز جدیدی خوش‌ام نمی‌آید، یکی از آن چیزها هم گروه موسیقی‌ی تازه‌تاسیس است. هنوز Ú©Ù‡ هنوز است اعتقاد دارم گروه‌هایی چون پینک فلوید یا متالیکا بر گروه‌های متنوع راک یا متال فعلی برتری‌ی غیرقابل انکار دارند. شاید Ú©Ù…ÛŒ کهنه‌پسند باشم، Ùˆ یا شاید ماجرا همان‌ای باشد Ú©Ù‡ پیش‌تر در “غوغای یادها Ùˆ سکوت حرف‌ها” درباره‌اش نوشته بودم: سرِ گذشته.
با این وجود پیش می‌آید گاهی از موسیقی‌ای خوش‌ام بیاید و نوای‌اش مدتی در گوش‌ام بنوازد. یکی از این موارد که این اواخر پیش‌آمده همین آهنگ Welcome to the Black Parade از گروه My Chemical Romance است. از همه چیز آهنگ خوش‌ام نمی‌آید. اما صدای خواننده‌اش (Gerard Way) را دوست دارم. خشِ آوای‌اش -به نظرم- مناسب یک خواننده‌ی راک یا متال است (برخلاف نود درصد خواننده‌های هم‌سنخ). کلیپ‌شان نیز به نظرم قشنگ و دیدنی است (با این‌که اولین باری که دیدم‌اش ترجیح دادم کانال را عوض کنم). البته از این‌که یک عبارت‌ای را در طول آهنگ بارها و بارها تکرار می‌کنند خوش‌ام نمی‌آید. به نظرم چنان چیزی به درد موسیقی‌ی پاپ یا موسیقی‌ی رقص -که نیاز به چندین ریتم در مقیاس‌های زمانی‌ی مختلف دارد- می‌خورد و نه موسیقی‌ی راک (گرچه قبول دارم موضوع سلیقه‌ای است). متن‌ای نیز که می‌خوانند به نظرم بدک نیست. البته باید زمان بگذرد تا ببینم آیا می‌توانم بیش‌تر با آن ارتباط برقرار کنم یا خیر. فعلا خودم را در موقعیت هم‌سان با موضوعِ متن نمی‌توانم قرار دهم.

متن آهنگ را در زیر می‌گذارم، لینک به آهنگ‌اش را نیز پس از آن و کلیپ‌اش را نیز در آخر (اگر به‌ام بگویید که آیا می‌توانید کلیپ‌اش را درست ببینید یا نه ممنون می‌شود). اگر توانستید، کلیپ را ببینید.

Read More Read More

غوغای یادها و سکوت حرف‌ها

غوغای یادها و سکوت حرف‌ها

می‌بینی‌اش، آشنا می‌شوید: آن طرف اتاق نشسته، آن طرف میز نهارخوری، پشت فلان نیمکت و یا حتی در اتاق انتهای راه‌روی ساختمان. هم‌دیگر را می‌بینید، سلام و علیک می‌کنید، شاید اندکی راجع به آب و هوا هم صحبت کنید یا چیزهایی از این دست. آشنایی اما معادل حسِ نزدیکی نیست. هنوز هیچ حس‌ای به او نداری.
می‌شنوی‌اش، آشنا می‌شوی: صدای‌اش از بلندگوها پخش می‌شود، تصویرش بر پرده‌ی سینما نقش می‌بندد، یا اصلا رنگ‌های‌اش بر بوم بازی می‌کنند، Ùˆ یا کلمات‌اش بر کاغذ می‌رقصند. آشنایی اما معادل حسِ نزدیکی نیست – باز هم!

زمان می‌گذرد. گویا نورون‌های مغزت نیاز دارند تا موقعیت تازه‌ی تو را به ثبت برسانند. به آن می‌گویند consolidation Ùˆ در خواب به‌تر رخ می‌دهد (می‌گویند روزی هشت ساعت نیاز به خواب داریم؛ کلاس فردا صبحِ من هفت ساعت Ùˆ چهل دقیقه‌ی دیگر شروع می‌شود). اما اسم‌اش مهم نیست. مکانیزم‌اش هم اینک برای ما اهمیت‌ای ندارد. تو نیاز داری یک‌بار ببینی‌اش، مدت‌ها نبینی (یا یک‌بار بشنوی‌اش، Ùˆ مدت‌ها نشنوی)ØŒ Ùˆ بار دیگر -شاید- هم‌ذات‌پنداری، علاقه – شاید.

دوستان‌ات را این‌گونه پیدا کرده‌ای، آهنگ‌هایی را Ú©Ù‡ به آن عشق می‌ورزی نیز به‌هم‌چنین (اگر کس‌ای بگوید همان دفعه‌ی اول‌ای Ú©Ù‡ هتل کالیفرنیا را شنید، عاشق‌اش شد دروغ‌گو است. همان‌طور Ú©Ù‡ کس‌ای بگوید اولین باری Ú©Ù‡ آهنگ‌ای با سبک متال(+) شنید از آن خوش‌اش آمد). ریاضی هم همین‌گونه است به گمان‌ام:‌ تا وقتی خودت شروع Ù†Ú©Ù†ÛŒ به اثبات چیزی بعید است حسِ سرخوشی‌ای به ریاضی‌ورزی داشته باشی (Ùˆ چقدر مدرسه‌ی ما در سرکوب عمومی‌ی این سرخوشی موفق عمل می‌کرد). دختر مورد علاقه‌ات نیز همین‌گونه است. من ناباور به عشق در نگاه اول نیستم، اما نه هر توصیف‌ای از آن، بلکه این روایت: می‌بینی، خداحافظی می‌کنی، Ùˆ عاشق می‌شوی. این‌که ببینی Ùˆ اولین‌بار باشد Ú©Ù‡ دیده باشی Ùˆ قلب‌ات عجیب بتپد ولی هنوز از او دور نشده باشی، می‌تواند نشان از شهوتِ تن باشد اما نه عشق (اینک، عشق چیست؟). هم‌سرت را نیز همین‌گونه می‌یابی. در نشستِ اول خوانش اولِ کتاب‌ای نیز رگِ گردن‌ات برای‌اش بیرون نمی‌زند Ú©Ù‡ مثلا بگویی “غلط می‌کند فلانی Ú©Ù‡ می‌گوید بوف کور به‌ترین رمان دنیا نیست!”.

خودکارش خوب نمی‌نویسد. خودکارش را با خودکار او عوض می‌کند. او هم خودکار را به من می‌دهد Ùˆ خودکار مرا می‌گیرد. خودکار اما خوب می‌نویسد Ùˆ من با او اسم‌اش را روی دفترچه‌ی یادداشت‌ام می‌نویسم – Ú©Ù‡ من دیده‌ام‌اش Ùˆ در فلان ساعت Ùˆ فلان روز در دو صندلی کنارترش نشسته بودم (طوری Ú©Ù‡ بتوان با واسطه‌ای تبادل خودکار کرد). ازش به نظرم خوش‌ام می‌آید. معلوم است، نه؟!

یکی از کارهای احمقانه‌ای که می‌توان انجام داد زیاد حرف‌زدن است، آن هم زمان‌ای که سکوت کمِ کم سودمند است.
و البته یکی از کارهای احمقانه‌ای که می‌توان انجام داد سکوت است در زمان‌ای که دنیا منتظر است تو سخن بگویی.
بیش‌تر وقت‌ها مشخص است کدام یک برگزیدنی است – اما متاسفانه نه همیشه!
Ùˆ البته یکی دیگر از کارهای احمقانه‌ی انجام‌پذیر(!) این است Ú©Ù‡ بخواهی کس‌ای را Ú©Ù‡ سکوت‌کرده به سخن‌گویی واداری – به خصوص وقت‌ای Ú©Ù‡ پس از مدت‌ها سخن‌گفتنِ جمعی Ùˆ یا سکوتِ فردی، به سکوت جمعی‌ی معنادار Ùˆ لذت‌بخش‌ای رسیده‌ای Ú©Ù‡ باور داری -به درست یا نادرست- پر است از “حرف‌های ناگفته” Ùˆ نشانه‌های نادیده. چنین سکوت‌ای را تنها باید هم‌راهی کرد، غیر از این است؟

سرِ “گذشته” نیز شاید همین باشد: گذشته‌ای Ú©Ù‡ به اندازه‌ی کافی گذشته. ما هنوز آن‌قدر با زمان حال آشنا نشده‌ایم Ú©Ù‡ بتوانیم شیفته‌اش باشیم. اما روزگار قدیم -Ú©Ù‡ می‌تواند بیست سال پیش باشد یا سه ماه پیش- زمان لازم برای آن فرآیند consolidation را داشته است. آن‌چنان در حافظه‌مان حک‌شده است Ú©Ù‡ گویا چیزی آشناتر Ùˆ نزدیک‌تر از آن نمی‌شناسیم. آن وقت است Ú©Ù‡ هوس گذشته را می‌کنیم، افسوس‌اش را می‌خوریم، یا از آن به شگفتی یاد می‌کنیم، Ùˆ گاهی حتی آرزو می‌کنیم Ú©Ù‡ کاش الان هم همین‌طور بود Ú©Ù‡ قبلا بود. اگر با اراده باشیم، سعی می‌کنیم دوباره گذشته را برای خود بسازیم: دوباره می‌رویم در همان روستایی Ú©Ù‡ پنج سال پیش یک هفته در تابستان آن‌جا بودیم Ùˆ حسابی خوش گذشته بود، دوباره می‌رویم فلان شهر شمال، یا باز می‌رویم کولک‌چال Ùˆ باز می‌رویم همان‌جا Ùˆ هر بار هوس عدسی می‌کنیم، باز می‌رویم کولک‌چال. Ùˆ البته نه فقط این‌ها: کتاب ناتمام آلبر کامو را می‌خوانی به امید این‌که طاعون را دوباره در آن بازیابی (Ú©Ù‡ نمی‌یابی!)ØŒ Ùˆ حتی کتاب‌ای از ساراماگو را برای دوست‌ات می‌گیری به بهانه‌ی این‌که نویسنده را می‌شناسی ولی به دلیل این‌که می‌خواهی تجربه‌ی خواندن “همه‌ی نام‌ها”ی‌اش در خانه‌ای دیگر تکرار شود. عجیب‌تر خرید کتاب‌ای است Ú©Ù‡ تنها چیزی Ú©Ù‡ تو را به آن وصل می‌کند، خاطرات یک کتاب‌فروشی است (با این همه حسِ کتاب‌شناسی‌ام می‌گوید Ú©Ù‡ کتاب خوبی است “ماجرای شبانه‌ی غریب سگه”). یا حتی غریب‌تر: در بار به دختری علاقه نشان می‌دهی Ú©Ù‡ شبیه دوست‌دختر قبلی‌ات است، Ùˆ دوست‌دختر قبلی‌ات نیز شبیه به دوست‌دختر دو تا قبلی‌ات است، Ùˆ هم‌سرت هم شبیه به اولین دوست‌دخترت است، Ùˆ اولین دوست‌دخترت هم شبیه دختر خاله‌ات!

زندگی غیر از این است؟ تجربه‌هایی که موفق یا ناموفق از سر گذرانده‌ایم، خاطراتی که به یاد می‌آوریم و برای‌مان جالب‌تر از زمانِ حال‌اند، حرف‌هایی که گفته‌ایم و نباید می‌گفتیم، و سکوت‌هایی که به آن‌ها احترام نگذاشته‌ایم و شکانده‌ایم. جای حرف‌هایی که باید می‌گفتیم ولی نگفته‌ایم هم که البته همیشه خالی است!

-آهنگ هتل کالیفرنیا از گروه ایگلز (MP3 – 6.6MB)
-آهنگ St. Anger از گروه متالیکا (MP3 – 5.1MB)
-درباره‌ی Memory consolidation در ویکی‌پدیا
-شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد از فروغ فرخزاد
-فصل عاشق شدن از کتاب The Emotion Machine از ماروین مینسکی

تکمیلی: نه حقیقت الزاما همان واقعیت است و نه واقعیت حقیقت. هیچ‌کدام‌شان هم تخیل نیستند و تخیل نیز هیچ‌کدام‌شان نیست. با این همه، شاید هر کدام روایت مغشوش دیگری باشد.

ربنا آمنا …

ربنا آمنا …


ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة إنك أنت الوهاب [آل عمران – Û¸]
(پرودرگارا! دل‌های‌مان را، بعد از آن‌که ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان؛ و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‌ای)

… ربنا آمنا فاغفر لنا وارحمنا وأنت خير الراحمين [مومنون – Û±Û°Û¸]
(… پروردگارا! ما ایمان آوریدم؛ ما را ببخش Ùˆ بر ما رحم Ú©Ù†: Ùˆ تو به‌ترین رحم‌کنندگانی)

… ربنا آتنا من لدنك رحمة وهيئ لنا من أمرنا رشدا [کهف – Û±Û°]
(… پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، Ùˆ راه نجات‌ای برای ما فراهم ساز)

… ربنا افرغ علينا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين [بقره – Û²ÛµÛ°]
(… پروردگارا! پیمانه‌ی شکیبایی Ùˆ استقامت بر ما بریز؛ Ùˆ قدم‌های ما را ثابت بدار؛ Ùˆ ما را بر جمعیت کافران پیروز بگردان)
(بشنوید با صدای محمدرضا شجریان)

Wish You Were Here

Wish You Were Here

So, so you think you can tell Heaven from Hell,
blue skies from pain.
Can you tell a green field from a cold steel rail?
A smile from a veil?
Do you think you can tell?
And did they get you to trade your heroes for ghosts?
Hot ashes for trees?
Hot air for a cool breeze?
Cold comfort for change?
And did you exchange a walk on part in the war for a lead role in a cage?
How I wish, how I wish you were here.
We’re just two lost souls swimming in a fish bowl, year after year,
Running over the same old ground.
What have you found? The same old fears.
Wish you were here.

-Pink Floyd, “Wish You Were Here,” Wish You Were Here, 1975.
(Download – MP3 – 4.8MB)

Maybe I’m crazy

Maybe I’m crazy


I remember when, I remember, I remember when I lost my mind
There was something so pleasant about that phase.
Even your emotions had an echo
In so much space

Without care,
Yeah, I was out of touch
But it wasn’t because I didn’t know enough
I just knew too much

Does that make me crazy
Does that make me crazy
Does that make me crazy
Probably

And I hope that you are having the time of your life
But think twice, that’s my only advice
Come on now, who do you, who do you, who do you, who do you think you are,
Ha ha ha bless your soul
You really think you’re in control

Well, I think you’re crazy
I think you’re crazy
I think you’re crazy
Just like me

My heroes had the heart to lose their lives out on a limb
And all I remember is thinking, I want to be like them
Ever since I was little, ever since I was little it looked like fun
And it’s no coincidence I’ve come
And I can die when I’m done

Maybe I’m crazy
Maybe you’re crazy
Maybe we’re crazy
Probably
Crazy – Gnarls Barkley
Download(MP3 – 4.1MB)
Watch! (YouTube)

Dead Man, William Blake, and others!

Dead Man, William Blake, and others!



Every night and every morn
Some to misery are born,
Every morn and every night
Some are born to sweet delight.

Some are born to sweet delight,
Some are born to endless night.

We are led to believe a lie
When we see not thro’ the eye,
Which was born in a night to perish in a night,
When the soul slept in beams of light.

God appears, and God is light,
To those poor souls who dwell in night;
But does a human form display
To those who dwell in realms of day.
-William Blake, Auguries of Innocence
Download (MP3 – 4.1MB)

پیش‌تر راجع به موسیقی‌ی فیلم Dead Man نوشته بودم(+). دی‌شب فیلم‌اش را هم دیدم.

Divano

Divano


Divano
Infanatoca
Si temi more regat
Impela sentra demon terra
Terra nonive
Infanatoca
Si temi more regat
Efamima dove tore
Infata dio re
Infa lati platsire
Divano divano re divano resi
Divano resido divano resia
Divano divano re divano resido
Divano resia resia resia
Infanatoca
Si temi more regat
Impela sentra demon terra
Terra nonive
Infanatoca
Si temi more regat
Efamima dove tore
Infata dio re
Infa lati plasire
Divano divano re divano resi
Divano resido divano resia
Divano divano re divano resia
Divano resia
Divano divano re divano resia
Divano resia resia resia resia…
Divano divano re divano resi
Divano resia
Divano divano re divano resi
Divano resia Divano resia
Divano divano re diavano resia
Divano resia resia resia resia…
Divano divano re divano resi
Divano resia Divano resia
Divano divano re divano resia
Divano resia resia…

Era (Eric Levi), “Divano”. (Listen here!)