قضیه ØØ³ÛŒÙ† درخشان
ØØ³ÛŒÙ† درخشان آدم عجیبی‌ست. خیلی‌ها هم به همین خاطر دوست‌اش ندارند. عجیب‌بودن ØØ³ÛŒÙ† البته هیچ‌وقت پاستوریزه Ùˆ بی‌خطر نبوده است. خیلی‌ها را ممکن است از خود براند، Ú©Ù„ÛŒ دشمن بتراشد یا ØØªÛŒ خودش را توی بد مخمصه‌ای بیاندازد. مثل ØØ§Ù„ا. اما از طرÙÛŒ این عجیب‌بودن‌اش ÙØ§ÛŒØ¯Ù‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒÛŒ هم برای‌اش داشته است. یک زمان‌ای Hoder برای خودش در وبلاگ‌شهر (یا سپهر وبلاگ‌ها، وبلاگ‌ستان یا اصلا وبلاگ‌آباد) بر Ùˆ بیایی داشت. نه Ùقط این‌که اولین راه‌نمایی وبلاگ‌نویسی را ترجمه کرد Ùˆ جزو اولین وبلاگ‌نویسان ÙØ§Ø±Ø³ÛŒâ€ŒØ²Ø¨Ø§Ù† بود. نه! بلکه خط می‌داد. شیوه‌ی وبلاگ‌نویسی تعیین می‌کرد. توی دهن این دولت Ùˆ آن دولت می‌زد. Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ آدم هم پشت‌اش نماز می‌خواندند.
خب، البته این کارش خیلی‌ها را خوش نمی‌آمد. آخر سر هم گیر کسان‌ای Ø§ÙØªØ§Ø¯ Ú©Ù‡ هم خوش‌شان نیامده بود Ùˆ هم زورشان می‌رسید Ú©Ù‡ Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÛŒâ€ŒØ´Ø§Ù† را ابراز کنند Ùˆ آن هم ابرازکردنی. چند وقت پیش Ú©Ù‡ ØµØØ¨Øª از اعدام‌اش می‌شد، الان هم Ú©Ù‡ Ø¨ØØ« از Û±Û¹ سال زندان است.
ØØ³ÛŒÙ† درخشان را سال‌هاست دورادور می‌شناسم. پیش از دوران وبلاگ‌نویسی. از شبکه‌ی ماورا Ùˆ Ú©Ù…ÛŒ پیش از دوره‌ی خاتمی. Ùˆ خنده‌دار این‌که خاطره‌ام هم از او ماجرای بند ساعت است. ماجرا از این قرار بود Ú©Ù‡ شبکه‌ی ماورا قیمت‌های‌ اشتراک‌اش را بالا برده بود، اعضا هم شروع کرده بودند به اعتراض. ØØ³ÛŒÙ† -Ú©Ù‡ از اعضای قدیمی‌ی ماورا بود- در آمد Ú©Ù‡ «آی بچه سوسول‌های ماورایی! هزینه‌ی عضویت یک سال‌تان کم‌تر از هزینه‌ی بند چرمی ساعت‌تان می‌شود». راست Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª یا Ù†Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØªØŒ کم‌تر کس‌ای روی خوش‌ای به نظرش نشان داد. اصولا Ø¯ÙØ§Ø¹ از سیاست‌های رییس شبکه کس‌ای را خوش نمی‌آمد. اما هر Ú†Ù‡ بود ØØ³ÛŒÙ† وسط معرکه بلند شد Ùˆ چنین Ú¯ÙØª – Ú†Ù‡ بقیه خوش‌شان بیاید Ùˆ Ú†Ù‡ نیاید. چند وقت بعدش هم جزو کارمندان شرکت بهینه‌پردازی شد (دروغ نگویم: شاید هم چند وقت قبل‌اش! درست تاریخ‌ها را یادم نمی‌آید). صلوات ختم کنید!
من وبلاگ «سردبیر: خودم» را خیلی گه‌گذار می‌خواندم. مخصوصا چند سال آخر Ú©Ù‡ ØØ³ÛŒÙ† به کربلا زده بود Ùˆ از سیاست‌های ا.Ù†. Ø¯ÙØ§Ø¹ می‌کرد. مطمئن‌ام این وسط Ú©Ù„ÛŒ هم ÙØØ´ خورد Ùˆ بد Ùˆ بیراه شنید. این‌که Ú†Ù‡ چیزی در سرش می‌گذشت را من یکی نمی‌دانم. آیا خواندن نوشته‌های پست‌کلونیالیستی واقعا نظرش را عوض کرده بود؟ یا این‌که می‌خواست اعتماد داخلی‌ها را جلب کند Ùˆ به تدریج جای پای خودش را در سیستم ØÚ©ÙˆÙ…ت ایران باز کند (به هر ØØ§Ù„ پیشینه‌ی خانوادگی‌اش گویا خیلی هم Ù¾Ø±ÙØ§ØµÙ„Ù‡ با «بدنه» نیست). یا شاید هم کلا آدم خل Ùˆ مشنگ‌ای بود Ú©Ù‡ داشت Ù…Ø²Ø®Ø±Ù Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØª.
هر کاری کرد نتیجه‌ی مثبت‌ای برای‌اش نداشت. اگر در این یکی دو سال Ú©Ù‡ در زندان است کم‌تر کس‌ای خاطرش از وضعیت او مکدر شد Ùˆ اعتراض‌ای کرد Ùˆ چیزی نوشت، Ø§ØØªÙ…الا سابقه‌اش را باید از همان ترک‌تازی‌های ØØ³ÛŒÙ† درخشان Ú¯Ø±ÙØª Ú©Ù‡ کم‌تر دوست‌ای برای‌اش باقی گذاشت. ØØ³ÛŒÙ†â€ŒØ§ÛŒ Ú©Ù‡ ÙØ¹Ø§Ù„ان زنان را از خود راند (Ùˆ Ú†Ù‡ کس‌ای به‌تر از ایشان تجربه‌ی کمپین راه انداختن دارند؟) Ùˆ هر Ú†Ù‡ اصطلاØâ€ŒØ·Ù„ب سابق (سبز ÙØ¹Ù„ÛŒ!) را نیز از خود زده کرد. عاشقان دولت ÙØ¹Ù„ÛŒ هم Ú©Ù‡ ØØ³ÛŒÙ† را هیچ‌گاه خودی نمی‌دانستند. پس Ú†Ù‡ کس‌ای می‌ماند؟ ØØ³ÛŒÙ† Ùˆ ØÙˆØ¶â€ŒØ§Ø´! (البته همه‌ی این ØØ±Ù‌ها به شرطی است Ú©Ù‡ تئوری‌های توطئه را برای دقیقه‌ای کنار بگذاریم Ùˆ ÙØ±Ø¶ نکنیم او در ویلایی نشسته است Ùˆ آب هویج‌اش را می‌نوشد Ùˆ الان دارد به ریش همه‌مان از جمله نویسنده‌ی این مطلب می‌خندد.)
ØØ±Ù ØØ³Ø§Ø¨â€ŒØ§Ù… چیست؟ ØØ³ÛŒÙ† درخشان را خیلی‌ها دوست ندارد Ùˆ ØÙ‚ هم دارند Ú©Ù‡ دوست نداشته باشند. او ممکن است برای خیلی‌ها مشکل ایجاد کرده باشد Ùˆ ایشان ØÙ‚ دارند Ú©Ù‡ Ø®ÙØ± او را بگیرند Ùˆ ØÙ‚‌شان را طلب کنند. اما این «ایشان» دولت جمهوری‌ی اسلامی نیست. ØØ³ÛŒÙ† Ú†Ù‡ کرده است؟ ØÚ©ÙˆÙ…ت را نقد کرده؟ یا این‌که جاسوس بوده است؟ نمی‌توانم قسم ØØ¶Ø±Øª عباس بخورم Ú©Ù‡ این گاو پیشانی سÙید جاسوس نیست، اما من یکی به عدالت‌خانه‌ی آن سرزمین اطمینان‌ای ندارم. در این سالیان سال نشان داده‌اند Ú©Ù‡ وقتی پای بنیان‌های‌شان به وسط کشیده می‌شود، سیاه را سÙید می‌بینند Ùˆ سÙید را سیاه. Ø§Ø³ØªØºÙØ±Ø§Ù„له!
Ø§ØØªÙ…ال بیش‌تر ØØ³ÛŒÙ† دست‌گیر شده است Ú©Ù‡ بقیه ØØ³Ø§Ø¨â€ŒØ´Ø§Ù† را جمع کنند Ùˆ سرشان را در لاک‌شان ÙØ±Ùˆ برند Ú©Ù‡ نکند چیزی خلا٠میل آقایان Ú¯ÙØªÙ‡ باشند. Ùˆ چنین چیزی بس برای همه‌ی ما وبلاگی‌ها -Ú†Ù‡ نویسنده Ùˆ Ú†Ù‡ خواننده- خطرناک است. سر Ù†ÙØ± اول زیر آب برود، بقیه‌ی کشتی هم Ø®ÙÙ‡ خواهند شد. برای خودمان هم Ú©Ù‡ شده نباید بگذاریم قضیه‌ی ØØ³ÛŒÙ† درخشان خیلی بی سر Ùˆ صدا ساکت شود.
آقا جان! خانم جان! ØØ³ÛŒÙ† درخشان را آزاد کنید!