قضیه Øسین درخشان
Øسین درخشان آدم عجیبی‌ست. خیلی‌ها هم به همین خاطر دوست‌اش ندارند. عجیب‌بودن Øسین البته هیچ‌وقت پاستوریزه Ùˆ بی‌خطر نبوده است. خیلی‌ها را ممکن است از خود براند، Ú©Ù„ÛŒ دشمن بتراشد یا Øتی خودش را توی بد مخمصه‌ای بیاندازد. مثل Øالا. اما از طرÙÛŒ این عجیب‌بودن‌اش Ùایده‌هایی هم برای‌اش داشته است. یک زمان‌ای Hoder برای خودش در وبلاگ‌شهر (یا سپهر وبلاگ‌ها، وبلاگ‌ستان یا اصلا وبلاگ‌آباد) بر Ùˆ بیایی داشت. نه Ùقط این‌که اولین راه‌نمایی وبلاگ‌نویسی را ترجمه کرد Ùˆ جزو اولین وبلاگ‌نویسان Ùارسی‌زبان بود. نه! بلکه خط می‌داد. شیوه‌ی وبلاگ‌نویسی تعیین می‌کرد. توی دهن این دولت Ùˆ آن دولت می‌زد. Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ آدم هم پشت‌اش نماز می‌خواندند.
خب، البته این کارش خیلی‌ها را خوش نمی‌آمد. آخر سر هم گیر کسان‌ای اÙتاد Ú©Ù‡ هم خوش‌شان نیامده بود Ùˆ هم زورشان می‌رسید Ú©Ù‡ ناراØتی‌شان را ابراز کنند Ùˆ آن هم ابرازکردنی. چند وقت پیش Ú©Ù‡ صØبت از اعدام‌اش می‌شد، الان هم Ú©Ù‡ بØØ« از Û±Û¹ سال زندان است.
Øسین درخشان را سال‌هاست دورادور می‌شناسم. پیش از دوران وبلاگ‌نویسی. از شبکه‌ی ماورا Ùˆ Ú©Ù…ÛŒ پیش از دوره‌ی خاتمی. Ùˆ خنده‌دار این‌که خاطره‌ام هم از او ماجرای بند ساعت است. ماجرا از این قرار بود Ú©Ù‡ شبکه‌ی ماورا قیمت‌های‌ اشتراک‌اش را بالا برده بود، اعضا هم شروع کرده بودند به اعتراض. Øسین -Ú©Ù‡ از اعضای قدیمی‌ی ماورا بود- در آمد Ú©Ù‡ «آی بچه سوسول‌های ماورایی! هزینه‌ی عضویت یک سال‌تان کم‌تر از هزینه‌ی بند چرمی ساعت‌تان می‌شود». راست می‌گÙت یا نمی‌گÙت، کم‌تر کس‌ای روی خوش‌ای به نظرش نشان داد. اصولا دÙاع از سیاست‌های رییس شبکه کس‌ای را خوش نمی‌آمد. اما هر Ú†Ù‡ بود Øسین وسط معرکه بلند شد Ùˆ چنین Ú¯Ùت – Ú†Ù‡ بقیه خوش‌شان بیاید Ùˆ Ú†Ù‡ نیاید. چند وقت بعدش هم جزو کارمندان شرکت بهینه‌پردازی شد (دروغ نگویم: شاید هم چند وقت قبل‌اش! درست تاریخ‌ها را یادم نمی‌آید). صلوات ختم کنید!
من وبلاگ «سردبیر: خودم» را خیلی گه‌گذار می‌خواندم. مخصوصا چند سال آخر Ú©Ù‡ Øسین به کربلا زده بود Ùˆ از سیاست‌های ا.Ù†. دÙاع می‌کرد. مطمئن‌ام این وسط Ú©Ù„ÛŒ هم ÙØØ´ خورد Ùˆ بد Ùˆ بیراه شنید. این‌که Ú†Ù‡ چیزی در سرش می‌گذشت را من یکی نمی‌دانم. آیا خواندن نوشته‌های پست‌کلونیالیستی واقعا نظرش را عوض کرده بود؟ یا این‌که می‌خواست اعتماد داخلی‌ها را جلب کند Ùˆ به تدریج جای پای خودش را در سیستم Øکومت ایران باز کند (به هر Øال پیشینه‌ی خانوادگی‌اش گویا خیلی هم پرÙاصله با «بدنه» نیست). یا شاید هم کلا آدم خل Ùˆ مشنگ‌ای بود Ú©Ù‡ داشت مزخر٠می‌گÙت.
هر کاری کرد نتیجه‌ی مثبت‌ای برای‌اش نداشت. اگر در این یکی دو سال Ú©Ù‡ در زندان است کم‌تر کس‌ای خاطرش از وضعیت او مکدر شد Ùˆ اعتراض‌ای کرد Ùˆ چیزی نوشت، اØتمالا سابقه‌اش را باید از همان ترک‌تازی‌های Øسین درخشان گرÙت Ú©Ù‡ کم‌تر دوست‌ای برای‌اش باقی گذاشت. Øسین‌ای Ú©Ù‡ Ùعالان زنان را از خود راند (Ùˆ Ú†Ù‡ کس‌ای به‌تر از ایشان تجربه‌ی کمپین راه انداختن دارند؟) Ùˆ هر Ú†Ù‡ اصطلاØ‌طلب سابق (سبز Ùعلی!) را نیز از خود زده کرد. عاشقان دولت Ùعلی هم Ú©Ù‡ Øسین را هیچ‌گاه خودی نمی‌دانستند. پس Ú†Ù‡ کس‌ای می‌ماند؟ Øسین Ùˆ Øوض‌اش! (البته همه‌ی این ØرÙ‌ها به شرطی است Ú©Ù‡ تئوری‌های توطئه را برای دقیقه‌ای کنار بگذاریم Ùˆ Ùرض نکنیم او در ویلایی نشسته است Ùˆ آب هویج‌اش را می‌نوشد Ùˆ الان دارد به ریش همه‌مان از جمله نویسنده‌ی این مطلب می‌خندد.)
Øر٠Øساب‌ام چیست؟ Øسین درخشان را خیلی‌ها دوست ندارد Ùˆ ØÙ‚ هم دارند Ú©Ù‡ دوست نداشته باشند. او ممکن است برای خیلی‌ها مشکل ایجاد کرده باشد Ùˆ ایشان ØÙ‚ دارند Ú©Ù‡ Ø®Ùر او را بگیرند Ùˆ Øق‌شان را طلب کنند. اما این «ایشان» دولت جمهوری‌ی اسلامی نیست. Øسین Ú†Ù‡ کرده است؟ Øکومت را نقد کرده؟ یا این‌که جاسوس بوده است؟ نمی‌توانم قسم Øضرت عباس بخورم Ú©Ù‡ این گاو پیشانی سÙید جاسوس نیست، اما من یکی به عدالت‌خانه‌ی آن سرزمین اطمینان‌ای ندارم. در این سالیان سال نشان داده‌اند Ú©Ù‡ وقتی پای بنیان‌های‌شان به وسط کشیده می‌شود، سیاه را سÙید می‌بینند Ùˆ سÙید را سیاه. استغÙرالله!
اØتمال بیش‌تر Øسین دست‌گیر شده است Ú©Ù‡ بقیه Øساب‌شان را جمع کنند Ùˆ سرشان را در لاک‌شان Ùرو برند Ú©Ù‡ نکند چیزی خلا٠میل آقایان Ú¯Ùته باشند. Ùˆ چنین چیزی بس برای همه‌ی ما وبلاگی‌ها -Ú†Ù‡ نویسنده Ùˆ Ú†Ù‡ خواننده- خطرناک است. سر Ù†Ùر اول زیر آب برود، بقیه‌ی کشتی هم Ø®ÙÙ‡ خواهند شد. برای خودمان هم Ú©Ù‡ شده نباید بگذاریم قضیه‌ی Øسین درخشان خیلی بی سر Ùˆ صدا ساکت شود.
آقا جان! خانم جان! Øسین درخشان را آزاد کنید!