[گزارش مومنان] پیشینه و پیشینیان
یکی از سوال‌های همیشه جذاب برای من، میزان باورمندی‌ی اÙراد به Ù…Ùاهیم ماورای طبیعی Ùˆ مذهبی است. دانستن پاسخ٠سوال‌هایی چون چند درصد دوستان/آشنایان/مردم شهر Ùˆ سرزمین‌ام به خدای با Ùلان خصوصیات باور دارند Ùˆ یا Ú†Ù‡ میزان از آن‌ها خود را متدین می‌دانند Ùˆ به دین‌ای پای‌بندند، سال‌هاست Ú©Ù‡ برای‌ام جالب است Ùˆ البته جالب‌تر از آن دلیل چنین باورمندی است. به همین خاطر مدت‌هاست می‌اندیشیده‌ام تا نظرسنجی‌هایی در Øول Ùˆ Øوش چنین موضوعاتی در بین دوستان Ùˆ آشنایان‌ام به طور خاص Ùˆ وبلاگ‌ستان به طور عام برگزار کنم Ú©Ù‡ تاکنون یکی دو موردش را دیده‌اید (نظرسنجی درباره‌ی روزه در ماه رمضان Ùˆ منع ساخت مسجد). پیش از آن‌که به طور خاص به نظرسنجی‌ها بپردازم، خوب است Ú©Ù…ÛŒ برای‌تان قصه بگویم:
راه‌نمایی و دبیرستان
جَو مدرسه‌ی راه‌نمایی Ùˆ دبیرستان٠من ترکیب خنده‌داری از Øضور چشم‌گیر مذهب Ùˆ در همان‌Øال لیبرالیسم بیش از معمول٠بقیه‌ی مدارس بود. بدین صورت Ú©Ù‡ بسیاری از مسوولان مدرسه باورهای مذهبی‌ی غلیظی داشتند Ùˆ از طر٠دیگر به دلیل ÙلسÙه‌ی آموزشی‌ی مدرسه Ùˆ اØتمالا بچه‌های Ú©Ù… Ùˆ بیش ویژه‌ی آن نمی‌خواستند/نمی‌توانستند آن‌جا را به Øوزه‌ی علمیه‌ی دیگری در قلب تهران تبدیل کنند.
نتیجه این‌که ما دو دسته معلم داشتیم: عده‌ای از دبیران با تجربه Ùˆ «خوبی» بودند Ú©Ù‡ الزاما باورهای مذهبی‌ی قوی‌ای نداشتند. عده‌ای دیگر Ú©Ù‡ بیش‌تر خود از Ùارغ‌التØصیلان همان مدرسه بودند Ùˆ در سال‌های دهه‌ی شصت در همان‌جا درس خوانده بودند، باورهای مذهبی‌ی Ú©Ù… Ùˆ بیش پررنگی داشتند. از شدت باورهای آن‌ها بگویم Ú©Ù‡ بعضی‌های‌شان شعرهای مذهبی می‌سراییدند و گه‌گداری Ù…Ø¯Ø Ø¨Ø²Ø±Ú¯Ø§Ù† انقلاب را می‌گÙتند Ùˆ اگر دست می‌داد در مراسم مذهبی شهیدی نیز به مدرسه می‌آورند Ùˆ می‌چرخاندند (البته طبیعی است گزاره‌های‌ام بی‌درز Ùˆ دقیق نیستند. بعضی‌ها Ùارغ‌التØصیل مدرسه بودند Ùˆ همان‌جا هم معلمی می‌کردند ولی باورهای مذهبی‌ی شدیدی نداشتند).
اما با این وجود در بیش‌تر موارد شاهد «ظلم مذهبی» نبودیم. مثلا نماز تقریبا هیچ‌وقت اجباری نبود (Ùˆ من می‌شنیدم Ú©Ù‡ در مدارس دیگر در آن دوران ممکن بود نماز اجباری باشد؛ تصØÛŒØ‌ام کنید اگر اشتباه می‌کنم). تنها باری Ú©Ù‡ به خاطر دارم تلاش Ùراوانی شد تا همه‌ی دانش‌آموزان در بعد از ظهری نماز اقامه کنند، در سال دوم یا سوم راه‌نمایی‌ام بود Ú©Ù‡ البته سعی خیلی موÙق‌ای هم نبود Ùˆ دست‌کم چند Ù†Ùر به نمازخانه نرÙتند Ùˆ مهم‌تر این‌که کس‌ای هم چیزی به‌شان Ù†Ú¯Ùت. یا مثلا غذاخوردن در ماه رمضان در کلاس‌ها کاملا معمول بود. و یا با این‌که کلاس‌های مذهبی چون دینی، قرآن Ùˆ گاهی متÙرقه‌ای به نام پرورشی Ú©Ù… نبودند Ùˆ گاهی معلم‌های‌شان مزخر٠مØض می‌گÙتند، اما «شک‌گرایی در چارچوب دین» Ú©Ù… Ùˆ بیش تØمل می‌شد. (مطلب «خاطرات قدیم Ùˆ جدید، پراکنده Ùˆ سوا-نشده، از دکتر Ù…ØموداÙشار Ùˆ علامه‌ØÙ„ÛŒ تا آلبرتا» را نیز بخوانید Ú©Ù‡ در آن راجع به معلم‌های دینی مدرسه‌مان Ù…Ùصل‌تر نوشته‌ام.)
Øال اگر نگاه‌ای به بچه‌ها بیاندازیم می‌بینیم Ú©Ù‡ آن‌ها نیز به دو دسته تقسیم می‌شدند. تا جایی Ú©Ù‡ به نظرم می‌آید، بیش‌تر بچه‌های مذهبی نبودند. بدین معنا Ú©Ù‡ نه نماز می‌خواندند Ùˆ نه روزه می‌گرÙتند Ùˆ نه طبیعتا عشق دین داشتند. در مورد میزان باورمندی‌شان به Ù…Ùهوم‌ای چون خدا یا Øتی مذهب چیز زیادی نمی‌دانم. Øدس می‌زنم ممکن است درصد زیادی از آن‌ها به Ù…Ùهوم خدای ابراهیمی باور می‌داشتند. در همان Øال عده‌ی قابل توجه دیگری هم بودند Ú©Ù‡ سÙت Ùˆ سخت مذهبی بودند. به نظرم این عده در اقلیت بودند اما واقعا مطمئن نیستم (Øدس‌ام چیزی Øدود Û²Û° تا Û³Û° درصد جمعیت دوره‌مان است).
نکته‌ی خوش‌Øال‌کننده این‌که تا جایی Ú©Ù‡ خبر دارم مشکل اساسی‌ای بین دو گروه مذهبی‌ها Ùˆ غیرمذهبی‌ها وجود نداشت. البته روابط این دو گروه الزاما بی‌نهایت صمیمانه هم نبود و ساختار گروه‌های دوستی تا Øد قابل توجه‌ای به باور مذهبی‌ی اÙراد باز می‌گشت.
دانش‌گاه (ایران)
دانش‌گاه Ú©Ù‡ رÙتم، انتظار داشتم Ú©Ù‡ اÙراد مذهبی خیلی Ú©Ù… باشند. مثلا Øدس می‌زدم نمازخانه خلوت‌تر از نمازخانه‌ی مدرسه‌مان باشد. اما واقعیت برخلا٠انتظارم بود!
تعداد اÙراد مذهبی در دانش‌گاه اصلا Ú©Ù… نبودند. نمی‌گویم Û¸Û° درصد، اما شاید رÙتار Øدود Û´Û° تا ÛµÛ° درصد هم‌دوره‌ای‌های‌ام رنگ Ùˆ روی مذهبی داشت (این اعداد تخمین‌ای نادقیق‌اند). نمازخوان‌ها Ú©Ù… نبودند Ùˆ روزه‌داران نیز به هم‌چنان. به طوری Ú©Ù‡ به وضوع به نظرم می‌رسید Ú©Ù‡ میزان مذهبی‌بودن اÙراد در دانش‌گاه بیش‌تر از مدرسه‌مان بود. دلیل‌اش البته چندان عجیب نیست Ùˆ به نظرم هم به ترکیب جمعیتی‌ی دانش‌گاه باز می‌گشت (Ú©Ù‡ برخلا٠دبیرستان، اعضای‌اش از شهرهای مختلÙ‌ای می‌آمدند – Ùˆ گمان می‌برم گزاره‌ی «نÙوذ مذهب در شهرهای دیگر ایران بیش‌تر از تهران است» صادق است) Ùˆ هم به وجود انواع سهمیه‌هایی Ú©Ù‡ Ú©Ù…Ú© می‌کرد اÙراد مذهبی بیش‌تر به دانش‌گاه راه یابند (چنین سهمیه‌هایی «تقریبا» برای مدرسه‌مان وجود نداشت یا اگر هم می‌بود، Ú©Ù… تاثیر بودند). هم‌چنین متوسط درآمد خانواده‌های دانش‌آموزان دبیرستان یا راه‌نمایی‌مان بالاتر از متوسط درآمد خانواده‌های دانش‌جویان دانش‌گاه‌مان بود (Ùˆ چون قبل، گمان می‌برم میزان درآمدْ Ú©Ù… Ùˆ بیش ارتباط معکوس‌ای با شدت باورهای مذهبی‌ی Ùرد داشته باشد). (توضیØ‌ام در این پاراگرا٠البته بسیار ساده‌سازی شده است Ùˆ واقعیت ماجرا Ùˆ توصی٠همه‌ی روابط علّی Øتی اگر کاملا شناخته شده باشد -Ú©Ù‡ نیست- بیش از Øد یک پاراگرا٠می‌طلبد.)
دانش‌گاه (کانادا)
سال‌ها بعد Ú©Ù‡ به کشور کانادا آمدم، Ùضای اطراÙ‌ام آشکار تغییر کرد. تقریبا برای اولین بار آدم‌هایی را دیدم Ú©Ù‡ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø®Ø¯Ø§Ù†Ø§Ø¨Ø§ÙˆØ± بودند Ùˆ با این‌که شاید Ùراوان نبودند، اما نادیده‌گرÙتنی نیز نبودند (البته طبیعی است بخش‌ای از تÙاوت به این باز می‌گردد Ú©Ù‡ در ایران اعترا٠به خداناباوری به دلیل تبعات‌اش کم‌یاب‌تر است).
پاییز پارسال بود Ú©Ù‡ یکی از انجمن‌های مسیØÛŒ نظرسنجی‌ای در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø§Ù†Ø´â€ŒÚ¯Ø§Ù‡ برگزار کرد با این سوال Ú©Ù‡ آیا شما (Û±) خداباورید (theist)ØŸØŒ (Û²) لاادری (agnostic) هستید؟ Ùˆ یا (Û³)‌ خداناباورید (atheist)ØŸ (یکی لط٠کند Ùˆ معادل مناسب‌ای برای agnosticism پیش‌نهاد دهد.)
نظرسنجی به مدت دو سه روز در کنج‌ای شلوغ از دانش‌گاه برگزار شد. نمی‌دانم چند Ù†Ùر در آن شرکت کردند، اما در همان ده بیست دقیقه‌ای Ú©Ù‡ کنار صندوق‌ها ایستاده بودم تا ببینم Ú†Ù‡ تیپ آدم‌هایی به کدام گزینه رای می‌دهند، شرکت‌کنندگان را اندک نیاÙتم (رای‌ها مخÙÛŒ نبود – هر کس‌ای می‌رÙت Ùˆ بر مقوایی بزرگ چوب‌خط می‌کشید). Øدس می‌زنم تعداد رای‌ها چیزی در Øد Ùˆ Øدود چند هزار Ù†Ùر بود.
خواب‌ای که دیده‌ام
در مورد نتایج نظرسنجی Ùˆ هم‌چنین این‌که Ú†Ù‡ تیپ آدم‌هایی به کدامین گزینه رای دادند ØرÙ‌ای نمی‌زنم تا آینده‌ای نه چندان دور. Ùقط این را بگویم Ú©Ù‡ نتایج آن نظرسنجی مشتاق‌ام کرد تا کاری مشابه در وبلاگ‌ستان بکنم. اما پیش از آن‌که چنان نظرسنجی‌ای برپا کنم، تصمیم گرÙتم تا یکی دو نظرسنجی‌ی اولیه انجام دهم تا دست‌ام بیاید آدم‌ها Ú†Ù‡ رÙتارهایی در نظرسنجی‌ها ممکن است انجام دهند. با این‌که آن نظرسنجی‌ها بسیار ساده بودند Ùˆ در آن‌ها هیچ سوال‌ای راجع به باور اÙراد پرسیده نشد، اما رÙتار آدم‌ها هم‌چنان بسیار جالب بود. نگاه‌ای به نظرسنجی‌ی اول Ùˆ دوم بیاندازید (بیایید سکه بیاندازیم (نظرسنجی Ùˆ تØلیل)Ø› یک تست ریاضی ساده).
نظرسنجی‌ی بعدی، درباره‌ی انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود Ú©Ù‡ با Øضور چشم‌گیر خوانندگان وبلاگ هم‌راه بود. متاسÙانه دیری نگذشت Ú©Ù‡ وقایع تاسÙ‌آور پس از انتخابات پیش آمد Ùˆ نه نای تØلیل نتایج نظرسنجی برای‌ام باقی ماند Ùˆ نه تØلیل‌اش دیگر اهمیت چندان‌ای داشت.
این‌ها همه مقدمه‌ای بود برای بیان علاقه‌ی من به نظرسنجی‌های مربوط به باورهای مذهبی‌ی اÙراد Ùˆ این‌که همیشه برای‌ام جالب بوده است بدانم جامعه‌ای Ú©Ù‡ در آن می‌زیم به Ú†Ù‡ چیزهایی باور دارند Ùˆ دنیا را چگونه تÙسیر می‌کنند. هنوز در این سری نظرسنجی‌ها خیلی چیزها باید بررسی شوند، اما Ùعلا شروع می‌کنیم به جمع‌آوری نتایج‌ای Ú©Ù‡ تاکنون داشته‌ایم. در نوشته‌ی بعدی نتایج نظرسنجی‌ی روزه در ماه رمضان را برای‌تان خلاصه می‌کنم. منتظر باشید!
16 thoughts on “[گزارش مومنان] پیشینه Ùˆ پیشینیان”
خواستم این نکته را خاطرنشان کنم Ú©Ù‡ در نظرسنجیهایی Ú©Ù‡ رای اÙراد مخÙÛŒ نباشد بیم آن میرود Ú©Ù‡ عده ای نه بخاطر تمایل به موارد Ù…Ø·Ø±Ø Ø´Ø¯Ù‡ بلکه بخاطر تمایل به هم رای بودن/نبودن با اکثریت رای خود را تغییر دهند.
به نظرم خیلی از ما ایرانی ها با نظر سنجی مشکل داریم. مخصوصا وقتی Ú©Ù‡ موضوعش به عقیده Ùˆ باور آدم ربط داشته باشد. ما عادت کردیم Ú©Ù‡ هر ØرÙÛŒ را همه جا نزنیم Ùˆ خیلی وقتها تظاهر کنیم Ùˆ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ù‡Ù…Ø±Ù†Ú¯ جماعت شویم. دلیلش هم ترسی است Ú©Ù‡ از عواقب Ú¯Ùتن ØرÙهامان داریم Ùˆ چوبی Ú©Ù‡ همیشه بالای سرمان بوده.
راستش خود من معمولا در نظرسنجی های اینطوری اینترنتی شرکت نمی کنم. ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒ دم ریسک نکنم Ùˆ مثل همیشه سرم توی لاک خودم باشد.
آن‌ link‌های خاطراتت رو خواندم و کلی‌ برای خودم خاطرات تلخ از درس خواندن در ایران زنده شد. چه قدر این معلّم دینی‌ها بد اخلاق بودند.
میبینی تورو خدا! لینک زدی تو Ùیس بوک اومدم این صÙØÙ‡ رو بخونم مجبور شدم همه لینک های مرتبط رو بخونم، از مصاØبه با خودت Ùˆ نظرت راجع به اسم وبلاگ تا همه نظرسنجی ها Ùˆ کامنت هاشون!! ولی کلا خوشمان آمد! :دی
سلام
جواب سوالتان را درباره روزه در کامنتهای روزه ماه رمضان نوشتم.
به بابک: بله، کاملا صØÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒÙرمایید.
به پاس پاس: خب، بد می‌کنیم! هم‌رنگ‌شدن با جماعت Ùˆ کوتاه آمدن از عقیده می‌تواند جزو Ø¢Ùت‌های مخرب جامعه باشد Ú©Ù‡ اتÙاقا خوب گریبان بسیاری از ایرانیان را گرÙته است (گرچه چنین رÙتاری Ù…Øدود به ایرانیان نیست).
به Adamac:‌ واقعا!!! الان عوض‌اش می‌توان به خاطرات شیرین SUB اشاره کرد!
به Farzad: قربان شما! (:
به ساناز:‌ ممنون!
agnostic raa mishavad laa-adraa ma’ni kard.
hence agnositism miitavaanad kish-e laa-adraa baashad.
Ù…Ø¯Ø Ø¨Ø²Ø±Ú¯Ø§Ù† انقلاب Ùˆ شهید چرخاندن را چرا معادل مذهبی بودن گرÙته اید؟؟؟
1. یک آدم مذهبی الزاما جمهوری اسلامی را دوست ندارد. هر Ú†Ù‡ مذهبی تر باشد کمتر دوست دارد Ú©Ù‡ عقایدش به بازی گرÙته شود.
2. به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø¨Ø³ÛŒØ§Ø±ÛŒ از انقلابیون Ù…Øترم مذهبی نیستند. با هیچ معیاری. وانمود البته میکنند Ú©Ù‡ هستند
به Ùرزانه: بله، Ùˆ اتÙاقا دقیقا همان معادل‌ایست Ú©Ù‡ در این متن به کار برده‌ام. اما این معادل را به خاطر بیش از Øد عربی‌بودن‌اش نمی‌پسندم. معادل‌های Ùارسی پیش‌نهاد-شده‌ای چون «ندانم‌گری» نیز چندان به دل‌ام نمی‌نشیند.
در مورد مذهبی بودن در مدارس Ùˆ اجبار نماز Ú©Ù‡ در زمان تØصیل من در تمام دوره‌ها اجباری بود، Ú©Ù‡ 99Ùª بچه ها شاکی بودند Ùˆ از زیر بار خواندنش در میرÙتند. در مورد معلم‌ها هم اکثراً آدم‌های خداباور اما غیر مذهبی بودند Ú©Ù‡ Ùقط بدلیل شرایط جامعه ایرانی هیچ علاقه‌ای به بیان گرایش مذهبی نداشتند Ùˆ بیشترش نقش بازی کردن بود مثل خیلی از ایرانی‌ها دیگر، وگرنه باور قوی پشت اعتقادات مذهبی‌شان نبود. دانشگاه هم به همچنین یکم نقش نمازخوان‌ها پررنگ بود آنهم به همان دلیلی Ú©Ù‡ شماخودت اشاره کردی، طی٠جمعیتی از شهرستان‌های مختل٠که گرایش مذهبی بیشتر بود اما بعد از چند سال خیلی کمرنگ‌تر می‌شد!!! ولی در Ú©Ù„ آنچه Ú©Ù‡ من در جامعه ایرانی Ù…ÛŒ بینیم یا با همین آماری Ú©Ù‡ می‌توانم از کسانی Ú©Ù‡ با اونها در ارتباط هستم بگیرم این هست Ú©Ù‡ نقش مذهب در باورهای مردم ایران Ùˆ خصوصاً جوان‌ترها خیلی کمرنگ شده Ú©Ù‡ انتخابات Ùˆ Øوادث بعدش مثل یک کاتالیزور در این کمرنگ‌تر شدن عمل کرده…
به ژوکر: خیلی ممنون از توضیØ‌تان. می‌توانید بگویید در Ú†Ù‡ دوره‌ای به مدرسه می‌رÙتید Ùˆ ورودی‌ی Ú†Ù‡ سال‌ای در دانش‌گاه هستید؟
خب من Ùکر Ù…ÛŒ کنم «اگناستیک» باشم … چون دقیقا بین دو تا شونم .. شایدم خودم رو میخوام به دو سمت بچسبونم Ùˆ ضرر نکنم یه وقت. شایدم ترسه … ولی خب آدم آنچنان مذهبی نیستم. اگر یک موقع هم نمازی خوندم واسه اون آرامشه بوده Ú©Ù‡ خب بعضی موقع ها Ù…ÛŒ خندم Ùˆ از خودم Ù…ÛŒ پرسم:‌کو آرامش؟!
البته این Ú©Ù‡ آدم بخواد بگه Ú©Ù‡ آتئیست ٠به نظرم واسه ما ایرانی ها Ú©Ù‡ تو جو مذهبی Ùˆ Ø®Ùقانی Ú©Ù‡ بهمون اجازه تÙکر آزادانه نمی داده بزرگ شدیم خیلی سخته. یعنی شاید خیلی ها باشند Ú©Ù‡ اصلا اعتقادی نداشته باشند Ùˆ خب به خاطر ترس (نه از طر٠جامعه یا Øکومت،‌ بلکه از درون خودشون) ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒØ¯Ù† Øتی اگه هیچ چیزی هم براشون اثبات نشده به مذهب بچسبن. Ùˆ شاید Øتی مذهب براشون یه راه گریزه. من خودم Ú©Ù„ÛŒ رÙیق دارم Ú©Ù‡ به Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø Ø¢ØªØ¦ÛŒØ³Øª هستن. ولی ادعا Ù…ÛŒ کنن Ú©Ù‡ خدا رو قبول ندارن ولی وقتی تو ØرÙاشون دقت میکنی میبینی Ùقط قیاÙÙ‡ اس … یعنی خلاصه کلام خودشون هم نمی دونن به Ú†ÛŒ اعتقاد دارن. نه اینکه بگم مذهبی ها هم خیلی Ù…ÛŒ دونن به Ú†ÛŒ اعتقاد دارنا. نه اونام یه جا اون وسط مسطا Ú¯Ù… شدن. دلیل همه اینا هم از نظر من همون نبود آزادی عقیده است،‌ Ùˆ اینکه خب هیچ راه دیگه ای به جز دین جلوی ما قرار داده نشده. شاید دین هم چیز بدی نباشه … نمی دونم … ولی چون گزینه ای دیگه نبوده Ùˆ دین هم هیچوقت نقد نشده ما هیچوقت راه دیگه ای نداشتیم، اکثرمون اولاش مذهبی هستیم Ùˆ بدش مذهب رو لعن Ùˆ Ù†Ùرین Ù…ÛŒ کنیم Ùˆ بی خدا میشیم.
Øالا یه سوال من دارم … اینکه درصد اÙراد با خدا یا بی خدا معلوم بشه Ú†Ù‡ Ú©Ù…Ú©ÛŒ Ù…ÛŒ تونه بکنه؟
به Ùاطیما:‌ ممنون از توضیØات Ù…Ùصل‌تان. در مورد سوال آخر به نظرم چندین نوع جواب می‌توان داد. جواب مخصوص قانون‌گذار، جواب مخصوص Ùرهنگ‌شناس، Ùˆ جواب مخصوص یک عضو جامعه.
در برابر اگنوستيك ميتوان واژه تازي “غير عار٠” را بكار برد. ضمنا در ميان ما ايرانيان “خدا خوان” بسيار است Ùˆ “خدا دان” بسيار كم، تظاهر به ديانت Ùˆ دينباوري را نميتوان به ايمان تعبير كرد. پايان سخن: خدا دان تا خدا خوان Ùرق دارد
به ساجد پارسا: می‌توانید ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ù‡ÛŒØ¯ «غیرعارÙ» چگونه به agnostic ربط پیدا می‌کند؟