گاهی assholeشدن (ا.س. شدن) خیلی آسان است. گاهی ØØªÛŒ این Ø§ØªÙØ§Ù‚ به طور ناخواسته Ùˆ تصادÙÛŒ Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ¯. در واقع کاÙÛŒ است یک سری پیش‌بینی‌هایت خطا داشته باشد تا از موجودی بامزه به ا.س. تبدیل شوی. چطور؟!
قصه اندکی خنده‌دار Ùˆ البته خجالت‌آور است. قرار بود برای Ú©Ù†ÙØ±Ø§Ù†Ø³â€ŒØ§ÛŒ چند مقاله را داوری کنم. برای داوری به طور معمول یک دور مقاله را می‌خوانم تا به کلیت آن آشنا شوم،‌ بعد دو سه مقاله‌ی مربوط را نگاه‌ای می‌اندازم (معمولا مقاله‌هایی Ú©Ù‡ در خود مقاله‌ی اصلی به آن‌ها ارجاع داده شده است) Ùˆ بعد دوباره مقاله‌ی اصلی را بازخوانی می‌کنم Ùˆ جزییات‌اش را دقیق بررسی می‌کنم. پس از این مرØÙ„Ù‡ است Ú©Ù‡ نقدم را می‌نویسم.
در بیش‌تر موارد هم سعی می‌کنم نقد Ù…ÙØµÙ„ Ùˆ تکنیکال‌ای بنویسم. ØØ§Ù„ا این‌ها مقدمه بود تا بگویم تقریبا همیشه کار را جدی می‌گیرم. اما ماجرا چیز دیگری است:
این بار یکی از مقاله‌ها تیتر غریب‌ای داشت. شروع کردم به خواندن‌اش Ùˆ خیلی زود به نظرم آمد نویسندگان دارند همین‌طوری با کلمه‌های تخصصی بازی می‌کند Ùˆ آن‌ها را در Ø¨Ø§ÙØª Ùˆ معنایی غیرمعمول به کار می‌برد Ùˆ بعد به تدریج ماجرا را ربط می‌دهد به Ø¹Ø±ÙØ§Ù† (ØÙˆØ²Ù‡â€ŒÛŒ کاری‌ی من با Ø¹Ø±ÙØ§Ù† ÙØ§ØµÙ„ه‌ی زیادی دارد). یک ØµÙØÙ‡ Ùˆ نیم اول به نظرم آمد چقدر مقاله بد نوشته شده است،‌ اما بعد نظرم عوض شد Ùˆ ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡â€ŒØ§ÛŒ دیگر در ذهن‌ام ایجاد شد: نویسندگان قصد مسخره‌بازی داشته‌اند Ùˆ می‌خواهند من Ùˆ دیگر داوران را دست بیاندازند. در واقع به یاد الن سوکال (Alan Sokal) Ø§ÙØªØ§Ø¯Ù… Ùˆ بلایی Ú©Ù‡ سر مجله‌ی Social Text درآورده بود (در ضدخاطرات پیش‌تر درباره‌اش نوشته بودم. مثلا این‌جا Ùˆ این‌جا. اطلاعات بیش‌تر را در ویکی‌پدیا بخوانید). پس از این بود Ú©Ù‡ بقیه‌ی نوشته را با این ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ خواندم Ùˆ هر Ù„ØØ¸Ù‡ بیش‌تر Ùˆ بیش‌تر متقاعد می‌شدم Ú©Ù‡ طر٠قصد شوخی داشته است.
در نقدم نوشتم Ú©Ù‡ دو ØØ§Ù„ت ممکن است برای این مقاله رخ داده باشد: (۱‌)‌ مقاله نمونه‌ی اعلای نگارش بد است، یا این‌که (Û²) نویسندگان قصد داشتند از الن سوکال یادی کنند.
داوری را ÙØ±Ø³ØªØ§Ø¯Ù…!
از آن‌جا Ú©Ù‡ داوری دو مرØÙ„ه‌ای بوده است Ùˆ من در مرØÙ„ه‌ی دوم داوری می‌کردم،‌ پاسخ نویسندگان به داوران مرØÙ„ه‌ی اول را خواندم. این‌جا بود Ú©Ù‡ ÙˆØØ´Øª کردم:‌ برخلا٠تصورم، نویسندگان بسیار هم جدی بودند Ùˆ Ø§ØªÙØ§Ù‚ا اندکی دل‌خور شده بودند Ú©Ù‡ چرا یکی از داوران مرØÙ„ه‌ی اول کارشان را جدی Ù†Ú¯Ø±ÙØªÙ‡ بود! یعنی هیچ نشانه‌ای بروز نکرده بودند Ú©Ù‡ قصدشان شوخی بوده است.
بعد Ùکر کردم، خب، این‌ها اگر قصدشان جدی بوده است، پس Ø§ØØªÙ…الا شوخی‌ی من برای‌شان اصلا بامزه نخواهد بود Ú©Ù‡ هیچ، توهین‌برانگیز هم خواهد بود. تصور کردم اگر من جای ایشان بودم،‌ مطمئنا Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯ÙØªÙ… این داور عجب عوضی‌ی ا.س.‌ای‌ست!
خوش‌بختانه وقت داشتم تا پیش از این‌که دیر شود نقدم را عوض کنم Ùˆ Ùقط بگویم Ú©Ù‡ مقاله خیلی بد نوشته شده است.
ØØ§Ù„ا چند نکته‌ی جالب:
شکل‌گیری‌ی دیدگاه من درباره‌ی این مقاله نمونه‌ای است از اکتشا٠علمی: با ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡â€ŒØ§ÛŒ آغاز می‌کنیم (Û±: مقاله نه خوب است Ùˆ نه بد)ØŒ بعد داده جمع می‌کنیم (نوشته بد است) Ùˆ مطابق با آن ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ را تغییر می‌دهیم (Û²: مقاله بد است)ØŒ Ùˆ باز داده جمع می‌کنیم (نوشته ÙØ±Ø§ÛŒ تصور بد است). ØØ§Ù„ دو گزینه داریم: بگوییم Ú©Ù‡ (Û³: مقاله بسیار بسیار بد است) یا (Û´: مقاله شوخی است). گزینه‌ی (Û´) را انتخاب می‌کنیم Ùˆ باز دوباره داده جمع می‌کنیم و Ø§ØªÙØ§Ù‚ا می‌بینم داده‌ها سازگار است (نوشته‌ی بد اگر به چشم شوخی دیده شود، بد نیست بلکه شوخی است).
نکته این است Ú©Ù‡ ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ (Û³) Ùˆ ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ (Û´)‌ هر دو داده‌ها را به خوبی توجیه می‌کنند، اما دانش پیشین (a priori) من بر آن بود Ú©Ù‡ شانس مواجهه با مقاله‌ی بسیار بسیار بد کم‌تر است از مواجهه با مقاله‌ی شوخیکی است. بعد طبیعتا داده‌ها نیز سازگار بودند Ùˆ من به خوبی Ùˆ خوشی به این نتیجه رسیدم Ú©Ù‡ می‌توانم با نویسندگان شوخی کنم Ùˆ به آقای سوکال اشاره کنم Ùˆ آن‌ها هم Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª نمی‌شوند Ùˆ Ø§ØªÙØ§Ù‚ا ممکن است از اشاره‌ی من به کلک‌شان خوش‌خوشان‌شان هم بشود.
ØØ§Ù„ نکته‌ی نیمه‌اخلاقی این است (Ú©Ù‡ البته من در ابتدا به آن توجه‌ای نکردم): هزینه‌ی انتخاب اشتباه هر کدام از این دو ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡ برای «اخلاقیات» من یک‌سان نیستند. اگر مقاله واقعا شوخی بود ولی من جدی‌اش Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ… Ùˆ آن را به عنوان مقاله‌ی بسیار بد اعلام می‌کردم، Ø§ØªÙØ§Ù‚‌ای Ú©Ù‡ Ù…ÛŒâ€ŒØ§ÙØªØ§Ø¯ این بود Ú©Ù‡ نویسندگان به بلاهت من می‌خندیدند. خوش‌بختانه چون اسم من برای‌شان مشخص نیست، نمی‌توانستند سخره‌شان را به گوش من برسانند Ùˆ در نتیجه مسخره‌کردن‌شان برای‌ام اهمیت‌ای نداشت.
برعکس، اگر مقاله جدی بود ولی آن را شوخی Ù…ÛŒâ€ŒÚ¯Ø±ÙØªÙ…ØŒ ØØ¯Ø³ می‌زنم نویسندگان٠مقاله بسیار Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª می‌شدند. با این‌که Ø§ØØªÙ…ال این‌که بدانند من Ú©Ù‡ بوده‌ام خیلی Ú©Ù… است، اما با این ØØ§Ù„ من دچار ØØ³Ù وجدان‌درد می‌شدم چون انسان‌هایی را Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª کرده‌ام در ØØ§Ù„ÛŒ Ú©Ù‡ می‌توانستم آن‌قدر Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªâ€ŒØ´Ø§Ù† نکنم (به هر ØØ§Ù„ Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª می‌شدند چون مقاله‌شان را رد کرده بودم، اما خب،‌ دست‌کم نه با قهقهه!).
بامزه این‌که در هر دو ØØ§Ù„ت نه من شاهد Ù†Ø§Ø±Ø§ØØªÛŒâ€ŒØ´Ø§Ù† می‌شدم Ùˆ نه آن‌ها می‌توانستند من را Ù†Ø§Ø±Ø§ØØª کنند (یعنی هیچ هزینه‌ی عینی‌ای بر سو تØÙ…یل نمی‌شود)ØŒ اما من یکی از ØØ§Ù„ت‌ها را به دیگری ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù….
به طور خلاصه نکته‌ی این پست چهار مورد است:
Û±) آدم گاهی به طور خیلی Ø§ØªÙØ§Ù‚ÛŒ Ùˆ ناخواسته ممکن است تبدیل به یک عوضی شود.
Û²) تصمیم‌گیری‌های‌مان را می‌توانیم به صورت یک ÙØ±Ø¢ÛŒÙ†Ø¯ Â«ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡â€ŒØ³Ø§Ø²ÛŒ –> جمع‌آوری داده –> تغییر ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡Â» تعبیر کنیم.
Û³)‌ اگر مساله به صورتی باشد Ú©Ù‡ انتخاب‌های‌مان تبعات اخلاقی داشته باشند، شاید به‌تر باشد در انتخاب ÙØ±Ø¶ÛŒÙ‡â€ŒÙ‡Ø§ÛŒâ€ŒÙ…ان (Ùˆ در نتیجه انتخاب‌های‌مان)‌ به وزن تبعات اخلاقی هم توجه کنیم.
Û´) ØØªÛŒ اگر بعضی گزینه‌ها به ظاهر هزینه‌ی عینی‌ی ØµÙØ± داشته باشند،‌ اما انتخاب اخلاقی‌مان بعضی را به بعضی دیگر ØªØ±Ø¬ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ø¯ (اگر Ú¯ÙØªÛŒØ¯ چطور چنین چیزی ممکن است؟).