هاله سØابی
…
…
Øسین درخشان آدم عجیبی‌ست. خیلی‌ها هم به همین خاطر دوست‌اش ندارند. عجیب‌بودن Øسین البته هیچ‌وقت پاستوریزه Ùˆ بی‌خطر نبوده است. خیلی‌ها را ممکن است از خود براند، Ú©Ù„ÛŒ دشمن بتراشد یا Øتی خودش را توی بد مخمصه‌ای بیاندازد. مثل Øالا. اما از طرÙÛŒ این عجیب‌بودن‌اش Ùایده‌هایی هم برای‌اش داشته است. یک زمان‌ای Hoder برای خودش در وبلاگ‌شهر (یا سپهر وبلاگ‌ها، وبلاگ‌ستان یا اصلا وبلاگ‌آباد) بر Ùˆ بیایی داشت. نه Ùقط این‌که اولین راه‌نمایی وبلاگ‌نویسی را ترجمه کرد Ùˆ جزو اولین وبلاگ‌نویسان Ùارسی‌زبان بود. نه! بلکه خط می‌داد. شیوه‌ی وبلاگ‌نویسی تعیین می‌کرد. توی دهن این دولت Ùˆ آن دولت می‌زد. Ùˆ Ú©Ù„ÛŒ آدم هم پشت‌اش نماز می‌خواندند.
خب، البته این کارش خیلی‌ها را خوش نمی‌آمد. آخر سر هم گیر کسان‌ای اÙتاد Ú©Ù‡ هم خوش‌شان نیامده بود Ùˆ هم زورشان می‌رسید Ú©Ù‡ ناراØتی‌شان را ابراز کنند Ùˆ آن هم ابرازکردنی. چند وقت پیش Ú©Ù‡ صØبت از اعدام‌اش می‌شد، الان هم Ú©Ù‡ بØØ« از Û±Û¹ سال زندان است.
Øسین درخشان را سال‌هاست دورادور می‌شناسم. پیش از دوران وبلاگ‌نویسی. از شبکه‌ی ماورا Ùˆ Ú©Ù…ÛŒ پیش از دوره‌ی خاتمی. Ùˆ خنده‌دار این‌که خاطره‌ام هم از او ماجرای بند ساعت است. ماجرا از این قرار بود Ú©Ù‡ شبکه‌ی ماورا قیمت‌های‌ اشتراک‌اش را بالا برده بود، اعضا هم شروع کرده بودند به اعتراض. Øسین -Ú©Ù‡ از اعضای قدیمی‌ی ماورا بود- در آمد Ú©Ù‡ «آی بچه سوسول‌های ماورایی! هزینه‌ی عضویت یک سال‌تان کم‌تر از هزینه‌ی بند چرمی ساعت‌تان می‌شود». راست می‌گÙت یا نمی‌گÙت، کم‌تر کس‌ای روی خوش‌ای به نظرش نشان داد. اصولا دÙاع از سیاست‌های رییس شبکه کس‌ای را خوش نمی‌آمد. اما هر Ú†Ù‡ بود Øسین وسط معرکه بلند شد Ùˆ چنین Ú¯Ùت – Ú†Ù‡ بقیه خوش‌شان بیاید Ùˆ Ú†Ù‡ نیاید. چند وقت بعدش هم جزو کارمندان شرکت بهینه‌پردازی شد (دروغ نگویم: شاید هم چند وقت قبل‌اش! درست تاریخ‌ها را یادم نمی‌آید). صلوات ختم کنید!
من وبلاگ «سردبیر: خودم» را خیلی گه‌گذار می‌خواندم. مخصوصا چند سال آخر Ú©Ù‡ Øسین به کربلا زده بود Ùˆ از سیاست‌های ا.Ù†. دÙاع می‌کرد. مطمئن‌ام این وسط Ú©Ù„ÛŒ هم ÙØØ´ خورد Ùˆ بد Ùˆ بیراه شنید. این‌که Ú†Ù‡ چیزی در سرش می‌گذشت را من یکی نمی‌دانم. آیا خواندن نوشته‌های پست‌کلونیالیستی واقعا نظرش را عوض کرده بود؟ یا این‌که می‌خواست اعتماد داخلی‌ها را جلب کند Ùˆ به تدریج جای پای خودش را در سیستم Øکومت ایران باز کند (به هر Øال پیشینه‌ی خانوادگی‌اش گویا خیلی هم پرÙاصله با «بدنه» نیست). یا شاید هم کلا آدم خل Ùˆ مشنگ‌ای بود Ú©Ù‡ داشت مزخر٠می‌گÙت.
هر کاری کرد نتیجه‌ی مثبت‌ای برای‌اش نداشت. اگر در این یکی دو سال Ú©Ù‡ در زندان است کم‌تر کس‌ای خاطرش از وضعیت او مکدر شد Ùˆ اعتراض‌ای کرد Ùˆ چیزی نوشت، اØتمالا سابقه‌اش را باید از همان ترک‌تازی‌های Øسین درخشان گرÙت Ú©Ù‡ کم‌تر دوست‌ای برای‌اش باقی گذاشت. Øسین‌ای Ú©Ù‡ Ùعالان زنان را از خود راند (Ùˆ Ú†Ù‡ کس‌ای به‌تر از ایشان تجربه‌ی کمپین راه انداختن دارند؟) Ùˆ هر Ú†Ù‡ اصطلاØ‌طلب سابق (سبز Ùعلی!) را نیز از خود زده کرد. عاشقان دولت Ùعلی هم Ú©Ù‡ Øسین را هیچ‌گاه خودی نمی‌دانستند. پس Ú†Ù‡ کس‌ای می‌ماند؟ Øسین Ùˆ Øوض‌اش! (البته همه‌ی این ØرÙ‌ها به شرطی است Ú©Ù‡ تئوری‌های توطئه را برای دقیقه‌ای کنار بگذاریم Ùˆ Ùرض نکنیم او در ویلایی نشسته است Ùˆ آب هویج‌اش را می‌نوشد Ùˆ الان دارد به ریش همه‌مان از جمله نویسنده‌ی این مطلب می‌خندد.)
Øر٠Øساب‌ام چیست؟ Øسین درخشان را خیلی‌ها دوست ندارد Ùˆ ØÙ‚ هم دارند Ú©Ù‡ دوست نداشته باشند. او ممکن است برای خیلی‌ها مشکل ایجاد کرده باشد Ùˆ ایشان ØÙ‚ دارند Ú©Ù‡ Ø®Ùر او را بگیرند Ùˆ Øق‌شان را طلب کنند. اما این «ایشان» دولت جمهوری‌ی اسلامی نیست. Øسین Ú†Ù‡ کرده است؟ Øکومت را نقد کرده؟ یا این‌که جاسوس بوده است؟ نمی‌توانم قسم Øضرت عباس بخورم Ú©Ù‡ این گاو پیشانی سÙید جاسوس نیست، اما من یکی به عدالت‌خانه‌ی آن سرزمین اطمینان‌ای ندارم. در این سالیان سال نشان داده‌اند Ú©Ù‡ وقتی پای بنیان‌های‌شان به وسط کشیده می‌شود، سیاه را سÙید می‌بینند Ùˆ سÙید را سیاه. استغÙرالله!
اØتمال بیش‌تر Øسین دست‌گیر شده است Ú©Ù‡ بقیه Øساب‌شان را جمع کنند Ùˆ سرشان را در لاک‌شان Ùرو برند Ú©Ù‡ نکند چیزی خلا٠میل آقایان Ú¯Ùته باشند. Ùˆ چنین چیزی بس برای همه‌ی ما وبلاگی‌ها -Ú†Ù‡ نویسنده Ùˆ Ú†Ù‡ خواننده- خطرناک است. سر Ù†Ùر اول زیر آب برود، بقیه‌ی کشتی هم Ø®ÙÙ‡ خواهند شد. برای خودمان هم Ú©Ù‡ شده نباید بگذاریم قضیه‌ی Øسین درخشان خیلی بی سر Ùˆ صدا ساکت شود.
آقا جان! خانم جان! Øسین درخشان را آزاد کنید!
* اول این‌که کنکوری‌های عزیز خسته نباشند Ú©Ù‡ از شر چنین امتØان‌ای راØت شدند. چطور بود کنکور؟ خوب بود؟ سخت بود؟ آسان بود؟ این روزها Ú†Ù‡ درصدی باید بزنیم تا رتبه‌مان خوب شود؟ اصلا Ú†Ù‡ رتبه‌ای برای Ú†Ù‡ رشته‌ای لازم است؟
* کنکور ورود به دانش‌گاه یکی از مزخرÙ‌ترین چیزهایی است Ú©Ù‡ تاکنون دیده‌ام. خلاصه‌وار این دلایل به ذهن‌ام می‌رسد:
* خیلی از این موارد [دست‌کم (Û±)ØŒ (Û³)ØŒ (Ûµ) Ùˆ (Û¶)] برای مدارس سمپاد هم وجود داشت Ùˆ دارد. بچه‌های سمپاد هر چقدر هم مدرسه‌شان را دوست داشته باشند نتیجه نمی‌دهد Ú©Ù‡ ایده‌ی وجود مدارس سمپاد الزاما خوب بوده است. اتÙاقا دارم به این نتیجه می‌رسم Ú©Ù‡ وجود چنان مدارسی برای خود دانش‌آموزان همان مدرسه هم بد بوده Ùˆ هست. از این موضوع Ùعلا بگذریم!
* البته می‌پرسید Øالا چطوری باید درست‌اش کرد؟ باید بگویم Ú©Ù‡ پاسخ دقیق به این سوال نه تنها نیاز به تخصص بیش‌تر در زمینه‌ی آموزش دارد، بلکه نیازمند داده‌ی تجربی هم هست. اما می‌توانم بگویم Ú©Ù‡ به نظرم راه‌ØÙ„ اØتمالی مولÙه‌های زیر را با Ú©Ù… Ùˆ زیاد دارد:
* در نهایت دو سه نکته را بگویم. پیاده‌سازی‌ی چنین نوع ایده‌هایی آسان نیست Ùˆ نیاز به صر٠انرژی‌ی زیاد دارد. مثلا لازم است Ú©ÛŒÙیت آموزش همه‌ی مدرسه‌ها Ú©Ù… Ùˆ بیش یک‌سان شود به طوری Ú©Ù‡ بازده یک دانش‌آموز در Ùلان مدرسه قابل استناد باشد. چنین تغییری خود نیازمند برنامه‌ریزی Ùˆ صر٠انرژی است. اما چون کاری سخت است Ú©Ù‡ نباید انجام‌اش نداد.
دیگر این‌که این ØرÙ‌ها البته قرار نیست چیزی را در آینده‌ی نزدیک تغییر دهد. سیستم Øکومتی‌ی ایران آن‌قدر بی‌ربط است Ú©Ù‡ صØبت از پیش‌رÙت -هر پیش‌رÙت‌ای- مسخره می‌نماید. کسان‌ای بر مصدر قدرت نشسته‌اند Ú©Ù‡ نیت‌شان چندان خیرخواهانه نیست. تا وقتی ایشان هستند، هر تغییر بزرگی بی‌معناست.
Øال می‌پرسید چرا این‌ها را می‌نویسم؟ دلیل‌اش این است Ú©Ù‡ می‌خواهم ذهنیت خودم را Ú©Ù…ÛŒ مرتب کنم Ùˆ در ضمن از دیگران Ùیدبک بگیرم. می‌دانم بعضی از خوانندگان‌ام تجربه‌های مشابه داشته‌اند (سلام پویان!) Ùˆ مطمئن‌ام بسیاری دیگر نیز ایده‌های جالب‌ای در این زمینه دارند. پس بنوسید Ú©Ù‡ در زمینه‌ی کنکور به Ú†Ù‡ Ùکر می‌کنید (Ùˆ البته کنکوری‌ها پاسخ سوالات اول‌ام را هم بدهند).
«آدم باید هر روز اندکی نوØÙ‡ گوش دهد، یک Øدیث بخواند Ùˆ اگر دست داد پای منبر یک عالم دینی نیز بنشیند.» -علامه گوته‌ی مجلسی
[هشدار: اگر قلب‌تان ضعی٠است، روی لینک‌ها کلیک نکنید.]
در نوشته‌ی پیش، یکی از نقدهای‌ام به رابطه‌ی بعضی از خارج‌نشینان Ùˆ Ùیس‌بوک این بود Ú©Ù‡ Ùیس‌بوک رسانه‌ی مناسب‌ای برای اطلاع‌رسانی به ایرانیان داخل کشور نیست چون هم به شدت Ùیلتر است Ùˆ هم اØتمالا کندتر از آن‌ای است Ú©Ù‡ بتوان با خیال آسوده با خطوط مخابراتی‌ی ایران به آن دست‌رسی داشت Ùˆ از همه‌ی لینک‌های‌اش -Ú©Ù‡ خیلی وقت‌ها ویدئویی‌ست- استÙاده کرد. در واقع ادعا کردم Ú©Ù‡ در سÙرم به ایران منبع خبری‌ام نامه بود، وبلاگ بود، ولی Ùیس‌بوک نبود (توجه کنید Ú©Ù‡ (Û±) این تنها نقدم به Ùیس‌بوک نیست Ùˆ نبود؛ (Û²)‌ الزاما Ùیس‌بوک را ابزار ارتباطی‌ی بدی نمی‌دانم).
دوست عزیزم رامین در کامنت‌ها نوشت Ú©Ù‡ این‌چنین نیست Ùˆ اتÙاقا Ùیس‌بوک ضریب Ù†Ùوذ بالایی در ایران دارد. این سوال خوش‌بختانه پاسخ٠عینی می‌تواند داشته باشد چون ضریب Ù†Ùوذ را می‌توان تعری٠کرد Ùˆ بعد سنجیدش. از همان زمان بØث‌ها تاکنون کنج‌کاو شده‌ام تا بدانم پاسخ این سوال چیست.
برای همین از شمایی Ú©Ù‡ در ایران زندگی می‌کنید می‌خواهم بپرسم Ú©Ù‡ در یک سال اخیر (پس از انتخابات پیشین تا به Øال) کدام یک از موارد زیر منبع اصلی‌ی شما برای اطلاع‌رسانی راجع به وقایع ایران بوده است؟ لطÙا توجه کنید Ú©Ù‡ Ùقط اگر در ایران زندگی می‌کنید یا در یک سال اخیر در ایران زندگی کرده‌اید به این سوال پاسخ دهید (بدیهی است مطابق با تجربه‌تان در ایران).
ØªÙˆØ¶ÛŒØ Û±: چون همیشه می‌دانم/می‌دانیم Ú©Ù‡ این نظرسنجی بایاس دارد. مخصوصا این بایاس پس از Ùیلترشدن این وبلاگ بیش‌تر شده است چون الان اØتمالا تنها کسان‌ای می‌توانند در این نظرسنجی شرکت کنند Ú©Ù‡ به ابزارهای Ùیلترشکن مجهزند Ùˆ در نتیجه Ùیلترینگ Ùیس‌بوک/توییتر/… نسبت به عموم مردم کم‌تر برای‌شان مشکل‌ساز است. در ضمن به خاطر اینترنتی‌بودن نظرسنجی، در مقایسه با جمعیت ایران،‌ بایاس به Ù†Ùع راه‌Øل‌های اینترنتی وجود دارد. با این وجود آگاهی‌ای Ú©Ù‡ از این نظرسنجی به دست می‌آوریم هم‌چنان می‌تواند روشن‌گر باشد.
ØªÙˆØ¶ÛŒØ Û²: ضریب Ù†Ùوذ یک رسانه در ایران را بدین‌صورت تعری٠می‌کنیم: «درصد اÙرادی Ú©Ù‡ در ایران می‌زیند Ùˆ مداوم از آن رسانه اطلاعات دریاÙت می‌کنند». Øال برای سادگی‌ی بیش‌تر، Ùرض می‌کنیم Ú©Ù‡ ضریب Ù†Ùوذ یک رسانه بدین‌صورت تعری٠شده است: «درصد اÙرادی Ú©Ù‡ در ایران می‌زیند Ùˆ از رسانه‌ی مورد نظر بیش از هر رسانه‌ی دیگر اخبار کسب می‌کنند.» این تعری٠دوم همان‌ای‌ست Ú©Ù‡ نظرسنجی‌ی این پست می‌سنجدش. این تعری٠دوم البته غیرملموس‌تر به نظر می‌آید. دلیل این‌که از این تعری٠استÙاده می‌کنم بیش‌تر به خاطر Ù…Øدودیت ابزار نظرسنجی‌ام است Ú©Ù‡ تنها اجازه می‌دهد یک گزینه انتخاب شود.
پارسال Ú©Ù‡ انتخابات شد Ùˆ تیشه زدند به ریشه‌ی کشور، اکثر مردم مانده بودند Øالا Ú†Ù‡ کنند Ùˆ Ùردا Ú†Ù‡ شود. ØرÙ‌ها زیاد بود، Øدیث‌ها Ù…Ùصل‌تر Ùˆ واکنش‌های عصبی Ùˆ شتاب‌زده همه‌گیر. خیلی‌ها از خود می‌پرسیدند Ú†Ù‡ کنند Ùˆ Ú†Ù‡ نکنند. آن‌هایی Ú©Ù‡ در ایران بودند Ú©Ù‡ گزینه‌های‌شان مشخص بود Ùˆ تصمیم‌شان هم سخت: یا می‌نشستند در خانه Ùˆ ÙˆÛŒ.او.ای نگاه می‌کردند یا این‌که به جمعیت در خیابان‌ها می‌پیوستند Ùˆ خطر را به جان می‌خریدند. اما ایرانی‌هایی Ú©Ù‡ در کشورهای دیگر بودند با بØران‌ای درگیر بودند بس گران: چگونه می‌توانند کاری بکنند Ùˆ تاثیری بگذارند در Øالی Ú©Ù‡ دست‌شان از خیابان‌های تهران کوتاه است؟
بعضی‌ها برگشتند -شده Øتی برای چند Ù‡Ùته- Ùˆ به خیابان‌ها ریختند. این‌ها البته Ú©Ù… بودند: به اندازه‌ی انگشتان من Ùˆ تو Ùˆ خوانندگان این وبلاگ. چندی هم جاری شدند به خیابان‌های شهر Ù…ØÙ„ سکونت‌شان Ùˆ شمع به دست در غروب‌های گرÙته‌ی غربت پیاده‌روها را اشغال کردند Ùˆ برای خارجی‌های ماشین‌سوار دست تکان دادند Ùˆ «V» نشان دادند Ùˆ سردلبخندی زدند Ùˆ خارجی‌ها هم برای‌شان بوق زدند Ùˆ به سلامتی معترضان آب‌جوی‌شان را سرکشیدند. اما بیش‌تری‌ها -یعنی دست‌کم نود Ùˆ پنج درصد Ú©Ù‡ نه نود Ùˆ نه درصد- نشستند پشت کامپیوترهای‌شان Ùˆ جنبش را از همان پشت به پیش بردند رستم‌تاز!
ای‌میل بود Ùˆ توییتر Ùˆ Ùیس‌بوک. صندوق‌های ای‌میل پر شدند از نامه‌های ریختد٠Ùلان کردند٠زدند٠بهمان شد؛ بعد صدای کهریزک در آمد Ùˆ بعدترها صدای زندگی‌ی خصوصی این آقا Ùˆ آن آقا Ùˆ غیره Ùˆ ذلک. Ùˆ توییتر بود Ùˆ ری‌توییت‌های مداوم از اشخاص‌ای Ú©Ù‡ معلوم نبود Ú©Ù‡ هستند Ùˆ Ú©Ù‡ نیستند Ùˆ بعد به تدریج آدم‌ها Ú©Ù… شدند، Ú¯Ù… شدند؛ نیست شدند، نیست؛ Ù†ÛŒ.
Ùˆ در نهایتْ سرآمد Ùیس‌بوک بود Ú©Ù‡ مامن خارج‌نشینان بود گویا، رسانه‌شان بود، Ùریادشان. عکس‌ها Ùˆ Ùیلم‌ها Ùˆ خبرها، یک به یک رشد می‌کردند Ùˆ می‌زاییدند Ùˆ هر کس چند باره هر خبر را منتشر می‌کرد Ùˆ دوستان‌اش نیز همان را بازنشر می‌دادند Ùˆ صÙØه‌ی Ùیس‌بوک‌ات پر می‌شد از هجمه‌ی اخباری Ú©Ù‡ دانستن‌اش غصه می‌اÙزود Ùˆ ترک‌اش چون به جای نیاوردن Ùریضه‌ی واجب بود، Ùˆ هر Ú†Ù‡ بود می‌دیدی‌شان Ùˆ می‌خواندی‌شان Ùˆ در آخر توی٠دست‌ات به جایی نرسیده می‌ماندی، نالان‌تر از پیش در پس صÙØه‌ی مانیتورت. Ùˆ اینک تو باید پا می‌شدی Ùˆ می‌رÙتی در جلسه‌ای می‌نشستی Ú©Ù‡ در آن خارجی‌ها از Ùلان مساله‌ی «مهم» Øر٠می‌زدند Ùˆ در همان Øال Ú©Ù‡ سرمای «AC»ی اتاق تو را به خود می‌پیچاند به هرم گرمای تابستان کشورت می‌اندیشیدی Ùˆ مردمان‌ای Ú©Ù‡ می‌سوختند، می‌تاختند، Ùˆ بر زمین می‌ریختند. Ùˆ ساعت‌ای بعد، دوباره Ùیس‌بوک بود Ùˆ تویی Ú©Ù‡ شمشیر٠آخته‌ برکشیده به آسیاب‌ها می‌تاختی.
خنده‌دار این‌که چون هر وقت دیگری Ú©Ù‡ آدمیان دور هم جمع می‌شوند، آداب Ùˆ رسوم‌ای نیز در میان‌شان زاده می‌شود Ú©Ù‡ اگر از بیرون نگاه Ú©Ù†ÛŒ از ماهیت‌شان سخت Ø´Ú¯Ùت خواهی شد. به یاد دارم آن روزهایی را Ú©Ù‡ اگر کس‌ای در Ùیس‌بوک روزانه دست‌کم چند ویدئو Ùˆ خبر به اشتراک نمی‌گذاشت از سوی دیگران به خیانت‌کاری Ùˆ مزدوری متهم می‌شد. Ùˆ از سوی دیگر آن‌هایی را Ú©Ù‡ همگی نقاب بر سر زدند Ùˆ نام Ùˆ Ùامیل‌شان شد «ندای ایرانی» Ùˆ «سهراب شهید» ثانی Ùˆ ثالث؛ Ùˆ تو مانده بودی Ú©Ù‡ چگونه دوستان سابق‌ات را از میان این همه آدم ماسک‌زده بیابی.
Øال می‌خواهم دو کلام نقد کنم آن‌چه را Ú©Ù‡ بر ما گذشت: آخرین باری Ú©Ù‡ به ایران رÙتم، نه Ùیس‌بوک‌ای بود، نه توییتری. همه‌ی آن شمشیر به‌دستان Ùیس‌بوک‌ای -Ú†Ù‡ آن‌ها Ú©Ù‡ با ترس Ùˆ لرز دشنه‌ای برداشته بودند Ùˆ Ú†Ù‡ آن‌ها Ú©Ù‡ ترمینیتور-وار با تیربار٠خبر Ùˆ خمپاره‌ی عکس‌های دل‌خراش به جان ضØاک اÙتاده بودند- همه‌شان دود شده، بر هوا رÙته بودند. هیچ، هیچ، هیچ خبری ازشان نبود! چرا، ای‌میل بود، بعضی از وبلاگ‌ها هم بود، اما قهرمانان Ùیس‌بوکی؟، نی، نبود!
پاسخ‌ها:
هم به آقایان Ùˆ هم به خانم‌ها توصیه می‌کنم سری ویدئوهای زیر را ببینید. در این ویدئوها، Jean Kilbourne (ویکی‌پدیا) از تصویر زنان در تبلیغات سخن می‌گوید Ùˆ این‌که (Û±) چگونه این تبلیغاتْ، تصویری معوج Ùˆ غیرواقعی از زنان ارائه می‌دهد Ùˆ (Û²)‌ این تصویر چگونه زنان را شی‌گونه کرده Ùˆ (Û³)‌ این شی‌شدگی Ú†Ù‡ تاثیری بر خشونت علیه زنان دارد (قسمت اول – قسمت دوم – قسمت سوم – قسمت چهارم).
اگر هم Ùکر می‌کنید Øوصله‌تان نمی‌کشد تا Ú©Ù„ این Û³Ûµ دقیقه را ببینید، به جای‌اش ابتدا ویدئوی کوتاه زیر را ببینید Ùˆ بعد تصمیم بگیرید Ú©Ù‡ آیا می‌خواهید Ú©Ù„ سخنرانی را ببینید یا خیر. در ضمن به دوستان‌تان لط٠کرده Ùˆ این سخنرانی را نشان‌شان دهید.
” شیخ Ùضل الله نوری در جلسه‌ای به ناظم‌الاسلام کرمانی درباره مدارس جدید می‌گوید: «ناظم الاسلام، ترا به Øقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلا٠شرع نیست؟ Ùˆ آیا ورود به این مدارس مصاد٠با اضمØلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه Ùˆ تØصیل شیمی و Ùیزیک عقائد شاگردان را سخی٠و ضعی٠نمی‌کند؟» ”  [به نقل از صÙØه‌ی Øسن رشدیه در ویکی‌پدیای Ùارسی]
خوش‌بختانه از آن زمان تاکنون پیش‌رÙت‌هایی Øاصل شده است Ùˆ مشکل علوم دقیقه کمابیش رÙع گشته، توجه‌ها به علوم انسانی متمایل شده است. انشالله تعالی همان‌طور Ú©Ù‡ شیمی Ùˆ Ùیزیک بومی را در این صد Ùˆ خرده‌ای سال رشد داده‌ایم، یک Ùکری هم به Øال علوم غربی Ùˆ ضاله‌ی انسانی می‌کنیم تا خدای‌ناکرده زبان‌ام لال عقاید کس‌ای سخی٠و ضعی٠نشود.
لابد خبر دارید Ú©Ù‡ Øدود یک ماه‌ای می‌شود Ú©Ù‡ خانواده‌ی آق‌بهمن را دست‌گیر کرده‌‌اند: خواهران‌اش را Ùˆ پدر Ùˆ مادرش را Ùˆ چند عضو دیگر را Ú©Ù‡ البته مادرش پس از مدت‌ای آزاد شد.
دست‌گیری‌ی خانواده‌گی از آن کارهایی است که دست‌کم دو اثر بزرگ دارد:
درباره‌ی (Û±) چیزی نمی‌گویم Ú©Ù‡ ÙˆØ§Ø¶Ø Ø§Ø³Øª.
درباره‌ی (Û²)‌ به این بسنده می‌کنم Ú©Ù‡ دنیا بالا Ùˆ پایین دارد Ùˆ اگر من٠نوعی قساوت Ùˆ ظلم را از Øد بگذرانم، باید مطمئن باشم Ù†Ùرت‌ای کاشته‌ام Ú©Ù‡ هر خوشه‌اش صد دانه Ù…Øصول می‌دهد Ùˆ در آخر٠Ùصل، سیاه‌روزی‌ام را درو خواهم کرد.
Øالا آقایان با Ú†Ù‡ Øساب‌ای دارند به آینده Ùکر می‌کنند، من نمی‌دانم!
Ù¾.Ù†: مورد آق‌بهمن مثال بود. به نظرم او آدم منطقی‌ست Ùˆ ممکن است شرایط را این‌گونه Ú©Ù‡ توصی٠کرده‌ام نبیند Ùˆ Ù†Ùرت‌ای هم در قلب‌اش جوانه نزند. اما عموم مثل او نیستند. Ùˆ Øاکمان باید از عموم بترسند.
…
مدت‌ای پیش از خوانندگان ضدخاطرات خواستم تا بگویند Ú©Ù‡ آیا در ماه رمضان روزه می‌گیرند یا خیر. در نوشته‌ی پیشین درباره‌ی انگیزه‌های‌ام Ù…Ùصل ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ø¯Ø§Ø¯Ù…. اینک نتایج آن نظرسنجی را با اندک ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ùˆ تÙسیری می‌آورم. پیش از ادامه باید بگویم Ú©Ù‡ انتظار ندارم خوانندگان وبلاگ‌ام نمونه‌ی خوب‌ای از باÙت٠جمعیت‌ی ایران باشند، اما با این وجود به گمان‌ام ایشان نمونه‌ی قابل قبول‌ای از قشر تØصیل‌کرده Ùˆ متوسط بالای جامعه‌ی ایرانیان هستند.
سوال نخست نظرسنجی چنین بود (اعداد در تاریخ اول دسامبر ۲۰۰۹ ثبت شده‌اند):
آیا از سن هجده سالگی به بعد تاکنون روزه گرÙته‌اید؟
Û³Û²Û´ Ù†Ùر به این سوال پاسخ دادند. Øدود Û³Û± درصد اÙراد هیچ وقت تاکنون روزه نگرÙته‌اند. Øدود Û³Û¹ درصد اÙراد به طور مرتب روزه می‌گیرند Ùˆ بقیه نیز گه‌گدار روزه‌بگیرند. نتایج را در نمودار اول می‌بینید.
به دلیل ساده‌بودن نظرسنجی، رÙتار دقیق رای‌دهندگان مشخص نیست، اما به نظر می‌آید کسان‌ای Ú©Ù‡ گزینه‌ی خیلی‌کم (Û±Û· درصد) را انتخاب کرده‌اند -مخصوصا آن‌ها Ú©Ù‡ به خاطر ØªÙˆØ¶ÛŒØ Â«ÛŒÚ© ماه در هر چهار پنج سال» این گزینه را برگزیده‌اند- آن‌هایی هستند Ú©Ù‡ سالیان ابتدای هجده سالگی به بعدشان درباره‌ی مذهب شک‌زده بوده‌اند ولی پس از گذشت چند سال به خیل بی‌عملان مذهبی پیوسته‌اند (Ú†Ù‡ به خدا باور داشته باشند Ùˆ Ú†Ù‡ نداشته باشند). البته می‌توان تصور کرد Ú©Ù‡ Ùردی چند سال اصلا روزه نگرÙته باشد ولی از امسال شروع کرده باشد به روزه‌گیری، اما به نظرم این Øالت کم‌اØتمال‌تر است. با این استدلال، Øدود Û´Û¸ = Û³Û± +‌۱۷ درصد اÙراد در Øال Øاضر روزه نمی‌گیرند. هم‌چنین اگر گزینه‌ی «نیم‌بند» را نیز در نظر بگیریم،‌ می‌توان اØتمال داد Ú©Ù‡ عدد Û´Û¸ درصد Øد پایین‌ای برای روزه‌نگیران امسال باشد.
Øال به سوال دوم برسیم:
Û³Û±Û¸ Ù†Ùر به این پاسخ سوال دارد Ú©Ù‡ از میان ایشان Øدود ÛµÛ¹ درصد اÙراد امسال اصلا روزه نگرÙتند Ùˆ Û³Û± درصد نیز بیش‌تر روزها روزه بگیر بودند. Û±Û° درصد باقی‌مانده روزه‌گیری‌شان نصÙÙ‡ Ùˆ نیمه بوده است. نتایج را در نمودار دوم می‌بینید.
عدد ÛµÛ¹ درصد قابل مقایسه -ولی نه دقیقا یک‌سان- با Û´Û¸ = Û³Û± +‌ Û±Û· گزینه‌ی کسان‌ای است Ú©Ù‡ تاکنون اصلا Ùˆ ابتدا روزه نگرÙته‌اند Ùˆ یا این‌که خیلی Ú©Ù… روزه گرÙته‌اند.
به طور خلاصه به نظر می‌آید Øدود Û³Û° درصد جمعیت ایرانیان‌ای Ú©Ù‡ وبلاگ مرا می‌خوانند Ùˆ نظر داده‌اند، اصلا اعتقادی به عمل به اسلام Ùˆ به طور خاص روزه‌ ندارند Ùˆ Øدود ÛµÛ° تا Û¶Û° درصد یا اصلا Ùˆ یا دست‌کم چندان روزه‌گیر نیستند. هم‌چنین Øدود Û³Û° تا Û´Û° درصد اÙراد Ú©Ù… Ùˆ بیش روزه بگیرند Ú©Ù‡ با این‌که چنین عددی قابل مقایسه با عدد غریب‌ای چون Û¹Û¸ درصد مسلمان در ایران نیست، اما هم‌چنان نشان می‌دهد Øضور اسلام٠عملی در ایران بسیار جدی Ùˆ پررنگ است.
یکی از نتایج جالب این نظرسنجی برای من وجود Ù¾Ùر-رنگ Ùˆ هم‌زمان دو قشر مذهبی Ùˆ غیرمذهبی در بین جامعه‌ی آماری نزدیک به قشر متوسط ایرانیان است (دست‌کم در Ø³Ø·Ø Ø¹Ù…Ù„ به یکی از مهم‌ترین Ùرائض دین اسلام). این نتیجه تبعات سیاسی Ùˆ Ùرهنگی‌ی مهم‌ای دارد:
از دید٠سیاسی چنین نتیجه‌ای بیان می‌کند Ú©Ù‡ قوانین جامعه‌ی ایران باید وجود این دو قشر را Ù…Øترم بداند. هرگونه برنامه‌ریزی برای ایران Ùˆ آینده‌اش باید در نظر بگیرد Ú©Ù‡ قوانین ایده‌آل برای چنین جامعه‌ای نه می‌تواند شبیه به قوانین Ùعلی‌ی ج.ا. باشد Ú©Ù‡ Ùرض را بر مسلمان٠مومن‌بودن همه ایرانیان می‌گذارد Ùˆ نه ممکن است در چارچوب Ùکری‌ای تدوین شود Ú©Ù‡ مذهب را غریبه‌ای بین ایرانیان بشمارد. قوانین ایران اگر بر هر کدام از این دو راه برود، Øقوق اقلیت‌ای بزرگ را زیر پا خواهد گذاشت.
هم‌چنین این نظرسنجی نتیجه‌ای Ùرهنگی دارد Ùˆ آن این‌که به ما یادآوری می‌کند Ú©Ù‡ با اØتمال زیاد یکی از همسایه‌های‌مان ممکن است بی‌مذهب باشد Ùˆ دیگری مذهبی Ùˆ اگر ما بخواهیم رابطه‌ای نیکو با هر دوی‌شان داشته باشیم باید بتوانیم روابطمان با ایشان را در چارچوب دیگری غیر از دوگانه‌ی مذهب-غیرمذهب تدوین Ùˆ تÙسیر کنیم. به عبارت دیگر اگر دوگانه‌ی درون‌گروه-برون‌گروه‌مان بر این اساس باشد Ú©Ù‡ دیدگاه Ùرد مقابل درباره‌ی مذهب مشابه با ماست یا نه، آن‌گاه به تناقض‌ای می‌رسیم Ú©Ù‡ از یک سو «ایرانی» خوانده می‌شویم Ùˆ از سوی دیگر نمی‌توانیم نیم‌ای دیگر از ایرانیان را «خودی» Ùˆ در یک گروه بدانیم.
در نهایت سپاس‌گزار٠شرکت‌کنندگان نظرسنجی استم. منتظر نظرسنجی‌های دیگر باشید!
[استÙاده از این داده‌ها Ùˆ نمودارها با ذکر کامل منبع (لینک به این پست٠وبلاگ)‌ بدون اشکال است. Ú©Ù¾ÛŒ بیش از یک پاراگرا٠از این نوشته بدون اجازه قبلی ممکن نیست.]
یکی از سوال‌های همیشه جذاب برای من، میزان باورمندی‌ی اÙراد به Ù…Ùاهیم ماورای طبیعی Ùˆ مذهبی است. دانستن پاسخ٠سوال‌هایی چون چند درصد دوستان/آشنایان/مردم شهر Ùˆ سرزمین‌ام به خدای با Ùلان خصوصیات باور دارند Ùˆ یا Ú†Ù‡ میزان از آن‌ها خود را متدین می‌دانند Ùˆ به دین‌ای پای‌بندند، سال‌هاست Ú©Ù‡ برای‌ام جالب است Ùˆ البته جالب‌تر از آن دلیل چنین باورمندی است. به همین خاطر مدت‌هاست می‌اندیشیده‌ام تا نظرسنجی‌هایی در Øول Ùˆ Øوش چنین موضوعاتی در بین دوستان Ùˆ آشنایان‌ام به طور خاص Ùˆ وبلاگ‌ستان به طور عام برگزار کنم Ú©Ù‡ تاکنون یکی دو موردش را دیده‌اید (نظرسنجی درباره‌ی روزه در ماه رمضان Ùˆ منع ساخت مسجد). پیش از آن‌که به طور خاص به نظرسنجی‌ها بپردازم، خوب است Ú©Ù…ÛŒ برای‌تان قصه بگویم:
جَو مدرسه‌ی راه‌نمایی Ùˆ دبیرستان٠من ترکیب خنده‌داری از Øضور چشم‌گیر مذهب Ùˆ در همان‌Øال لیبرالیسم بیش از معمول٠بقیه‌ی مدارس بود. بدین صورت Ú©Ù‡ بسیاری از مسوولان مدرسه باورهای مذهبی‌ی غلیظی داشتند Ùˆ از طر٠دیگر به دلیل ÙلسÙه‌ی آموزشی‌ی مدرسه Ùˆ اØتمالا بچه‌های Ú©Ù… Ùˆ بیش ویژه‌ی آن نمی‌خواستند/نمی‌توانستند آن‌جا را به Øوزه‌ی علمیه‌ی دیگری در قلب تهران تبدیل کنند.
نتیجه این‌که ما دو دسته معلم داشتیم: عده‌ای از دبیران با تجربه Ùˆ «خوبی» بودند Ú©Ù‡ الزاما باورهای مذهبی‌ی قوی‌ای نداشتند. عده‌ای دیگر Ú©Ù‡ بیش‌تر خود از Ùارغ‌التØصیلان همان مدرسه بودند Ùˆ در سال‌های دهه‌ی شصت در همان‌جا درس خوانده بودند، باورهای مذهبی‌ی Ú©Ù… Ùˆ بیش پررنگی داشتند. از شدت باورهای آن‌ها بگویم Ú©Ù‡ بعضی‌های‌شان شعرهای مذهبی می‌سراییدند و گه‌گداری Ù…Ø¯Ø Ø¨Ø²Ø±Ú¯Ø§Ù† انقلاب را می‌گÙتند Ùˆ اگر دست می‌داد در مراسم مذهبی شهیدی نیز به مدرسه می‌آورند Ùˆ می‌چرخاندند (البته طبیعی است گزاره‌های‌ام بی‌درز Ùˆ دقیق نیستند. بعضی‌ها Ùارغ‌التØصیل مدرسه بودند Ùˆ همان‌جا هم معلمی می‌کردند ولی باورهای مذهبی‌ی شدیدی نداشتند).
اما با این وجود در بیش‌تر موارد شاهد «ظلم مذهبی» نبودیم. مثلا نماز تقریبا هیچ‌وقت اجباری نبود (Ùˆ من می‌شنیدم Ú©Ù‡ در مدارس دیگر در آن دوران ممکن بود نماز اجباری باشد؛ تصØÛŒØ‌ام کنید اگر اشتباه می‌کنم). تنها باری Ú©Ù‡ به خاطر دارم تلاش Ùراوانی شد تا همه‌ی دانش‌آموزان در بعد از ظهری نماز اقامه کنند، در سال دوم یا سوم راه‌نمایی‌ام بود Ú©Ù‡ البته سعی خیلی موÙق‌ای هم نبود Ùˆ دست‌کم چند Ù†Ùر به نمازخانه نرÙتند Ùˆ مهم‌تر این‌که کس‌ای هم چیزی به‌شان Ù†Ú¯Ùت. یا مثلا غذاخوردن در ماه رمضان در کلاس‌ها کاملا معمول بود. و یا با این‌که کلاس‌های مذهبی چون دینی، قرآن Ùˆ گاهی متÙرقه‌ای به نام پرورشی Ú©Ù… نبودند Ùˆ گاهی معلم‌های‌شان مزخر٠مØض می‌گÙتند، اما «شک‌گرایی در چارچوب دین» Ú©Ù… Ùˆ بیش تØمل می‌شد. (مطلب «خاطرات قدیم Ùˆ جدید، پراکنده Ùˆ سوا-نشده، از دکتر Ù…ØموداÙشار Ùˆ علامه‌ØÙ„ÛŒ تا آلبرتا» را نیز بخوانید Ú©Ù‡ در آن راجع به معلم‌های دینی مدرسه‌مان Ù…Ùصل‌تر نوشته‌ام.)
Øال اگر نگاه‌ای به بچه‌ها بیاندازیم می‌بینیم Ú©Ù‡ آن‌ها نیز به دو دسته تقسیم می‌شدند. تا جایی Ú©Ù‡ به نظرم می‌آید، بیش‌تر بچه‌های مذهبی نبودند. بدین معنا Ú©Ù‡ نه نماز می‌خواندند Ùˆ نه روزه می‌گرÙتند Ùˆ نه طبیعتا عشق دین داشتند. در مورد میزان باورمندی‌شان به Ù…Ùهوم‌ای چون خدا یا Øتی مذهب چیز زیادی نمی‌دانم. Øدس می‌زنم ممکن است درصد زیادی از آن‌ها به Ù…Ùهوم خدای ابراهیمی باور می‌داشتند. در همان Øال عده‌ی قابل توجه دیگری هم بودند Ú©Ù‡ سÙت Ùˆ سخت مذهبی بودند. به نظرم این عده در اقلیت بودند اما واقعا مطمئن نیستم (Øدس‌ام چیزی Øدود Û²Û° تا Û³Û° درصد جمعیت دوره‌مان است).
نکته‌ی خوش‌Øال‌کننده این‌که تا جایی Ú©Ù‡ خبر دارم مشکل اساسی‌ای بین دو گروه مذهبی‌ها Ùˆ غیرمذهبی‌ها وجود نداشت. البته روابط این دو گروه الزاما بی‌نهایت صمیمانه هم نبود و ساختار گروه‌های دوستی تا Øد قابل توجه‌ای به باور مذهبی‌ی اÙراد باز می‌گشت.
دانش‌گاه Ú©Ù‡ رÙتم، انتظار داشتم Ú©Ù‡ اÙراد مذهبی خیلی Ú©Ù… باشند. مثلا Øدس می‌زدم نمازخانه خلوت‌تر از نمازخانه‌ی مدرسه‌مان باشد. اما واقعیت برخلا٠انتظارم بود!
تعداد اÙراد مذهبی در دانش‌گاه اصلا Ú©Ù… نبودند. نمی‌گویم Û¸Û° درصد، اما شاید رÙتار Øدود Û´Û° تا ÛµÛ° درصد هم‌دوره‌ای‌های‌ام رنگ Ùˆ روی مذهبی داشت (این اعداد تخمین‌ای نادقیق‌اند). نمازخوان‌ها Ú©Ù… نبودند Ùˆ روزه‌داران نیز به هم‌چنان. به طوری Ú©Ù‡ به وضوع به نظرم می‌رسید Ú©Ù‡ میزان مذهبی‌بودن اÙراد در دانش‌گاه بیش‌تر از مدرسه‌مان بود. دلیل‌اش البته چندان عجیب نیست Ùˆ به نظرم هم به ترکیب جمعیتی‌ی دانش‌گاه باز می‌گشت (Ú©Ù‡ برخلا٠دبیرستان، اعضای‌اش از شهرهای مختلÙ‌ای می‌آمدند – Ùˆ گمان می‌برم گزاره‌ی «نÙوذ مذهب در شهرهای دیگر ایران بیش‌تر از تهران است» صادق است) Ùˆ هم به وجود انواع سهمیه‌هایی Ú©Ù‡ Ú©Ù…Ú© می‌کرد اÙراد مذهبی بیش‌تر به دانش‌گاه راه یابند (چنین سهمیه‌هایی «تقریبا» برای مدرسه‌مان وجود نداشت یا اگر هم می‌بود، Ú©Ù… تاثیر بودند). هم‌چنین متوسط درآمد خانواده‌های دانش‌آموزان دبیرستان یا راه‌نمایی‌مان بالاتر از متوسط درآمد خانواده‌های دانش‌جویان دانش‌گاه‌مان بود (Ùˆ چون قبل، گمان می‌برم میزان درآمدْ Ú©Ù… Ùˆ بیش ارتباط معکوس‌ای با شدت باورهای مذهبی‌ی Ùرد داشته باشد). (توضیØ‌ام در این پاراگرا٠البته بسیار ساده‌سازی شده است Ùˆ واقعیت ماجرا Ùˆ توصی٠همه‌ی روابط علّی Øتی اگر کاملا شناخته شده باشد -Ú©Ù‡ نیست- بیش از Øد یک پاراگرا٠می‌طلبد.)
سال‌ها بعد Ú©Ù‡ به کشور کانادا آمدم، Ùضای اطراÙ‌ام آشکار تغییر کرد. تقریبا برای اولین بار آدم‌هایی را دیدم Ú©Ù‡ به ÙˆØ¶ÙˆØ Ø®Ø¯Ø§Ù†Ø§Ø¨Ø§ÙˆØ± بودند Ùˆ با این‌که شاید Ùراوان نبودند، اما نادیده‌گرÙتنی نیز نبودند (البته طبیعی است بخش‌ای از تÙاوت به این باز می‌گردد Ú©Ù‡ در ایران اعترا٠به خداناباوری به دلیل تبعات‌اش کم‌یاب‌تر است).
پاییز پارسال بود Ú©Ù‡ یکی از انجمن‌های مسیØÛŒ نظرسنجی‌ای در Ø³Ø·Ø Ø¯Ø§Ù†Ø´â€ŒÚ¯Ø§Ù‡ برگزار کرد با این سوال Ú©Ù‡ آیا شما (Û±) خداباورید (theist)ØŸØŒ (Û²) لاادری (agnostic) هستید؟ Ùˆ یا (Û³)‌ خداناباورید (atheist)ØŸ (یکی لط٠کند Ùˆ معادل مناسب‌ای برای agnosticism پیش‌نهاد دهد.)
نظرسنجی به مدت دو سه روز در کنج‌ای شلوغ از دانش‌گاه برگزار شد. نمی‌دانم چند Ù†Ùر در آن شرکت کردند، اما در همان ده بیست دقیقه‌ای Ú©Ù‡ کنار صندوق‌ها ایستاده بودم تا ببینم Ú†Ù‡ تیپ آدم‌هایی به کدام گزینه رای می‌دهند، شرکت‌کنندگان را اندک نیاÙتم (رای‌ها مخÙÛŒ نبود – هر کس‌ای می‌رÙت Ùˆ بر مقوایی بزرگ چوب‌خط می‌کشید). Øدس می‌زنم تعداد رای‌ها چیزی در Øد Ùˆ Øدود چند هزار Ù†Ùر بود.
در مورد نتایج نظرسنجی Ùˆ هم‌چنین این‌که Ú†Ù‡ تیپ آدم‌هایی به کدامین گزینه رای دادند ØرÙ‌ای نمی‌زنم تا آینده‌ای نه چندان دور. Ùقط این را بگویم Ú©Ù‡ نتایج آن نظرسنجی مشتاق‌ام کرد تا کاری مشابه در وبلاگ‌ستان بکنم. اما پیش از آن‌که چنان نظرسنجی‌ای برپا کنم، تصمیم گرÙتم تا یکی دو نظرسنجی‌ی اولیه انجام دهم تا دست‌ام بیاید آدم‌ها Ú†Ù‡ رÙتارهایی در نظرسنجی‌ها ممکن است انجام دهند. با این‌که آن نظرسنجی‌ها بسیار ساده بودند Ùˆ در آن‌ها هیچ سوال‌ای راجع به باور اÙراد پرسیده نشد، اما رÙتار آدم‌ها هم‌چنان بسیار جالب بود. نگاه‌ای به نظرسنجی‌ی اول Ùˆ دوم بیاندازید (بیایید سکه بیاندازیم (نظرسنجی Ùˆ تØلیل)Ø› یک تست ریاضی ساده).
نظرسنجی‌ی بعدی، درباره‌ی انتخابات ریاست جمهوری اخیر بود Ú©Ù‡ با Øضور چشم‌گیر خوانندگان وبلاگ هم‌راه بود. متاسÙانه دیری نگذشت Ú©Ù‡ وقایع تاسÙ‌آور پس از انتخابات پیش آمد Ùˆ نه نای تØلیل نتایج نظرسنجی برای‌ام باقی ماند Ùˆ نه تØلیل‌اش دیگر اهمیت چندان‌ای داشت.
این‌ها همه مقدمه‌ای بود برای بیان علاقه‌ی من به نظرسنجی‌های مربوط به باورهای مذهبی‌ی اÙراد Ùˆ این‌که همیشه برای‌ام جالب بوده است بدانم جامعه‌ای Ú©Ù‡ در آن می‌زیم به Ú†Ù‡ چیزهایی باور دارند Ùˆ دنیا را چگونه تÙسیر می‌کنند. هنوز در این سری نظرسنجی‌ها خیلی چیزها باید بررسی شوند، اما Ùعلا شروع می‌کنیم به جمع‌آوری نتایج‌ای Ú©Ù‡ تاکنون داشته‌ایم. در نوشته‌ی بعدی نتایج نظرسنجی‌ی روزه در ماه رمضان را برای‌تان خلاصه می‌کنم. منتظر باشید!
شانزده آذر، شانزده آذر!
پست پیشین (رÙراندم برای منع ساخت مناره‌ی مسجد در سوییس) به این Ùکرم انداخت تا بÙهمم ایرانیان در شرایطش مشابه Ú†Ù‡ می‌کردند. پیش از واردکردن نظرتان، سناریوی زیر را در نظر بگیرید:
کشور ایران مدت‌هاست Øکومت‌ای غیرمذهبی دارد. قوانین آن بر اساس شریعت وضع نشده‌اند Ùˆ Øاکمان‌اش هم آدم‌هایی باسواد Ùˆ Ú©Ù… Ùˆ بیش Ùرهیخته‌اند. وضع اقتصادی‌ی کشور قابل قبول است Ùˆ Ùقر Ùˆ بی‌سوادی کم‌تر از همیشه است. با این‌که انتخاب مذهب در کشور آزاد است ولی هم‌چنان بسیاری از مردم کشور پس‌زمینه‌ای اسلامی دارند Ùˆ خیلی‌های‌شان مسلمان معتقدند.
در ضمن تصور کنید Ú©Ù‡ با وجود این‌که در نقاط مختل٠مسجد یاÙت می‌شود، اما برخلا٠شرایط Ùعلی‌ی کشور سر هر Ú©ÙˆÚ†Ù‡ مسجدی ساخته نشده است. یعنی دچار ازدیاد مسجد نیستیم، اما کم‌بودی هم Øس نمی‌شود. در ضمن طراØی‌ی مسجدها به گونه‌ایست Ú©Ù‡ برای همسایه‌ها مشکل‌ای نمی‌آÙریند Ùˆ مثلا وقت Ùˆ بی‌وقت صدای بلندگوهای آن بلند نمی‌شود.
Øال یکی از اØزاب آزاد به یاد گذشته‌ی دور کشور می‌اÙتد Ùˆ به این نتیجه می‌رسد Ú©Ù‡ باید جلوی گسترش نمودهای مذهبی را بگیرد چون اØتمال دارد وجودشان برای آینده‌ی کشور خطرناک باشد. در واقع Øزب تØلیل می‌کند Ú©Ù‡ وجود Ù…ØÙل‌های مذهبی‌ای چون مسجد ممکن است باعث گسترش Ùˆ پرواری‌ی تندروهای مذهبی شود Ùˆ آرامش کشور -Ú©Ù‡ سال‌هاست برقرار بوده- به خطر بیاÙکند.
البته Øزب بر این باور است Ú©Ù‡ هر شخص‌ای ØÙ‚ انتخاب مذهب خویش را دارد ولی از طرÙÛŒ بر این باور است Ú©Ù‡ باید جلوی گسترش کانون‌های مذهبی گرÙته شود. برای همین این Ø·Ø±Ø Ø±Ø§ پیش‌نهاد می‌کند Ú©Ù‡ ساخت Ùˆ ساز مساجد با معماری‌ی خاص٠اسلامی ممنوع است. هر کس‌ای البته می‌تواند در خانه یا Ù…ØÙ„ کارش نماز بخواند ولی این‌که بخش‌ای از معماری‌ی شهر را به سازه‌ای مذهبی تغییر کاربری دهیم، نباید امکان‌پذیر باشد. مسجدهای پیشین البته می‌توانند سر جای خود باقی بماند Ùˆ طبق آمارهای به دست آمده، هیچ کمبودی هم برای جمعیت Ùعلی مسلمانان معتقد وجود ندارد. یعنی هر کس‌ای خواست می‌تواند با وسایل Øمل Ùˆ نقل عمومی در عرض کم‌تر از دهْ بیست دقیقه به مسجدی برود Ùˆ مسجد هم بیش از Øد شلوغ نخواهد بود.
چون موضوع بسیار مهم است، Øزب بر این باور است Ú©Ù‡ دولت باید رÙراندوم برگزار کند. برای برگزاری‌ی رÙراندوم باید دست‌کم پانصد هزار Ù†Ùر از شهروندان مواÙقت خود را با این طر٠اعلام کنند. Øزب به راØتی پانصد هزار امضای لازم را به دست می‌آورد Ùˆ Ø·Ø±Ø Ø¨Ù‡ رÙراندوم می‌رود.
سوال رÙراندوم این است: «آیا دولت ایران وظیÙÙ‡ دارد از ساخت Ùˆ ساز مساجد جلوگیری کند؟» Ùˆ گزینه‌ها هم «بلی» یا «خیر» است.
Øال من (یعنی سولوژن) از شما می‌خواهم در این نظرسنجی شرکت کنید. هر کس‌ای Ú©Ù‡ می‌تواند این متن را بخواند می‌تواند در رÙراندوم شرکت کند بدون توجه به این‌که در ایران می‌زید یا خیر.
n
[برای جلوگیری از هر گونه سوء تÙاهم باید بگویم Ú©Ù‡ سناریوی مطرØ‌شده کاملا تخیلی است Ùˆ من به شخصه هیچ نظری درباره‌ی خوب یا بد بودن‌اش نمی‌دهم. هدÙ‌ام از این نظرسنجی تنها مقایسه‌ی باور عمومی‌ی ایرانیان با سوییسیان است Ùˆ برای این‌که بایاس‌ها را تا Øد ممکن Ú©Ù… کرده باشم، سعی کردم شرایط کشور را بمانند کشوری غربی چون سوییس جلوه دهم. یعنی مثلا نخواسته‌ام بایاس منÙÛŒ (یا مثبت) نسبت به شرایط Ùعلی‌ی کشور تغییر خیلی زیادی در نتایج ایجاد کند. با این وجود خواسته‌ام نظرات را راجع به «اسلام» به طور مشخص بدانم. یعنی بØØ« تنها Øقوق اقلیت نیست،‌ بلکه اسلام است.]