پارسی شکر است، انگلیسی Ù‚Ùسه مربا
Û±)‌ این نوشته سÙارشی است. البته نه از آن نوع سÙارشی‌هایی Ú©Ù‡ زر Ùˆ سیم (یا مس Ùˆ یا Øتی تومان) می‌دهند Ùˆ صÙØه‌ی سیاه‌شده تØویل می‌گیرند. اصلا Ùˆ ابتدا! Ùˆ Øتی نه از آن مدل‌ها Ú©Ù‡ می‌گویند «سولوژن جان! قربان Ø´Ú©Ù„ ماه‌ات بروم. می‌شه واس ما درباره چی‌چی دو کلوم بنویسی؟» Ùˆ من هم بگویم «چون شما شمایید، به روی چشم‌ام». خیر. به والله ما این‌جور وبلاگ‌نویسی نیستیم جان شما.
Û²) می‌پرسید پس چه؟ الساعه ØªÙˆØ¶ÛŒØ Ù…ÛŒâ€ŒØ¯Ù‡Ù… خدمت‌تان. اما اجازه بدهید بگویم موضوع اصلی‌ی این نوشته قرار است Ú†Ù‡ باشد. موضوع این نوشته این است Ú©Ù‡ زبان پارسی (همان Ùارسی!) با وجود آن‌که شکر است، اما همان Ùقط شکر است. در مقابل زبان انگلیسی با وجود آن‌که شکر نیست، اما چون Ù‚Ùسه‌ی‌ پر از مرباست با ده‌ها طعم Ùˆ مزه‌ی مختلÙ. هم‌چنین از نظر این بنده‌ی Øقیر این نگرانی وجود دارد Ú©Ù‡ شکرمان آب بیاندازد، آب‌قندی بیش از آن نماند.
Û³)‌ پیش از آن‌که Ùریاد وامصیبتا سر دهید Ùˆ شمشیر تیز از نیام برکشید اجازه دهید برگردیم به ماجرای پیشین Ùˆ این‌که Ú†Ù‡ شد این پست را بنوشتیم. ماجرا برمی‌گردد به دو سه روز پیش Ú©Ù‡ توییستخاره‌ای Ùرمودیم بدین Ù…Øتوا:
«توییستخاره: آیا پیش از آن‌که Û²Û°Û±Û² تمام شود یک پست‌ای در ضدخاطرات بنویسم یا نه؟ تعداد Ùیوها/ری‌توییت‌‌های‌تان را می‌شمارم: زوج خوب، Ùرد بد.»(+)
ملت Ùیوها نمودند Ùˆ ریتوییت‌ها کردند. نتیجه‌ی نهایی تا این Ù„Øظه Ú©Ù‡ این متن را می‌نویسم Ùرد است، اما شوق ملت مرا به سر ذوق آورد Ùˆ دور از انصا٠دیدم لطÙ‌شان را بی‌پاسخ نهاده، پست‌ای در ضدخاطرات هوا نکنم. نتیجه این است Ú©Ù‡ می‌بینید – گیریم تلاش‌ام برای آماده‌کردن‌اش پیش از پایان سال بی‌نتیجه بود. روز اول سال هم بد نیست، هست؟! ۲۰۱۳تان مبارک!
Û´)‌ ایده‌ی این نوشته چند روز پیش در Øین خواندن رمان Kafka on the Shore از Haruki Murakami به ذهن‌ام رسید (با تشکر از Ù†.ج. بابت کتاب). اصل کتاب به ژاپنی نوشته شده است ولی من ترجمه انگلیسی‌ی آن را می‌خواندم. طبیعتا نمی‌توانم درباره‌ی دقت ترجمه نظری بدهم، اما متن انگلیسی‌ی آن -تا جایی Ú©Ù‡ سواد من قد می‌دهد- بسیار روان Ùˆ خوش‌خوان است. در Øین خواندن کتاب دو چیز توجه‌ام را جلب کرد.
یک این‌که بعضی جمله‌ها چقدر شیوا، خلاصه و زیبایند. و مهم‌تر و عجیب‌تر این‌که نتیجه‌ی تلاشک‌های من برای ترجمه‌شان به پارسی جمله‌هایی طولانی و نه چندان دل‌چسب بود.
دو این‌که گه‌گاه پیش می‌آمد Ú©Ù‡ معنای واژه‌ای را نمی‌دانستم Ùˆ به دیکشنری رجوع می‌کردم. طبیعی است Ú©Ù‡ چون انگلیسی زبان اول من نیست، معنای بعضی از واژه‌ها را به انگلیسی ندانم اما پس از خواندن توضیØ‌شان بÙهمم Ú©Ù‡ معنای کلمه چیست Ùˆ معادل‌اش در پارسی Ú†Ù‡ خواهد بود. غریب ولکن واژه‌هایی بودند Ú©Ù‡ معادل‌ای در پارسی برای‌شان نمی‌شناختم Ùˆ گویا تنها راه توصیÙ‌شان استÙاده از عبارت‌ای چند واژه‌ای بود.
Ûµ) خواننده‌ی هوشیار Ú©Ù‡ شما باشید چند نکته را به رخ‌ام می‌کشید. ابتدا این‌که کار هر بز نیست خرمن Ú©ÙˆÙتن Ùˆ ترجمه تکنیک‌هایی دارد Ùˆ سوادی می‌خواهد Ùˆ تجربه‌ای می‌طلبد Ú©Ù‡ من از آن بی‌بهره یا دست‌کم کم‌بهره‌ام. علاوه بر این‌ها تلاش چند ثانیه‌ای (یا بگیریم یکی دو دقیقه‌ای من) برای ترجمه‌ی یک جمله خیلی کوتاه‌تر از زمان‌ایست Ú©Ù‡ مترجم ادبی جدی برای جمله‌ای زیبا، ولی دشوار، صر٠می‌کند. هکذا ممکن است مشکل نه از زبان پارسی Ú©Ù‡ از شخص شخیص مترجم بوده باشد. ØرÙ‌تان متین!
هم‌چنین این‌که من معادل پارسی‌ی واژه‌ای انگلیسی را ندانم ممکن است نشان از بی‌دقتی‌ی من Ùˆ یا Øتی کم‌سوادی‌ام باشد. Ú†Ù‡ بسا کس‌ای Ú©Ù‡ مجموعه واژگان غنی‌تری داشته باشد صا٠و ساده معنای واژه‌ی مورد نظر را در ایکی ثانیه بگذارد ک٠دست‌ام Ùˆ پوزم را بزند. در تایید اØتمال درستی‌ی این Øر٠باید بگویم Ú©Ù‡ بله، واژگان پارسی‌ای Ú©Ù‡ می‌دانم زیرمجموعه‌ای است از همه‌ی واژگان موجود Ùˆ اتÙاقا Ú©Ù… پیش نمی‌آید Ú©Ù‡ وقتی متن‌ای قدیمی را می‌خوانم واژه‌ای برای‌ام نامÙهوم باشد.
با همه‌ی این ØرÙ‌ها، ادعایی دارم مناقشه‌برانگیز Ùˆ بسیار مهم. شماره‌ی بعدی لطÙا!
Û¶) ادعا می‌کنم هر چقدر هم Ú©Ù‡ زبان پارسی پیشینه‌ی غنی‌ای داشته باشد Ùˆ هر میزان واژه Ùˆ Ø§ØµØ·Ù„Ø§Ø ØºÙ†ÛŒ ولی زیرخاکی داشته باشیم، مجموعه واژگانی Ú©Ù‡ ما پارسی‌زبان‌ها امروزه روز از آن بهره می‌بریم Ù…Øدودتر از مجموعه‌ای است Ú©Ù‡ یک انگلیسی‌زبان در این روزگار (یعنی اولین روز سال Û²Û°Û±Û³) از آن استÙاده می‌کند. Ùˆ از آن بالاتر، گمان می‌برم این Ù…Øدودیت نه تنها در Ø³Ø·Ø Ù…Ø¬Ù…ÙˆØ¹Ù‡ واژگان Ùˆ اصطلاØات Ú©Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø³Ø§Ø®ØªØ§Ø±Ù‡Ø§ÛŒ زبانی نیز وجود دارد.
Û·) ادعاکردن صد البته Ú©Ù‡ Ù…Ùت است. مهم این است Ú©Ù‡ آیا بتوان شاهدی تجربی هم برای این ادعا ارایه کرد. اما Ú†Ù‡ خیال کرده‌اید؟ مقاله‌ی علمی Ú©Ù‡ نمی‌خوانید. این‌جا وبلاگ است، آن هم ضدخاطرات. یعنی Øتی ادعای درست‌بودن «خاطرات»ام را هم ندارم Ú†Ù‡ برسد به ادعای درستی‌ی نظریات زبان‌شناسانه‌ام. اما از خدا Ú©Ù‡ پنهان نیست، از شما Ú†Ù‡ پنهان Ú©Ù‡ قصدم گم‌راهی‌ی شما نیست – گیریم Ú©Ù…ÛŒ شوخی Ùˆ بازی با خواننده‌ها جای دوری نمی‌رود.
Û¸) یکی از Ø¢Ùت‌های وبلاگ‌نویسی، بالارÙتن سن است. جدا از این‌که وقتی سن آدم بالا می‌رود، وقت سرخاراندن‌اش هم کم‌ Ùˆ کم‌تر می‌شود (یک Ø¢Ùت!)ØŒ یک مشکل اساسی‌ی دیگری هم پیش می‌آید: هزار سال پیش Ú©Ù‡ نوشتن این وبلاگ را آغاز کردم جوان‌ای خام بیش نبودم. الان جوان‌ای نیم‌پزم. یکی از تÙاوت‌های جوان خام Ùˆ نیم‌پز در این است Ú©Ù‡ جوان خام هر نظری Ú©Ù‡ به ذهن‌اش برسد بیان می‌کند، اما نسخه‌ی نیم‌پزش -مخصوصا مدل‌ای Ú©Ù‡ سال‌ها در آکادمیا بوده باشد- به دنبال اثبات Ùˆ شاهد تجربی Ùˆ اعتبار آماری Ùˆ Ùلان Ùˆ بهمان است. چنین خصلت‌هایی برای آکادمیا بسیار پسندیده است، اما باعث می‌شود تا درست هنگامی Ú©Ù‡ نطÙه‌ی بسیاری از نوشته‌های وبلاگی بسته شد، Ùرآیند سقطشان نیز بی‌Ùاصله آغاز شود. مثلا اگر هزار سال پیش Ú¯Ùتن این‌که «پیتزای خورشیدخانم عجب خوش‌مزه است» پست‌ای قابل قبول Ùˆ در شان وبلاگ‌نویس بوده باشد، در این روزگار چنین نیست (مثال پست پیتزایی: + +).
نه این‌که بخواهم همه‌ی تقصیرها Ùˆ کم‌نویسی‌های‌ام را گردن آکادمیا Ùˆ بالارÙتن Ø³Ø·Ø ØªÙˆÙ‚Ø¹Ø§Øªâ€ŒØ§Ù… بیندازم. خیر! دغدغه‌ی نان وقت‌ای باقی نمی‌گذارد؛ Ùیس‌بوک Ø¢Ùت وقت است؛ توییتر بلای جان نوشته‌های کوتاه؛ کار روزانه Ùˆ شبانه‌ی پشت کامپیوتر نای‌ای برای بیش‌تر نوشتن نمی‌گذارد Ùˆ هزار یک دلیل تازه Ùˆ بهانه‌های تازه‌تر.
Û¹) برگردیم به زبان پارسی Ùˆ ادعاهای من. از دید بعضی‌ها ادعاهای‌ام ممکن است گزا٠و بی‌پشتیوانه باشد، از دید بعضی‌های دیگر ادعایی بدیهی. آن‌هایی Ú©Ù‡ تصور می‌کنند ادعاهای‌ام بدیهی است Ú©Ù‡ تصدق‌شان بروم. Ùˆ اما بقیه‌ی اÙراد Ùˆ کنج‌کاوان:
همان‌طور Ú©Ù‡ Øدس می‌زنید شاهد تجربی‌ی چندانی برای این ØرÙ‌ام ندارم. نمی‌دانم آیا کس‌‌ای چنین پژوهش‌ای کرده است تا ببیند Ú©Ù‡ دایره‌ی واژگان کاربران زبان پارسی چقدر گسترده است Ùˆ مثلا آن را با زبان‌های دیگر مقایسه کند، بی‌تردید ده‌ها پژوهش جالب می‌شود انجام داد. مثلا می‌شود متن روزنامه‌های امروز را با روزنامه‌های چند دهه‌ی پیش مقایسه کرد Ùˆ با دیدن این‌که Ú†Ù‡ واژه‌هایی بیش‌تر یا کم‌تر به کار می‌روند تکامل‌شان را بررسی کرد (مثلا به بایگانی مطبوعات ایران مراجعه کنید). Ùˆ همین مقایسه را با وبلاگ‌ها کرد. یا می‌توان صدای اÙراد را در Ú©ÙˆÚ†Ù‡ Ùˆ خیابان ضبط کرد Ùˆ زبان Ú¯Ùتار Ùˆ نوشتار Ùˆ دایره‌ی واژگان به کاررÙته را با هم مقایسه کرد. هم‌چنین بررسی‌ی این‌که ارتباط بسامد واژگان به کار رÙته با موقعیت جغراÙیایی (Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ú©Ø´ÙˆØ± Ùˆ Ú†Ù‡ در Ø³Ø·Ø Ø´Ù‡Ø±) چگونه است نیز پژوهش‌ای جذاب است. آیا زبان تهرانی‌ها مخلوطی است از ترکیب قومی‌ی آن؟ تاثیر مرکز Ùرهنگی‌بودن کشور بر زبان مردم چیست؟ Ùˆ جذاب‌تر از آن بررسی‌ی ساختارهای زبانی‌ی به‌کار رÙته است. تØلیل ساختاری دشوارتر است، اما ناممکن نیست.
چنین پژوهش‌ای کار من وبلاگ‌نویس نیست، اما می‌تواند پروژه‌ی خوبی برای دانش‌جوی زبان‌شناسی/ادبیات Ù…Øاسباتی باشد. به هر Øال این‌که این ادعای‌ام تجربی است Ùˆ قابل بررسی.
Û±Û°) آیا دلیل‌ای بیش از «Øس شخصی»ام دارم؟ بله! دلیل‌ام به تکامل زبان‌ها در کنش با نیازهای کاربران‌اش باز می‌گردد. زبان بستری است برای اندیشیدن Ùˆ ارتباط. اگر نیاز Ùرآیند اندیشیدن با ابزارهای زبانی‌ی Ùعلی رÙع شود، لزومی به تغییر ابزار وجود ندارد Ùˆ زبان ساکن می‌ماند (البته جدا از رانش تصادÙÛŒ). این ابزارها شامل واژگان Ùˆ ساختارهای زبانی هستند. اگر در شرایطی ابزارهای موجود کارآمد نباشند، واژگان Ùˆ ساختارهای تازه زاده می‌شوند. همین ØرÙ‌ها را درباره‌ی کارکرد ارتباطی زبان نیز می‌توان Ú¯Ùت. علاوه بر آن، کارکرد ارتباطی زبان نمود دیگری هم دارد: انسان‌هایی Ú©Ù‡ در ناØیه‌های جغراÙیایی مختل٠زندگی می‌کنند اØتمالا Øامل مجموعه دانش‌های تا Øدی متÙاوت‌ای هستند (مثال خیلی ساده: گیاهان/Øیوانات استوایی در تقابل با قطبی). اگر قرار باشد این اÙراد با هم‌دیگر ارتباط برقرار کنند، نیاز به زبان‌ای دارند Ú©Ù‡ اجتماع همه‌ی Ù…Ùاهیم مختل٠را در بربگیرد.
Û±Û±)‌ درباره‌ی دلیل غلبه‌ی زبان انگلیسی در یکی دو قرن اخیر بسیار می‌توان نوشت. تاریخ غلبه به دوران کشورگشایی‌ها Ùˆ استعمار کشورهایی چون انگلستان، Ùرانسه، اسپانیا Ùˆ پرتغال باز می‌گردد. به تدریج گستره مستعمره‌های انگلستان بر دیگر کشورها غلبه کرد Ùˆ برخلا٠مثلا Ùرانسه Ùˆ یا اسپانیا شاخ Ùˆ برگ‌اش در Ù…Øدوده‌ی جغراÙیایی‌ی وسیعی پایدار ماند (امریکای شمالی، اقیانوسیه، هندوستان). علاوه بر آن Øدس می‌زنم استقلال ایالات متØده امریکا نیز از این Ù„Øاظ مهم بود Ú©Ù‡ اجازه داد زبان انگلیسی در باÙت نو Ùˆ Øاصل‌خیز تازه‌ای مستقل Ùˆ به دور از کشور مادر رشد کند. نتیجه‌ی همه‌ی این تعامل‌ها زبان‌ایست Ú©Ù‡ توسط گروه کثیری از مردمان در باÙت‌های متÙاوت‌ای به کار می‌رود Ùˆ ابزارهای کسب‌شده به طور منظم رد Ùˆ بدل می‌شود (با تشکر از Ù.ر. بابت اطلاعات).
Û±Û²) در مقابل زبان پارسی در چند قرن اخیر دوران نسبتا آرامی را سپری کرده است. در زمینه‌ی علوم Ùˆ تکنولوژی Ú©Ù‡ ابداع درخشان‌ای نداشته‌ایم. برخلا٠گذشته‌ی دور، مرکز اقتصادی مهم‌ای نبوده‌ایم Ùˆ شاید جدا از Ùرنگ‌رÙتن‌های گه‌گدار دوران قاجار Ùˆ پس از آن، تعامل‌مان با کشورهای دیگر Ù…Øدود بوده است. نتیجه‌ی نهایی این‌که Ùشار چندانی بر زبان پارسی نبوده است Ú©Ù‡ بخواهد تکامل یابد. همان زبان چند صد سال پیش با همان ساختارها Ùˆ واژگان تا Øد زیادی نیازهای‌مان را رÙع کرده است. شاید یکی از به‌ترین نشانه‌های عدم تغییر زبان این باشد Ú©Ù‡ ما نسبتا راØت می‌توانیم متون قدیمی Ùˆ چند صد ساله ادبیات کهن‌مان را بخوانیم Ùˆ درک‌شان کنیم. مثلا شاه‌نامه‌ی Ùردوسی Øدود هزار Ùˆ ده بیست سال پیش نوشته شده است Ùˆ خواندن‌اش برای Ùردی با تØصیلات دبیرستانی ممکن است (گرچه شاید آسان نباشد). مقایسه کنید با نوشته‌های Middle English (Øدود Ù‡Ùتصد تا پانصد سال پیش) چون The Canterbury Tales (انتهای قرن چهارده میلادی) Ú©Ù‡ تا جایی Ú©Ù‡ می‌دانم برای کاربر امروزین زبان انگلیسی سخت‌خوان است. شاید سهولت Ùهم اثری چون شاه‌نامه قابل مقایسه باشد با نوشته‌های انتهایی دوران Early Modern English چون آثار شکسپیر Ú©Ù‡ می‌شود Øدود چهارصد سال پیش.
اینک البته شاید وضع زبان پارسی به‌تر شده باشد. در چند دهه‌ی اخیر نویسنده‌ها Ùˆ مترجم‌های خوبی داشته‌ایم Ú©Ù‡ کلمه‌های تازه‌ای را Ø¢Ùریده‌اند یا دست‌کم از زیرخاک بیرون کشیده‌اند. اندک علم‌ای در دانش‌گاه‌های‌مان تولید می‌شود Ùˆ در نتیجه گه‌گدار کلمه‌های تازه‌ای نیز می‌آÙرینیم. با این وجود چون مرکز هیچ دانش مدرن‌ای نیستیم، جهت جوی‌بار واژگان از سوی ما به دیگران نیست. نتیجه این‌که زبان پارسی چون برکه‌ای می‌ماند Ú©Ù‡ نگویم راکد، اما دست‌کم خروشان هم نیست.
Û±Û³) قصدم از این نوشته اثبات ناکارآمدی‌ی زبان پارسی نیست. پارسی برای آن‌چه تکامل یاÙته کارآمد است. اگر کاربر نیاز به استÙاده از ابزارهایی داشته باشد Ú©Ù‡ زبان Ùعلی ارایه ندهد، یا زبان به تدریج تکامل می‌یابد Ùˆ یا این‌که کاربر از زبان دیگری استÙاده می‌کند. انتخاب گزینه‌ی دوم اگر همگانی شود البته Ú©Ù…ÛŒ نگران‌کننده است. آیا باید نگران باشیم؟ مطمئن نیستم، اما من خوش‌بین‌ام.